- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سورن
از خواب بلند شدم و مستقیم رفتم حموم و یه دوش ده دقیقهای گرفتم. نذاشتم به کتفم آب بخوره. با پلاستیک بستمش که آب بهش نخوره. دردش یکم بهتر شده بود.
بعد اینکه لباس هام رو پوشیدم، طرف آشپزخونه رفتم و یه لیوان چایی خوردم.
بعد از اون هم رفتم بیرون. باید دنبال کار بگردم؛ وگرنه نمیتونم دارو ها و پول دکتر بابا رو بدم.
یاده چند سال پیش...
از خواب بلند شدم و مستقیم رفتم حموم و یه دوش ده دقیقهای گرفتم. نذاشتم به کتفم آب بخوره. با پلاستیک بستمش که آب بهش نخوره. دردش یکم بهتر شده بود.
بعد اینکه لباس هام رو پوشیدم، طرف آشپزخونه رفتم و یه لیوان چایی خوردم.
بعد از اون هم رفتم بیرون. باید دنبال کار بگردم؛ وگرنه نمیتونم دارو ها و پول دکتر بابا رو بدم.
یاده چند سال پیش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: