خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,143
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام‌ آفریننده‌ی جیغ‌های سرکوب شده‌ام!


مجموعه دلنوشته های: 'صدایت را نشنوم'
نویسنده:‌ ~حنانه حافظی~

منتقدین:~HadeS~
دونه انار



******
لبخندهایم نقابی‌ است؛ برای دورماندن از هرگونه توجه!
توجه‌هایی که گاه، تنها برای فریب دادن، شکستن و سوءاستفاده از قلبِ خیلی خیلی کوچکم است.
بارها به‌خاطره توجه‌هایی که به آن کرده‌اند، شکست!
نیازی به توجه‌هایتان ندارم!
کمی، فقط کمی رهایم کنید. :)
.

"حنانه.حافظی"


نقد و بررسی دلنوشته‌ صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Z.A.H.Ř.Ą༻، فاطمه بیابانی و 5 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام او
نقد و برسی دلنوشته صدایت را نشونم

دلنوشته قالب خاصی ندارد اما طبیعتا مانند تمام اثرات ادبی دارای فن‌های نوشتاری مختص خودش است.
خوشبختانه تقریبا اکثر فن‌های نوشتاری در دلنوشته رعایت شده بود؛ نظیر فضاسازی، متن آرایی، انتخاب کلمات و... می‌گویم تقریبا چون در نقاطی در نگاهم کلماتی مناسب نبودند، مثل مقدمه که کلمه "سوءاستفاده" در ذوقم زد.
پس از این روی، در این نقدم کمی متفاوت با قالب پیش پا افتاده انتقاد می‌کنم. دوست دارم این بار بیشتر به رویکرد محتوایی توجه کنم چون فن نوشتاری نگارشگر به قدری کافی است که نیاز به نقد زیادی نیست.
شخصا بنده مخالف ژانر گذاشتن برای دلنوشته‌ام، کار جالبی نیست. هرچند این را هم در نظر باید گرفت که مفهوم هر چیزی یک موضوع خاصی را دربر می‌گیرد.
و دلنوشته هم از یک موضوع مشخصی نگاشته می‌شود اما ممکن است از همان موضوع به چیزهای گسترده‌تری پرداخته شود.
دلنوشته صدایت را نشونم، موضوعی تقریبا مایل به عقیده فمینیستی بود و زیرمجموعه همان ژانر اجتماعی مشهور خودمان محسوب می‌شود، هر از گاهی هم به طرف غم می‌رفت.
و با قلب‌هایی همچون سنگ فریاد می‌زنند:
صدایت را نشنوم
زیرا یک دخترهستم!


بحث مورد نظر نویسنده چیست؟ دخترانی که از طرف جامعه طرد شدند، تا اینجا بسی ارجمند است.
زیرا یک دختر هستم، این جمله چیز جدیدیست؟ نه، دقت کنید نگفتم موضوع، گفتم جمله. تقریبا در اکثر صفحات مجازی و حتی حرف‌های روزمره خودمان، این جمله نقش پررنگی دارد.
قلب‌هایی همچون سنگ آرایه جدیدیست؟ نه.
ببینید، ما دنبال موضوع جدید نیستیم، حداقل من به موضوع جدید در دلنوشته و شعر اهمیت نمی‌دهم. اگر اینطور باشد خب باید بگوییم اکثر شاعران کلیشه می‌نویسند!
اما چرا همچین انتقادی تا به حال از آنها بیان نشده؟
به خاطر دیدگاه جدید آنها!
این دقیقا چیزی است که دنبال آنیم، مقصودمان این است مفهوم را مضمون کنیم و به آن جانی تازه ببخشیم.
این بستگی دارد به دیدگاهی که شما نسبت به موضوع طرد شدن دختران دارید، اگر از زاویه متفاوت و مختص به خودتان به قضیه نگاه کنید، می‌شود گفت یک مفهوم اجتماعی را مضمون کردید.
برای همین است که اشعار برخی شاعران هیچوقت قدیمی نمی‌شود، تاریخ تکرار می‌شود و در هر برهه زمانی این اشعار به دل انسان می‌نشیند، چون با دیدگاه پیش پا افتاده برهه زمانی خودش نوشته نشده.
دلنوشته صدایت را نشونم به نظرم بد نبود، اما لـ*ـب تیغ ایستاده و برای اینکه اثری به یاد ماندنی باشد، در نهایت نیاز دارد به قالبی در ذهنتان نسبت به هر موضوعی که می‌خواهید بنویسید. آن تفکر و جهت دید به شما توانایی کشف و مضمون سازی را خواهد داد.

سپاس بابت انتقادپذیری شما
هادِس
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی دلنوشته‌ صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Parmida_viola، Elaheh_A، Tavan و 11 نفر دیگر

دونه انار

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/8/20
ارسال ها
339
امتیاز واکنش
8,936
امتیاز
313
سن
18
زمان حضور
93 روز 8 ساعت 32 دقیقه
صدایت را نشنوم!
جمله‌ای آشنا در پس تلخی، جمله‌ای که مومی برای مهر شدن لبان دخترانی از جنس بلور است.
چهزیبا نویسنده آن را توصیف و پردازش کرده است.
نقطه‌ی عطف این دلنوشته، اسم آن یا همان «صدایت را نشوم» است. اسمی که مناسب با موضوع و ایده‌ی دلنوشته است.

دلیل بیماری‌ام، تنها توقعات آنهاست...:)
توقعاتی که تغییر می‌دهند، مسیر زندگی‌ام را.
توقعاتی که نسبت به حرف‌هایش عاجزم می‌کند!
من با بی‌توقعی، در زیر این توقعات در حال جان دادن هستم!

این متن بسیار به دلم نشست، زیرا حرف دل است، حرف دل خیلی‌هایمان...!
فریادی پر مفهموم در پس سکوت کلمات...
نویسنده خیلی خوب بیان‌گر مسائلی است که دختران درگیر آن هستند و این دل‌نوشته هم دارای چنین نکته‌ی مثبتی است، ولی نویسنده با جابه‌جا کردن جای افعال آن‌هم بدون ایجاد وزن و... در نتیجه جابه‌جایی افعال بدون دلیل سطح دل‌نوشته را پایین می‌آورد. نویسنده با ویرایش می‌تواند ساختار جمله را درست کند
.
گول ظاهر آرام و خونسردم را نخور...!
آتشی در وجودم نهفته است؛ که اگر ثانیه‌ای او را مهار نکنم...!
تمام جهانم را هماننده یک توده در بر می‌گیرد و با بی‌رحمی تمام آن را در خود می‌سوزاند...!
آری، این آتش؛ حاصل خشونت‌های آنهاست!:)
من، دیگر مِن طفولیت نیست!

این دلنوشته شامل فضاسازی خوبی‌ است و در کنار موضوع خوبی که نویسنده آن را با مهارت انتخاب کرده، موضوع و ایده‌ای است که اکثر دختران آن را تجربه کرده‌اند و تجربه‌ می‌کنند و خواهند کرد، ولی یک ایرادی را من در این دل‌نوشته مشاهده کرده‌ام.
اگر ثانیه‌ای او را مهار نکنم...!
و ادامه‌ی دلنوشته... به نظر شما این‌ها باهم تناسب معنایی ندارند و این که باهم یک جمله را تشکیل نمی‌دهند؟ نویسنده با تغییر ساختار جمله‌سازی کل حالت‌های دلنوشته را دگرگون کرده است.
اما یک مسئله‌ی دیگر، در اول دل‌نوشته از آرایه‌ی کنایه استفاده شده. گول ظاهرم را نخور! گول خوردن و... یک کنایه‌ی عامیانه است، آن وقت بهتر نیست که در دلنوشته‌ای ادبی از آرایه‌ی محاوره و عامیانه استفاده نشود. نویسنده‌ی عزیز می‌تواند آن را با آرایه‌ای ادبی جایگزین کند.

و یک مرور دوباره‌ی خاطرات
آتشی می‌افکند در قلب به ظاهر آرامم:)
آتشی که گاهی دیواره‌های قلبم را در خود می‌سوزاند.
روز‌ها و خاطراتی که نمی‌دانم چگونه آن‌ها را گذراندم.
اما می‌دانم از زیر آن همه فشار سر بلند بیرون آمده‌ام.
اکنون حاصل تمام آن دردها دختریست شکست ناپذیر!

چه خوب است که نویسنده در آخر دختر را موجودی شکست ناپذیر و قدرتمند توصیف کرده است. فضاسازی خوب و استفاده از مجاز برای درک و مفهموم حس و حال دل‌نوشته، آن را واقع پذیرتر کرده است. یکی از نکات مهم در دل‌نویسی داشتن فضاسازی خوب و بسیار است، زیرا فضا سازی باعث می‌شود تا خواننده با دل‌نوشته هم‌ذات پنداری کند و این دلنوشته دارای چنین نکته‌ی مثبتی است.
شب‌ها زیر دوش اشک‌هایم، رها می‌کنم بغضِ زخم‌هایم را
زخم‌هایی که نه با قرص آرام‌بخش خوب می‌شوند و نه با استراحت و خفتن!
زخم‌هایی که با نیش و کنایه‌های اطرافیانم عمیق و عمیق‌تر می‌شوند.
نگاه‌هایی آزار دهنده که نمکی است بر روی زخم‌هایم!
نگاه‌هایی که در همه جا دنبال من و هم‌جنس‌های من هستند.
نگاه‌هایی که روحم را آزار می‌دهد.
جسمم را معذب و قلبم را آزرده خاطر می‌کند !

بسیار عالی و قابل تحسین است. اما یک مورد را در مورد جمله‌ی اول بگویم.
شب‌ها زیر دوشِ اشک‌هایم، را رها می‌کنم...
نویسنده‌ با گذاشتن ویرگول اشتباهی خوانش و مفهموم را تغییر داده است. خواننده در خواندن آن دچار مشکل می‌شد. درست این است که این‌گونه باشد.
شب‌ها زیر دوش، اشک‌هایم را رها می‌کنم...
دل‌نوشته‌ی صدایت را نشنوم حرف دل خیلی از دختران این مرز و بوم و این جهان است و نویسنده چه خوب و با دقت ان را بیان کرده است و از مشکلات و دغدغه‌ی دختران و دنیا‌ی دخترانه بیان کرده است، ولی چرا ما دختران قدمی برای موفقیت خود برنداریم؟ چرا ما جلوی مشکلات نایستیم و از آن‌ها سر بلند بیرون نیاییم؟ کمی به فکر خودمان باشیم و در برابر مشکلات سر بلند کنیم، با آن‌ها رو‌به‌رو شویم و آن‌ها را شکست دهیم.
دل‌نوشته با کمی فضاسازی و استفاده‌ی بیشتر و به جا از آرایه‌های ادبی و... بهتر و زیباتر می‌شد، هر چند که باید این را هم اضافه کنم، متون این دل‌نوشته شامل روزمرگی‌های دخترانه است و چون بیشتر دختران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، خیلی راحت این دل‌نوشته را لمس می‌کند. باید بگویم با خواندن این دل‌نوشته احساس همدردی کردم.
با تشکر از شما


نقد و بررسی دلنوشته‌ صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Elaheh_A، Tavan، LIDA_M و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا