خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلسله سادات یا خضر خانیه ( خضریان)
خضر خان بن سلیمان بنیانگذار این سلسله نسب خود را به پیغمبر اسلام می رسانید. از این جهت سلاطین این سلسله به سادات مشهورند. خضرخان در زمان حکومت فیروزشاه تغلقی به حکومت فرمانداری ناحیه مولتان گمارده شد. زمانی که تیمور به دهلی حمله کرد. خضرخان با فاتح از در آشتی درآمد و تیمور نیز حکومت او را تایید کرد و زمام اداره پنجاب و سند علیا را به او واگذاشت. خضرخان بعد از تثبیت مقام خود دهلی را نیز تصرف کرد و به عنوان ساطان جدید دهلی سلسله ای جدید پی افکند.
حکومت خضرخان تا سال ۸۲۴ هجری ادامه یافت. تمام دوران حکومت او در لشکرکشی های متعدد علیه سران منطقه و تلاش برای تحت تابعیت در آوردن حکومت های محلی هند سپری شد.
تلاش های او توسط پسر و جانشینش مبارک شاه، ادامه یافت. در این زمان اختلافات جناح های نظامی و درباره حکومت خضریان بر درگیری های خارجی این سلسله نیز اضافه گردید. عاقبت مبارک شاه به علاقه‌مند وزیرش به قتل آمد و برادرزاده اش به عنوان محمد شاه در سال ۸۳۷ هجری به تـ*ـخت دهلی نشست اما سلطان جدید ناتوان تر از آن بود که بتواند زیاد طلبی های جناح های قدرت طلب در درون حکومت خود را مهار کند. در این زمان در هر ناحیه از قلمرو امپراتوری اسلامی هند امیر و حاکم مستقلی حکومت می‌کرد و اقتدار واقعی خاندان سادات به ناحیه کوچکی در اطراف دهلی محدود می‌شد.
اخرین امیر این سلسله علاالدین عالم شاه در سال ۸۴۷ هجری با قدرت رسید. وی کمترین علاقه‌ای به مقام و منصب خود نداشت و با زندگی در گمنامی و مستمری که از طرف نهایی نایبانش می‌رسید دلخوش بود.[۳۵]
سلسله لودی
بهلول لودی، اولین حاکم این خاندان، مردی افغانی بود که در خدمت محمدشاه خضرخانی می‌زیست. بهلول ریاست طایفه افغانی لودی را برعهده داشت و سابقاً حکمران لاهور بود. در زمان حکومت آخرین فرد از سلسله سادات، یکی از مدعیان سلطنت بهلول را به پایتخت دعوت کرد و با آمدن وی به دهلی در سال ۸۵۵ هجری عالم شاه آخرین فرد سلسله سادات به نفع بهلول از سلطنت کناره گرفت. بدین ترتیب بهلول بر تـ*ـخت سلطنت دهلی نشست و بنای سلسله حکومتی جدیدی را پی افکند.


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پادشاهی با درایت و بزرگ بود و به تدریج توانست قدرت امپراطوری دهلی را تا حدودی اعاده کند و حیثیت و اعتبار مسلمانان هند را به جای خود برگرداند. وی استیلای حکومت دهلی را مجدداً بر بیشتر قسمت‌های مرکزی هند برقرار ساخت.
بهلول در سال ۸۹۴ هجری چشم از جهان فرو بست و پسرش اسکندر لودی که پادشاهی مقتدر و با کفایت بود بر تـ*ـخت سلطنت تکیه زد. او توانست با انجام یک رشته عملیات نظامی علیه حاکمان محلی مسلمان و برای راجپوت، امپراطوری وسیعی را بنیانگذاری کند. در این هنگام اسکندر پایتخت خود را به شهر اگرا که موقعیت مناسب تری برای ادامه عملیات جنگی داشت، منتقل کرد.
اسکندر لودی به رفاه مردمان خود علاقمند بود و در عین حال جانب اشراف و بزرگان لشکری و کشوری و فئودال ها را نگه می داشت. زمانی که او در سال ۹۲۳ هجری چشم از جهان فروبست، قلمروش در آرامش و آبادی نسبی به‌سر می‌برد. اما جانشین او ابراهیم، حزم و توانایی پدر را نداشت. عاقبت ابراهیم لودی در جنگ پانی پت در سال ۹۳۲ هجری مغلوب بابر بنیانگذار امپراتوری مغولان کبیر هند شد.[۳۶]
دولتهای محلی هند اسلامی مقارن با امپراتوری سلاطین دهلی
حکومت اسلامی دهلی تا زمان دولت محمد بن تغلق تقریباً تمامی سرزمین ها و مناطق هند اسلامی را شامل می شد. لیکن در اثر انقلابات دوره محمد بن تغلق و آشفتگی هایی که پس از آن در امپراتوری سلاطین دهلی روی داد، ایالات و نواحی مختلفی از امپراتوری منتزع گردیدند. در ایالات منترع شده از امپراتوری اسلامی هند، بنیان حکومت محلی اسلامی مستقلی گذاشته شد. به طوری که در طول قرن هفتم تا دهم هجری به جز سلاطین دهلی، هفت دولت اسلامی محلی به شرح ذیل در هند مستقلاً حکومت می‌کردند.
ملوک بنگال
نواحی شرقی هند یعنی ایالات بیهار و بنگاله به دست محمد اختیارالدین خلجی سردار معزالدین غوری صورت گرفت. وی لکهنوتی پایتخت بنگال را فتح کرد. پس از بنگال تحت حکومت سلسله سلاطین دهلی قرار گرفت.
اداره ایالت بنگاله به علت غنا و ثروت آن و دوری اش از دهلی همیشه برای سلاطین دهلی دشوار بود و نظارت دولت مرکزی به طور مستمر بر آن امکان نداشت.
در نیمه اول قرن هشتم هجری سپاهیان مسلمان در درون ایالات آسام نفوذ کردند و تا خلیج بنگال پیش رفتند. در این زمان بود که فرآیند گروش هندوان طبقه پایین دین اسلام با سرعت انجام شد و در نهایت به غلبه مسلمین در بنگال منجر گردید.


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از دوره محمد بن تغلق سلسله های محلی و مستقلی بر بنگاله حکم راندند. تا اینکه الیاس شاه همه آنها را در سلطان نشین بنگال ادغام کرد و سلسله مستقل الیاس شاهیان را بنیاد نهاد. در زمان حکومت الیاس شاهیان، علوم و هنر اسلامی در بنگال رونق گرفت. در این دوره به دلیل رونق تجارت بین المللی کالاها و امتعه بنگالی شهرت جهانی یافت و تجارت بافته ها و منسوجات بنگالی و مواد غذایی رواج یافت. در قرن نهم هجری غیاث‌الدین اعظم شاه روابط سـ*ـیاسی و فرهنگی گسترده ای را با چین و شرق دور برقرار کرد.
رشته حکومت الیاس شاهیان پس از مدتی به علت قدرت گرفتن راجا گنشه هندو در بنگال شد، اما پسر راجا مسلمان شد و بر خود نام جلال الدین گذاشت. این خاندان علی رغم اینکه هندی بودند، توانستند با برخورداری نسبی از حمایت مسلمانان حکومت کنند. تا اینکه الیاس شاهیان مجدداً در بنگال روی کار آمدند. اما دوره حکومت آنها بسیار کوتاه و ضعیف بود.
غلامان حبشی این دودمان به سرکردگی خواجه سلطان در سال ۸۹۲ هجری آخرین حکمران الیاس شاهی را به قتل آورده، خود قدرت را به دست گرفتند. از این زمان بنگال یک دوره از آشفتگی های سـ*ـیاسی و جابجایی های قدرت سـ*ـیاسی را تجربه کرد تا عاقبت در سال ۹۸۴ هجری بنگال به اطاعت از امپراتوری مغولی هند گردن نهاد.[۳۷]
ملوک کشمیر
منطقه کشمیر از شمال و شرق به چین و از غرب به افغانستان و از جنوب به منطقه کوهستانی که هند را احاطه کرده است، محدود می شود. موقعیت جغرافیایی و صعوبت وصول این منطقه باعث شد کشمیر تا مدت ها از حملات مسلمانان در امان بماند. درباره نحوه ورود مسلمانان به این منطقه نظرات متفاوتی وجود دارد. سلطان محمود غزنوی دوباره کوشید تا از جنوب به این ناحیه رخنه کند، لیکن موفق نشد.
گویا ورود اسلام به این ناحیه در قرن هفتم هجری به وسیله سربازان ترکی صورت گرفته است که در ابتدا به صورت مزدور به استخدام شاهان هندی کشمیر در آمده‌اند.
مطابق نوشته منجم باشی، مسلمانان برای اولین بار در سال ۶۵۴ هجری بر کشمیر متولد شدند. اولین فاتح این سرزمین شخصی به نام زین الدین حسن می باشد. اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که سپاه تحت فرماندهی ذوالقدر خان در سال ۷۰۶ هجری برای اولین بار به کشمیر تاخته است. لیکن ذوالقدر خان در هنگام مراجعه کشته شده و حرکت او با موفقیت آنی همراه نبوده است. اما این حمله راه کشمیر را برای دیگر غازیان مسلمانان گشوده است.[۳۸]


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هر حال غازی ماجراجوی مسلمان که احتمالاً از نژاد افغان بوده است به نام شاه میر سواتی در تاریخ به نام فاتح کشمیر لقب یافته است. گویا وی در سال ۷۳۵ هجری بر کشمیر مسلط شده و دولت اسلامی آن را تاسیس کرده است. میر سواتی بعد از جلوس و حکومت به《شمس اعظم》ملقب گردید. او رفتاری ملایم و مسالمت آمیز با هندوان داشت. اما جانشین و نوه او اسکندر مسلمانی متعصب بود و در طول حکومت از ۷۸۸ و ۸۱۳ هجری به تعقیب بت پرستان و ویرانی معابد آنها همت گماشت. به همین جهت به لقب بت شکن شهرت یافته است.
در این دوره شیخ صوفیان کبروی به نام علی همدانی و عده زیادی از سادات به کشمیر مهاجرت کردند و به دنبال آنها دسته‌جات مختلفی از سادات دیگر، از جمله سادات بیهقی در کشمیر ساکن شدند. این گروه ها نقش بسیار مهم و اساسی را در حیات مذهبی و سـ*ـیاسی کشور بازی کردند. بعد از اسکندر پسرش زین العابدین برتخت کشمیر نشست. او سـ*ـیاست سختگیرانه پدر را دگرگون ساخت و دوره تابناک و ارزشمندی از تاریخ حیات فرهنگی و اقتصادی کشور را رقم زد. متأسفانه اعقاب او مردان حقیری بودند. آنها نتوانستند جریان رشد حیات فرهنگی و موجودیت سـ*ـیاسی کشمیر را تداوم بخشند. کشمیر بعد از منازعات طولانی داخلی عاقبت در سال ۹۴۸ هجری توسط ارتش مغولان فتح شد و به قلمرو امپراتوری مغولان کبیر هند ضمیمه گردید.
ملوک گجرات
ایالت گجرات در سواحل غربی هند دارای موقعیت جغرافیایی ممتازی است. از آنجایی که استیلا بر این ایالت جز از طریق دریا ممکن نیست، مسلمانان تا قرن هفتم هجری در این ایالت حضوری پایدار به دست نیاوردند. گجرات برای اولین بار در سال ۶۹۷ هجری به وسیله لشکریان سلطان علاءالدین محمد خلجی به طور قطعی به تصرف مسلمانان در آمد و از این تاریخ تا اواخر قرن هشتم هجری تحت حکومت سلاطین دهلی قرار گرفت و حکمرانان آن از سوی حکومت مرکزی مسلمانان در هند منصوب می شدند.
در سال ۷۹۳ هجری ظفرخان که از سوی تغلقیان بر گجرات حکم می راند با استفاده از ظرفیت این سلسله حکومت گجرات را از مرکز مستقل کرد. او در سال ۷۹۹ هجری رسماً استقلال گجرات را اعلام نمود و با عنوان مظفر شاه بر تـ*ـخت حکومت گجرات جلوس کرد و سلسله جدیدی پی افکند.


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
مظفر شاه در ابتدا با حملات راجه های راجپوت و قبایل بدوی روبرو گردید و دامنه قلمرو اش بسیار محدود گردید، اما در نهایت توانست پیروز یهای درخشان آنی به دست آورد و منطقه بزرگی را در سواحل متصرف گردد. حتی او در سال ۸۱۰ هجری برای مدتی بر مالوا نیز مستولی شد. اقتدار این سلسله در زمان احمد شاه اول به اوج خود رسید. احمدشاه توانست در درگیری با راجه های هندی گجرات و راجپوتها و سلاطین مسلمان مالوا، خاندیش و دکن موفقیت چشمگیری به دست آورد. او با تصرف پایتخت قدیمی《اساول》این شهر را به عنوان مرکز اقتدار خود قرار داد و نام احمد آباد بر آن نهاد. احمد شاه این شهر را نوسازی کرد و ابنیه بسیاری در آنجا بنا نمود.
از میان جانشینان احمد شاه، دوره حکومت ۵۴ ساله محمود بگرا (۹۱۷-۸۶۲ هجری) از دیگر سلاطین طولانی‌تر است. در این دوره با انضمام قلمروی مالوا با مملکت گجرات به بزرگ ترین حد خود رسید.
در اواخر سلطنت محمود، عامل جدیدی در سـ*ـیاست هند غربی و جنوبی پیدا شد و آن آمدن پرتغالیان بود که سر رشته امور تجاری اقیانوس هند را در دست گرفتند. سـ*ـیاست اقتصادی گجرات که وابستگی کاملی به تجارت دریایی داشت به مخاطره افتاد.
این فصل از تاریخ ملوک گجرات مشحون درگیری‌های نظامی و آشفتگی‌های پی‌درپی سـ*ـیاسی است. با این حال ملوک گجرات تا سال۱۰۰۱ هجری به حیات مستقل سـ*ـیاسی خود ادامه دادند. در این سال مظفر شاه سوم در گذشت و گجرات به شکل قطعی به امپراتوری مغولان هند منضم گردید.
ملوک مالوا
مالوا در هند سده‌های میانه بر فلات غرب هند مرکزی اطلاق می‌شد که امروز می‌توان آن را با بخش غربی استان مدهیا پرداش تطبیق کرد. مالوا از دول راجپوتی قدیم بود که بیشترین مقاومت را در برابر فتوحات اسلامی از خود نشان داد. شهر اوجین مرکز حکومت راجپوتهای مالوا مرکز دانشگاه هنر محسوب می شد. این شهر مدت سه قرن در برابر حملات مکرر مسلمانان از خود مقاومت نشان داد، تا اینکه عاقبت سپاهیان علاءالدین خلجی در سال ۷۰۵ هجری موفق به فتح آنجا شدند. از آن تاریخ تا زمان حمله تیمور حاکمان مالوا از طرف حکومت دهلی عزل و نصب می شدند.


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلاطین غوری مالوا در اکثر اوقات سرگرم عملیات نظامی علیه حکمرانان مسلمان همسایه خود چون سلاطین سادات دهلی و سلاطین بهمنی دکن بودند و در این جنگ ها آنها اغلب با سلاطین هندو همدست و متحد می شدند.
در سال ۸۳۸ هجری هوشنگ درگذشت و پسرش محمد غازی خان با عنوان محمد شاه غوری بر تـ*ـخت نشست. اما حکومت او دوامی نیاورد. در سال بعد یعنی ۸۳۹ هجری صدراعظم وی، محمود خان تـ*ـخت سلطنت مالوا را به چنگ آورد و سلطان ناگزیر شد به گجرات فرار کند. محمود خان از طایفه خلجی ها بود. او بساط سلسله جدیدی را در مالوا گسترد که به سلسله خلجیان مالوا مشهور است.
محمود اول بنیانگذار و بزرگترین شخصیت این سلسله محسوب می‌شود. وی همواره با ملوک همجوار خود یعنی ملوک گجرات، راجپوت های چیتور و سلاطین بهمنی درگیری داشت. محمود علی رغم شکست‌های متعددی که از این منازعات متحمل گردید، عاقبت موفق شد قلمرو خود را بسط و گسترش دهد. شهرت و نام آوری محمود اول حتی از مرزهای هند فراتر رفت و خلیفه پوشالی قاهره – مستنجد – او را به رسمیت شناخت.
جانشینان محمود اول به هیچ وجه شایستگی و لیاقت او را نداشتند و اغلب در کشمکش‌های نظامی بازنده بودند. عاقبت مالوا در سال ۹۳۷ هجری به دست بهادر شاه، سلطان گجرات تسخیر شد و سلسله ملوک مستقل مالوا منقرض گردید.
ملوک شرقی جونپور
جونپور بر ساحل رود گومتی در سمت شمال بنارس که امروز با بخش شرقی استان اوتار پرداش منطبق است، قرار داشت. جونپور در قرن نهم هجری مرکز یک دولت مسلمان قدرتمند شد که بین سلطنت دهلی و بنگاله قرار گرفته بود و سلاطین آن نقش مهمی در توسعه فرهنگ اسلامی آن ناحیه ایفا کرده‌اند. از این رو، جونپور به شیراز شرق شهرت داشت.


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما جونپور همواره با همسایگان خود به ویژه با ملوک مالوا در خصومت و درگیری به سر می‌برد. با استیلای سلاطین لودی بر دهلی، محمود شاه پسر و جانشین ابراهیم شاه با دهلی وارد جنگ شد. محمود شاه به سال ۸۵۶ هجری به منظور عزل بهلول لودی به دهلی حمله کرد و این شهر را محاصره نمود. گرچه وی موفق به فتح دهلی نشد، اما پیروزی‌های نظامی دیگری به دست آورد و قلمرو خویش را توسعه بخشید. به گفته وقایع نویسان، در این زمان جونپور قویترین و بزرگترین ارتش هند را داشته است.
آخرین سلطان این سلسله به نام حسین با دختر آخرین سلطان سلسله دهلی وصلت کرد و از عهده بازپس‌گیری دهلی از بهلول لودی برآمد. اما در سال ۸۸۴ هجری از بهلول به سختی شکست خورد و اسیر گشت. گرچه بهلول آخرین سلطان شرقی را نکشت، اما جونپور مجدداً به قلمرو سلطنت دهلی منضم گردید و سلسله سلاطین شرقی جونپور منقرض گشت
ملوک بهمنی دکن
سرزمین دکن برای اولین بار توسط علاء‌الدین محمد شاه خلجی سلطان دهلی فتح شد و علاءالدین به سال ۶۹۳ هجری دو شهر داو گیر و الیچپور را تصرف کرد. در سال ۷۰۸ هجری مسلمانان تمام این سرزمین را فتح کردند. ایالات دکن با استیلای محمد تغلقی بر《تلنگانه》به سال ۷۲۲ هجری وسعت یافت و پس از مدتی《داوگیر》که به دولت آباد موسوم گردید به عنوان پایتخت این سرزمین برگزیده شد.[۴۴]
با زوال اقتدار محمدبن تغلق دکن نیز مانند بسیاری از بخش‌های امپراتوری اسلامی دهلی مستقل شد. موسس استقلال در کنار امیرحسن دکن امیر حسن گانگو بود. از اصل و نسب وی اطلاعات موثقی در دست نیست.
سلاطین این سلسله ادعای ایرانی بودن دارند و خود را از سلاله بهمن پسر اسفندیار می دانند. در حالی که برخی محققان این انتساب را نپذیرفته‌اند و نیاکان و اجداد این سلسله را را اشخاص غیر مهم و ناشناخته‌ای می دانند. پاره ای دیگر نیز حسن را افغانی می دانند که در خدمت یکی از برهمنان هند (پارسیان) بوده است.[۴۵]


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هر حال حسن کانگوی به خدمت سلسله تغلقیان دهلی درآمده و به لقب ظفرخان ملقب گردید. حسن کانگو بعد از شورش موفقیت آمیز علیه محمد بن تغلق در دولت آباد، شهر گلبرگه را به عنوان پایتخت سلسله تازه تاسیس برگزید. دولت مقتدر بهمنیان رقیب عمده برای دولت هندو در جنوب دکن یعنی دولت ورنگل و دولت ویجینگر دیگر به حساب می آمد.
دومین سلطان بهمنی یعنی محمد اول (۷۵۶ – ۷۷۶ هجری) حکومت را مبنایی منطقی‌تر بخشید و اصلاحات دقیق و گسترده ای را در عرصه‌های نظامی و داخلی صورت داد. این اقدامات باعث گردید، حکومت از لحاظ داخلی به ثبات و آرامش دست یابد. در روابط خارجی نیز دولت بهمنی مقتدرانه با دو حکومت قوی هندو به منازعه پرداخت. منازعات مذکور باعث گردید که عاقبت در سال ۸۳۰ هجری دولت ورنگل به دست احمد شاه اول سقوط کند و قلمرو آن ضمیمه دولت بهمنی گردد. بعد از این فتح، احمد پایتخت خود را از گلبرگه به《بیدر》که به قلب مملکت نزدیکتر بود، منتقل کرد و با حکمرانان مسلمان گجرات و مالوا از در جنگ درآمد.
در عهد محمد سوم قلمرو سلسله بهمنیان به وسیع ترین حد خود رسید. وزیر مدبر و دانشمندان ایرانی این سلطان یعنی خواجه جهان محمود گاوان با دولت گجرات علیه دشمنان دکن متحد شده، پیروزی‌های درخشانی به دست آورد. وی توانست مرز شرقی مملکت را تا خلیج بنگال و مرز غربی آن را تا بندر گوا و ساحل دریا گسترش دهد.
سلاطین بهمنی در دنیای اسلامی از شهرت زیادی برخوردارند، به ویژه این که دربار آنها مرکز مهمی برای علم و دانش و هنر اسلامی بود. در زمان این سلسله بود که سبک خاصی در معماری هند و اسلامی به نام سبک دکن پدید آمد.
بهمنیان نخستین قدرت شبه‌قاره هند بودند که با دولت عثمانی سفیر رد و بدل کردند و مناسبات دائمی بر قرار ساختند.
این دولت دارای ارتشی نیرومند و سازمان اداره نظام یافته ای بود و اشخاص و افراد کارآزموده آن را اداره می‌کردند. مأموران عالیرتبه نظامی و اداری این سلسله از ترکان ایران و عراق متشکل بودند. لذا زمانی که قدرت سلاطین بهمنی کاهش یافت، جناح بندی های قومی در درون حکومت بهمنی تبدیل به مناقشات جان فرسای داخلی گردید، رشته امور داخلی دولت از هم گسیخت. قتل نابخردانه وزیر دانشمند محمود گاوان به دست سلطان بهمنی بهترین نشانه ظهور زوال این دولت است.
چهار سلطان آخر این‌ سلسله، بازیچه دست درباریان خود، به ویژه امیرعلی بریدی بودند. کلام اله آخرین سلطان بهمنی برای نجات از دست امیرعلی به بابر تیموری متوسل شد، اما عاقبت شکست خورد و ناگزیر به فرار شدند.
با انقراض سلسله بهمنیان، در متصرفات آنها پنج دولت مستقل تشکیل گردید که عاقبت همه آنها در امپراطوری مغولان کبیر هند حل شدند.[۴۶]


هند اسلامی در قرن هفتم تا دهم هجری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا