خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: کافه آرزوها
نویسنده: elaheh.1991
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناظر: The unborn
خلاصه: بعضی اوقات فکر می‌کنم که خدا جانان را برای ما فرستاد. برای نجات زندگی از دست رفته ما، برای سر و سامان دادن به این قلب و روح خسته ما.
جانان پایه‌های متزلزل زندگی ما را محکم کرد و در خاکش بذر محبت کاشت تا ما رنگی دیگر از این زندگی را ببینیم.
ترک‌های قلب سنگی ما را مرهم گذاشت و قلبی لبریز از احساس تقدیممان کرد.
عجب معبودی، خلق کرده این محبوب دل را.


نقد و بررسی رمان کافه آرزوها |elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Z.A.H.Ř.Ą༻، *ELNAZ* و 5 نفر دیگر

دونه انار

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/8/20
ارسال ها
338
امتیاز واکنش
8,903
امتیاز
313
سن
17
زمان حضور
92 روز 7 ساعت 49 دقیقه
به نام و یاد او
ارزش زن به مطلقه بودن و نبودن نیست. ارزش زن به نجابتشه، به حیاشه، به شعورشه، به فهمشه...
قسمتی از رمان کافه‌ آرزوها
این قسمت از دیالوگ شخصیت اصلی، جانان بیانگر حقیقتی است که باید جایگزینه فرهنگ‌های نادرست این جامعه درباره‌ی طلاق یا مطلقه بودن، شود.
هر رمان از عناصر زیادی تشکیل شده است و این عناصر هر کدام حکم یک عضو از بدن رمان را دارند و ایده مرکز فرمانروایی رمان است و تمام اتفاقات رمان هول محور ایده می‌چرخد. فکر کنم منظور خود را رسانده باشم و به اهمیت ایده پی برده باشید. یک رمان خوب جدا از قلم خوب که حکم قلب این بدن را دارد، باید ایده‌ی خوب و به دور از کلیشه‌ای داشته باشد. ایده‌ این رمان سرشار از اتفاقات جدید بود و یکی از این موارد، دختر خودساخته و پرتلاش رمان بود که با تمام سختی‌ها باز هم لبخند می‌زد و هزاران اتفاقات غیره منتظره‌ای که در انتظار این رمان و شخصیت‌هایش است.
همان‌طور که در بالا هم عرض کردم، قلم خوب حکم قلب بدن رمان را دارد و قلب‌هم یکی از واجبات است و اگر نتپد باعث مرگ رمان می‌شود. در اصل ایده و قلم مکمل یک دیگراند و هم دیگر را کامل می‌کنند. در
نتیجه یک رمان خوب جدا از ایده‌ای خوب باید دارای قلمی سطح بالا باشد. نویسنده با تبحر ترکیباتی در رمان استفاده کرده که در عین سادگی، زیباست و این مسئله قلم نویسنده را قابل تحسین می‌کند.
فرض کنید یک روز نابینا و ناشنوا شوید... چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ قابل وصف و تصور نیست...
حال اگر رمان‌ ما چشم و گوش نداشته باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ فضاسازی و حس‌آمیزی حکم گوش و چشم رمان را دارد. دو عضو مهم از بدن که اگر نباشدند زندگی ما مختل می‌شود. در نتیجه اگر فضاسازی و حس‌آمیزی هم در رمان وجود نداشته باشد، رمان ناقص است. فضاسازی به کمک خواننده می‌آید و در تصور رمان به او کمک می‌کند. فضاسازی رمان به دلیل توصیفات ریز به ریز و درست و به جا در جای جای رمان خیلی خوب بود.
و اما حس‌آمیزی رمان، فضاسازی و حس‌آمیزی هم مانند ایده و قلم مکمل هم دیگر هستند. نمی‌توان گقت رمان حس‌آمیزی ضعیفی داشت، چون واقعا به این صورت نبودن. حس‌آمیزی رمان نیاز به کار و کمی تمرین داشت. نویسنده به
راحتی می‌تواند خود را جای شخصیت بگذار و از احساسات درونی فرد بنویسد و کمی بازی با کلمات را به بیات احساسات اضافه کند.
هر چه دنبال عضوی از بدن بودم تا آن را به شخصیت‌پردازی تشبیه کنم، نتوانستم و در آخر به این نتیجه رسیدم که شخصیت‌پردازی به اندازه‌ای مهم است که تمام اعضای بدن را تشکیل می‌دهد. شخصیت‌پردازی و شناخت خواننده از شخصیت به قدری مهم است که اگر رمانی شخصیت‌پردازی قویی داشته باشد. سه_هیچ از بقیه‌ی رمان‌ها جلو است و همین مورد باعث می‌شود این رمان جلوتر از باقی رمان‌هایی شود که شخصیت‌پردازی ضعیفی دارند.
نمی‌توان گفت رمان سیر صعودی دارد، ولی باید این را ذکر کنم که نویسنده از قسمت‌هایی جذاب در رمان گذر کرده بود، یکی از این موارد آماده کردن کافه بود که به نظرم به شدت می‌توانست جذاب باشد.
نویسنده در برخی از قسمت‌های رمان پشت سر هم از دیالوگ استفاده کرده است و این برای خواننده کمی کسل کننده است. بهتر است قبل از دیالوگ نویسنده حالات فرد را توضیح دهد.
در بعضی از پارت‌ها شاهد چرخش زمان بودم. چرخش زمان به چه معناست؟ به زبان ساده می‌توان گفت که زمان جمله گذشته و از فعل آینده استفاده شده یا بر عکس... نویسنده با ویرایش می‌تواند این موارد را بر طرف کند.
نویسنده‌ رمان کافه‌ی آرزوها تمام عناصر رمان به خوبی در آن به کار برده بود و این باعث می‌شد که خواننده خود را جای شخصیت‌ها بگذارد و از دید آن‌ها به رمان و اتفاقاتش نگاه کند.


نقد و بررسی رمان کافه آرزوها |elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: لاله ی واژگون، عروس شب، *ELNAZ* و 5 نفر دیگر

فاطمه بیابانی

ناظر کتاب
ناظر کتاب
  
  
عضویت
6/7/20
ارسال ها
281
امتیاز واکنش
8,697
امتیاز
263
محل سکونت
shiraz
زمان حضور
65 روز 15 ساعت 57 دقیقه
به نام خالق هستی
نقد و بررسی رمان کافه آرزوها

کافه آرزوها از آن دسته رمان هایی ایست که مخاطب جذب می‌کند، رمانی که با اتفاقات نو و تازه!
که از جمله آن‌ها میتوان به مطلقه بودن جانان اشاره کرد.
اما در این بین مشکلاتی هم دارد که عرض خواهم کرد:
توصیفات امری مهم در داستان نویسی ایست، که شما این خیلی این امر را رعایت نکردید. می‌توانید، هر چیزی که کارکتر می‌بیند را توصیف کنید. برای مثال خانم شکیبا وقتی سیاوش را میبیند، حالت چهره‌اش را توصیف کند. (علاوه بر صفات ظاهری) حالت چهره، اعم از ناراحت بودن، خوشحال بودن و...
-خودت رو ناراحت نکن مهم اینه که اون خفت رو ول کردی اومدی یه شهر بزرگ، روی پای خودت ایستادی، خودت رئیس خودتی، مثل من نیستی روزی صد بار از کس و ناکس حرف بشنوی! تحمل کن. بهارهوا بهتر میشه بهت قول می‌دم برای شربت بهار نارنجت صف بکشن.
-تازه دلشون هم بخواد یه کافه بیان که یه دختر به این خوشکلی با این دستای ظریفش این شیرینی خوشمزه رو درست کرده باشه.
ببینید وقتی در یک دیالوگ، دو بار از خط تیره استفاده میکنید، خواننده فکر میکند، جمله دوم شما توسط فرد دیگری ایست، اما وقتی به انتهای دیالوگ میرسد، متوجه میشود که هنوز همان فرد قبل دارد صحبت می‌کند؛ پس بهتر است با یک بازبینی هم نکات نگارشی را تصحیح کنید و هم اشکالات تایپی هر چند کم را برطرف کنید.
در بعضی از قسمت‌ها لحن ادبی و عامیانه با هم اطلاق شده بودند و همچنین شکسته هایی که در داستان مشهود بود، از روان بودن آن کاسته بودند.
و اما شخصیت سازی که شما آن را در داستانتان جای دادید، زیبا بود! به گونه ای من سارا را فردی شیطون و بازیگوش می‌بینم، جانان را زنی قوی که بعد از اتفاق تلخ گذشته روی پای خود ایستاده است.
و اما من فکر می‌کردم جانان پیشنهاد صادقی را قبول کند، زیرا کار و کاسبیش کساد بود و سخت درگیر، اما او قبول نکرد و این هنر نویسنده است که افکار خواننده را دور میزند.
و اما در ذهنم میگذشت که سیاوش به آن پیشنهاد ازدواح بدهد که آن تیرم هم به سنگ خورد!
اما با این شخصیت سازی زیبا، توصیفات مکانی خوبی نداشتید. به طوری که من هیچ تصویری از شرکت و کافه جانان ندارم!
بهتر است روی توصیفات بیشتر کار کنید.
نمی‌دونم چقدر گذشته یا چقدر گریه کردم که با صدایی که به شیشه ماشین خورد به خودم اومدم.
صدا که به شیشه نمی‌خوره! می‌خوره؟
یک سوال، دوست سیاوش جانان رو میشناخت اما برای چه باز اسمش را پرسید؟ و دیگر اینکه آدرس خونه جانان را از کجا میدانست؟ و سوم اینکه کی وقت کرد لوکیشن بفرسته؟
اگر بخوایم در مورد ژانر ها صحبت کنم، نویسنده عزیز با ذکر اینکه جانان مطلقه است و اینکه زنی ایست که دارد با سختی برای زندگی به دور از حاشیه و دردسر میکوشد ژانر اجتماعی را در برمیگیرد. خلاصه و مقدمه هم به خوبی ژانر عاشقانه را!
در آخر میتوانم بگویم کافه آرزو ها تقریبا خواسته های یک منتقد را برطرف کرده بود، اما اگر ان توصیفات مکان هم به درستی در متن جای داده شود، قطعا اثری زیبا تر خلق خواهد شد.
سپاس بابت انتقادپذیری شما:flowerb:
کادر نقد‌ انجمن رمان۹۸


نقد و بررسی رمان کافه آرزوها |elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Ryhwn، *ELNAZ* و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا