خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
222
امتیاز واکنش
3,988
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
به طبقه هشتم برگشتم

توی اتاقم رفتم و در رو قفل کردم،
بالشت رو روی سرم گذاشتم
تا صدای عزاداری مادرم رو نشنوم.
اون توی آشپزخونه نشسته بود
توی کف دستاش هق‌هق‌کنان گریه می‌کرد،
و فقط برای بلند کردن لیوان و خوردن جرعه‌ای
از اون، سکوت مختصر و کوتاهی برقرار می‌شد
و من با هر سکوت کوتاهی که ایجاد می‌شد
یواشکی نفس می‌کشیدم

احساس گریه می‌کردم(دلم می‌خواست گریه کنم)

احساس می‌کنم شخص دیگه‌ای
پشت صورت من گیر افتاده،
و مشت‌های کوچکی به پشت چشم‌هام
می‌زنه. در هرنقطه‌ای
از گلوم لگد می‌زنه، و من به سختی بغضم
رو قورت می‌دم زمزمه کنان، بهش
می‌گم که قوی بمونه.
نجوا کنان به خودم می‌گم
گریه برخلاف قوانینه

قوانین
شماره 1: گریه
نکن
مهم نیست(چی میشه)، انجامش نده

شماره 2: زیرآبی زدن(خبرچینی، لو دادن)
نکن
مهم نیست(چی میشه)، انجامش نده

شماره 3: انتقام
اگه کسی که دوسش داشتی رو کشتن
کسی که اون‌ رو کشته پیدا کن...
و اون رو
بکش!


[ Alligator translator | ترجمه گروهی ]

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، ~XFateMeHX~، Erarira و یک کاربر دیگر

فاطمه مقاره

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/11/20
ارسال ها
562
امتیاز واکنش
4,290
امتیاز
228
محل سکونت
حس عجیب
زمان حضور
15 روز 6 ساعت 2 دقیقه
بازگشت به طبقه هشتم

در اتاقم رفتم
و برای خفه کردن صدای عزاداری
مادرم بالشتی روی سرم گذاشتم.
اون توی آشپزخونه نشسته بود
توی کف دستانش هق هق گریه می‌کرد
و تنها زمانی هق هق قطع می‌شد
که می‌خواست از لیوان جرعه ای آب بنوشه

من همزمان با سکوت مادرم نفس می‌کشیدم
احساس گریه می‌کردم
احساس می‌کردم یک نفر دیگه توی صورت من گیر افتاده
و اروم اروم به چشمانم مشت می‌زند.
یکی به گلوم لگد زد و
من سعی به قورت دادن بغض کردم.
زیر لـ*ـب به خودم امید دادم و گفتم که
قوی بمون
آروم گفتم:
گریه نه! برخلاف قوانین
قوانین:
شماره یک
گریه
نکن
هیچ چیز مهم نیست انجام دادنش ممنوعه
شماره دو
خبر چینی
نکن
هیچ چیز مهم نیست انجام دادنش ممنوعه
شماره سوم
انتقام
واجبه وقتی یکی که دوسش داری رو کشتن
اون قاتل رو پیدا کن و اون رو بکش


[ Alligator translator | ترجمه گروهی ]

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، ~XFateMeHX~، Jãs.I و یک کاربر دیگر

Erarira

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/2/21
ارسال ها
373
امتیاز واکنش
4,479
امتیاز
278
محل سکونت
fugitive
زمان حضور
21 روز 6 ساعت 15 دقیقه
بعد برگشتن به طبقۀ هشتم

خودمو تو اتاقم
حبس کردم
و یه بالشت گذاشتم رو سرم
تا صدای ناله‌های مامانم رو
خفه کنه.

نشسته بود توی آشپزخونه،
صورتشو با دستاش گرفته بود و گریه می‌کرد
و فقط وقتی دستاشو جدا می‌کرد
که می‌خواست لیوانشو سمت دهنش ببره.

با هر جرعه یه لحظه سکوت برقرار می‌شد
و با هر لحظه سکوت
یه نفس عمیق می‌کشیدم.
حس کردم می‌خوام گریه کنم

که حسش شبیه این بود:
انگار یه آدم دیگه
تو جلد من بود

با مشت‌های کوچیکش
می‌کوبید به پشت چشام
و با پاش
می‌زد به اون نقطۀ گلوم
که باهاش قورت می‌دادم.

آهسته به اون آدمک گفتم: بس کن
و به خودم گفتم: تحمل کن.

چون که
گریه

خلاف
قوانینه.

قوانین
شمارۀ یک: گریه

نکن.
مهم نیست چی شده
نکن.

شمارۀ دو: دزدی

نکن.
مهم نیست برای چی
نکن.

شمارۀ سه: انتقام

اگه کسی که دوستش داری
کشته شد

اونی رو که
قاتله
پیداش کن

و بکشش.


[ Alligator translator | ترجمه گروهی ]

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، ~XFateMeHX~، Jãs.I و یک کاربر دیگر

LADY

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/4/21
ارسال ها
85
امتیاز واکنش
1,719
امتیاز
203
سن
21
محل سکونت
ژرف خیال
زمان حضور
19 روز 18 ساعت 34 دقیقه
برگشتن به طبقه هشتم

به اتاقم رفتم و خودم رو حبس کردم بالش رو روی سرم گذاشتم تاصداهای عذاداری مادرم رو نشنوم
او کف اشپزخانه نشسته بود و بین دستاهایش هق‌هق می‌کرد
و فقط برای برداشتن لیوان و نوشیدن اب از ان هق هقش قطع می‌شد باهر سکوت من اروم نفس می‌کشیدم

احساس گریه میکردم
احساس می‌کردم یکی داره اروم اروم به پشت چشم هام مشت میزنه و ازداخل گلو لگد می‌زنه و من به سختی میتونم بغضم رو قورت بدم
با زمزمه به خودم میگم
من قوی هستم گریه کردن خلاف قوانین هست
قوانین:

۱_ گریه نکن
مهم نیست چیمیشه

۲ _ خبرچینی نکن
مهم نیست چیمیشه

۳_انتقام !
اگه اون کسی که کشتن رو قاتلش رو پیدا کن و بکش


[ Alligator translator | ترجمه گروهی ]

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، ~XFateMeHX~، Erarira و یک کاربر دیگر

Erarira

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/2/21
ارسال ها
373
امتیاز واکنش
4,479
امتیاز
278
محل سکونت
fugitive
زمان حضور
21 روز 6 ساعت 15 دقیقه
خسته نباشید به همگی.
می‌ریم برای ادامۀ ترجمه اثر:




[ Alligator translator | ترجمه گروهی ]

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا