Narín✿
سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
- عضویت
- 1/12/19
- ارسال ها
- 2,131
- امتیاز واکنش
- 43,894
- امتیاز
- 418
- محل سکونت
- ☁️
- زمان حضور
- 107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سریال The Queen’s Gambit در حالی تبدیل به پربینندهترین سریال نتفلیکس شده است که هیچ فردی حتی سازندگان اثر، انتظار چنین بازخوردی را نداشتند. با بررسی پدیدهی سریالی سال ۲۰۲۰ در سرگرمی همراه باشید.
سریال The Queen’s Gambit داستان مسیر مبارزه دختری جوان است برای قهرمان شطرنج شدن، اما این سریال درباره شطرنج نیست. پایههای درام و حیات اصلی داستان از جای دیگری سرچشمه میگیرند؛ تنهایی یک زن. عصر کنونی در فیلمسازی شاید بیش از هر چیز دیگری به تحولات اجتماعی دههی هفتاد میلادی در آمریکا شبیه باشد؛ زمانی که زرق وبرق بیش از هرچیز دیگری خواهان پیدا کرد و دوران اوج شکوفایی موسیقی پاپ و راک بود. دورهای که حالا در سریالسازی اتفاق افتاده است. در حالی که سریالهایی با داستانهای پرپیچ و خم و بودجههای کلان در حال شکستن رکوردهای بازدید هستند، اسکات فرانک (خالق سریال) دست روی یک داستان ساده اما با ویژگیهای منحصر به فرد گذاشت. سریال The Queen’s Gambit برگ برندهی این شرط بندی نتفلیکس است. اوایل دههی هشتاد بود که والتر تویس، نویسندهی کتاب The Queen’s Gambit به نگارش کتابی، نه به تبعیت از موج تازه ایجاد شده داستانهای نویسندگان نسل سوم، که به همان شیوه و فرم پیشین و کلاسیک دست زد و نتفلیکس حالا، همان کار را تکرار کرد.
نمای اول یک قاب سیاه است. بعد از چند ثانیه از دل تاریک آن، یک دخترجوانِ خمار بیرون میآید. در نماهای بعدی الیزابث هارمن ( آنیا تیلور جوی) در قابهایی که تنهایی را موکد میکنند در حال آماده شدن برای بزرگترین مسابقه شطرنج عمرش است. تمام آنچه که در قسمتهای بعدی درون مایهی اصلی سریال را تشکیل میدهند در این سکانس به آنها اشاره میشود؛ اعتیاد به الکل، تنهایی و شطرنج.
سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد
نیمهی اول سریال که شامل سه قسمت اول میشود، بیشتر مقدمهای است بر جریان اصلی داستان. فلشبکهایی که ما را با دوران کودکی الیزابث و شخصیت غریب مادرش آشنا میکنند. مادر بث در ۹سالگی او خودش را کشته و بث را راهی پرورشگاه میکند. در آن زمان در پرورشگاهها به کودکان قرصهای آرامش بخش میدادند و به همین سبب بث به این قرصها اعتیاد پیدا میکند. اعتیاد او به این قرصها شروعی است بر علاقه و نبوغ بی حدش در بازی شطرنج. در داستان، مسئلهی اعتیاد همواره در ارتباط با مردان تعریف میشود؛ چه در نیمهی ابتدایی که دختران پرورشگاه با نگاهی حسرتآلود به پسران آنسوی دیوارها، قرصهای آرامبخش را چندتا چندتا میخورند، چه در میانهی داستان که خانم آلبا (با بازی ماریل هلر) پس از جدایی از همسرش به الکل روی میآورد و چه در انتهای داستان که خود بث از شدت مصرف قرص و الکل در آستانهی فروپاشی قرار میگیرد. سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد.
نقطه اتکای داستان برای نگارنده جایی است که داستانگویی، بُعد جدیتری از خود را نمایش میدهد؛ ابتدای قسمت سوم. بث به همراه مادرش لـ*ـب دریاچهای نشستهاند. صحنه طوری طراحی و کارگردان طوری دکوپاژ کرده که انگار ما مشاهدهگر لحظاتی قبل از خودکشی مادر بث هستیم. اینسرتهایی از دستها، وضعیت بیقرار دوربین و نشان دادن تصویری از بثِ تنها در لبه دریاچه و به انتظار نشسته، همگی حس حال اتفاقی شوم را القا میکنند. وقتی مادر بث مدتی برای شنا به داخل آب میرود و پس از مدتی طولانی سرش را از درون آب بیرون نمیآورد، بث آرام و لرزان بلند شده و مادرش را صدا میزند. با اینکه ما میدانیم مادر در جای دیگری خودکشی خواهد کرد اما باز این صحنه تاثیرگذار از آب درآمده و وقتی مادر بث روی آب میآید و برای بث دست تکان میدهد، آرامشی بر صحنه جاری میشود که نشانهای از وابستگی دختر به مادرش است. تاثیر مرگ زودهنگام مادر و حضور پنهان او در سریال از همین جا به خوبی مشخص میشود.
سریال The Queen’s Gambit داستان مسیر مبارزه دختری جوان است برای قهرمان شطرنج شدن، اما این سریال درباره شطرنج نیست. پایههای درام و حیات اصلی داستان از جای دیگری سرچشمه میگیرند؛ تنهایی یک زن. عصر کنونی در فیلمسازی شاید بیش از هر چیز دیگری به تحولات اجتماعی دههی هفتاد میلادی در آمریکا شبیه باشد؛ زمانی که زرق وبرق بیش از هرچیز دیگری خواهان پیدا کرد و دوران اوج شکوفایی موسیقی پاپ و راک بود. دورهای که حالا در سریالسازی اتفاق افتاده است. در حالی که سریالهایی با داستانهای پرپیچ و خم و بودجههای کلان در حال شکستن رکوردهای بازدید هستند، اسکات فرانک (خالق سریال) دست روی یک داستان ساده اما با ویژگیهای منحصر به فرد گذاشت. سریال The Queen’s Gambit برگ برندهی این شرط بندی نتفلیکس است. اوایل دههی هشتاد بود که والتر تویس، نویسندهی کتاب The Queen’s Gambit به نگارش کتابی، نه به تبعیت از موج تازه ایجاد شده داستانهای نویسندگان نسل سوم، که به همان شیوه و فرم پیشین و کلاسیک دست زد و نتفلیکس حالا، همان کار را تکرار کرد.
نمای اول یک قاب سیاه است. بعد از چند ثانیه از دل تاریک آن، یک دخترجوانِ خمار بیرون میآید. در نماهای بعدی الیزابث هارمن ( آنیا تیلور جوی) در قابهایی که تنهایی را موکد میکنند در حال آماده شدن برای بزرگترین مسابقه شطرنج عمرش است. تمام آنچه که در قسمتهای بعدی درون مایهی اصلی سریال را تشکیل میدهند در این سکانس به آنها اشاره میشود؛ اعتیاد به الکل، تنهایی و شطرنج.
سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد
نیمهی اول سریال که شامل سه قسمت اول میشود، بیشتر مقدمهای است بر جریان اصلی داستان. فلشبکهایی که ما را با دوران کودکی الیزابث و شخصیت غریب مادرش آشنا میکنند. مادر بث در ۹سالگی او خودش را کشته و بث را راهی پرورشگاه میکند. در آن زمان در پرورشگاهها به کودکان قرصهای آرامش بخش میدادند و به همین سبب بث به این قرصها اعتیاد پیدا میکند. اعتیاد او به این قرصها شروعی است بر علاقه و نبوغ بی حدش در بازی شطرنج. در داستان، مسئلهی اعتیاد همواره در ارتباط با مردان تعریف میشود؛ چه در نیمهی ابتدایی که دختران پرورشگاه با نگاهی حسرتآلود به پسران آنسوی دیوارها، قرصهای آرامبخش را چندتا چندتا میخورند، چه در میانهی داستان که خانم آلبا (با بازی ماریل هلر) پس از جدایی از همسرش به الکل روی میآورد و چه در انتهای داستان که خود بث از شدت مصرف قرص و الکل در آستانهی فروپاشی قرار میگیرد. سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد.
نقطه اتکای داستان برای نگارنده جایی است که داستانگویی، بُعد جدیتری از خود را نمایش میدهد؛ ابتدای قسمت سوم. بث به همراه مادرش لـ*ـب دریاچهای نشستهاند. صحنه طوری طراحی و کارگردان طوری دکوپاژ کرده که انگار ما مشاهدهگر لحظاتی قبل از خودکشی مادر بث هستیم. اینسرتهایی از دستها، وضعیت بیقرار دوربین و نشان دادن تصویری از بثِ تنها در لبه دریاچه و به انتظار نشسته، همگی حس حال اتفاقی شوم را القا میکنند. وقتی مادر بث مدتی برای شنا به داخل آب میرود و پس از مدتی طولانی سرش را از درون آب بیرون نمیآورد، بث آرام و لرزان بلند شده و مادرش را صدا میزند. با اینکه ما میدانیم مادر در جای دیگری خودکشی خواهد کرد اما باز این صحنه تاثیرگذار از آب درآمده و وقتی مادر بث روی آب میآید و برای بث دست تکان میدهد، آرامشی بر صحنه جاری میشود که نشانهای از وابستگی دختر به مادرش است. تاثیر مرگ زودهنگام مادر و حضور پنهان او در سریال از همین جا به خوبی مشخص میشود.
نقد و برسی سریال ملکه شرط بندی | the queens gambit
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com