خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,769
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: نت عاشقانه
نویسنده: Negini
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه: تماشایت از دور چو شمعی آبم می‌کند و تو پروانه‌وارد به دور تپه‌های پر از گل می‌چرخی. دیدنت کافی است؛ اما نه زمانی که من، مجبور به رفتن هستم! یک سبد از خنده‌ی وصال به چهره می‌کشم و اینک.... اینک با تو روبه‌رو می‌شوم. آخر چه می‌کنی با من؟ پایبند این قلب هستی؟!


نقد و بررسی رمان نت عاشقانه | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sahariiiii، زینب باقری، *ELNAZ* و 5 نفر دیگر

فاطمه بیابانی

ناظر کتاب
ناظر کتاب
  
  
عضویت
6/7/20
ارسال ها
281
امتیاز واکنش
8,694
امتیاز
263
محل سکونت
shiraz
زمان حضور
65 روز 15 ساعت 55 دقیقه
"نقد و بررسی رمان نت عاشقانه"
بیشتر از آن که بنویسید بخوانید.
نویسنده قلم صمیمی و راحتی داشتند؛ اما با این حال نتوانسته بودند، آن هیجان را در نوشتنشان منتقل کنند و متن داستان کاملا یکنواخت ارائه شده بود.
شخصیت سازی بد نبود؛ تا جایی که میشود گفت:" امیر شوخ است و رهام اورا همراهی میکند. سینا هم گاهی با انها هم قدم میشود و نسبت به انها جدی تر است. مهدی به گفته خودش اوایل مغرور بوده و الان نیز با نگین دوستی صمیمی است. " اما با این باز هم جای کار دارد؛ که با وجود اینکه داستان هنوز اوایل راه است؛ انتظار می‌رود، نویسنده بیشتر و بیشتر به این مورد، که یکی از نکات مهم در امر نوشتن است، بپردازد.
نکته‌ای که خیلی من رو آزار داد، باور پذیری رمان بود، که از اصل مشکل داشت.

انسان های زیادی هستند؛ که عاشق خواننده و بازیگران هستند؛ اما کدام یک از انها به عشقشان رسیده اند؟ و تقریبا امری محال که شما این را ذکر کردید‌؛ اما کدام خواننده ای اینقدر اصرار به بودن یک طرفدار دارد؟ اصرار به همراهی کردنش؟
اینکه از خواننده ها اسم اورده اید مشکل دارد! وقتی اسم شخصی را در رمانتان اورده اید، یعنی دارید برای آن‌ها رمان مینویسید. داستان زندگیشان را مینویسید، و این درست نیست! تمام داستان‌هایی که ما می‌نویسیم باید بر دلیل و مدرک باشند، به استثنای رمان های فانتزی! اما در تمام ژانر ها ما باید چیزی بنویسیم که با دنیای واقعی جور در بیاید.
داستان شما از دسته داستان هایی بود که میشود تا انتهایش را حدس زد. البته هنوز اول ماجرا است و امیدوارم مرا از شوک درآورید. برای مثال اینکه سامان برادر نگین است. کسی که سیزده سال است خواهرش را گم کرده و از قضا اسم خواهر گم شده اش نگین است!
مورد بعدی این که است که، داستان شما سیر فوق العاده سریعی داشت و این اجازه را به خواننده نمی‌داد تا اتفاقات پی در پی را حضم کند. دیالوگ‌های بی هدفی که در داستان بود، این را نشان می‌داد که شما برای آن‌ها وقت کافی نگذاشتید.
علاوه بر غلو بسیار زیادی که در داستانتان مشهود بود، توصیفات بسیار کمی که در داستان پیاده کرده بودید، باعث رها شدن آن از سوی خواننده میشود. خواننده باید با کارکتر ها پیش برود و با انها زندگی کند.
همه چیز را ریز به ریز توصیف کنید. مثلا منه خواننده هیچ تصویری از خانه و محل کار سابق نگین، از محل کنسرتی که رفت و مکان های دیگر داستان هیچ تصویری ندارم! تقریبا میتوانم بگویم شما به توصیفات چهره هیچ یک از کارکتر ها نپرداخته اید! فقط جایی اول داستان گفتید، موهای قهوه ای، چشمان قهوه‌ای‌ام؛ که مربوط به نگین است! و در پارت های پایانی که گفتید چشم‌های مشکیش که مربوط به سینا است.
امیر، رهام، سامان، شبنم، سینا و دیگر کارکتر ها... ما هیچ تصویری از آن‌ها نداریم؛ که بتوانیم آن‌ها را در ذهنمان تصور کنیم.
بگذارید کمی از ژانرتان بگویم:

در ژانر عاشقانه باید توصیفات احساس ریز به ریز بیان شود. اینکه نگین بعد از چهار سال انتظار سینا را دید اما عکس العملی نشان نداد، نمیشود به او عاشق گفت!
معمولا کسانی که عاشق‌اند؛ وقتی صدای عشقشان را می‌شنوند، قلبشان به تاب تاب می‌افتد. هیجان زده میشوند اما نگین این طور نبود و همینطور معمولا وقتی ما دوستمان را بعد چند روز میبینیم کلی از دیطنش خوشحال میشویم و این احساس را بروز میدهیم. اما نگین بعد از سه سال مهدی را حضورن دی‌ اما عکس العمل خاصی نشان نداد.
مگر میشود کسی تصادف کند و سرش بشکند و خیلی دردی حس نکند؟ در زیر باران قدم بزند؟ اینها به کنار میگوییم یک تصادف ساده بود! اما وقتی چاقو خورد چه؟ در بیمارستان هیچ کس نگفت این دختر به چه علتی چاقو خورده است؟ البته که رهام، اراز را به پلیس تحویل داد اما باز هم بیمارستان پیگیر کسی که چاقو خورده هست.
نگین با شکم بخیه خورده‌اش قرمه سبزی درست کرد و در همان حال دستش سوخت اما هیچ دردی حس نکرد! از پنجره پرید. با اراز درگیر شد. که اینجا من نفهمیدم اراز از کجا امد؟ مگر نگین با سینا نیامده بود به در خانه نگین تا او وسایلش را بردارد؟ اراز از کجا پیدایش شد؟ چگونه سینا و بقیه متوجه او نشدند اما نگین علاوه بر دیدن او، با اراز درگیر شد!
اما در پارت بعد همگی در هواپیما نشسته بودند و امیر بازی راه‌انداخت. مگر در هواپیما جای بازی ایست؟ ان هم نه ادم های معمولی! خوانندگانی که همه منتظر هستند تا انها سوتی دهند و حاشیه درست کنند. بگذریم از اینکه شما حتی ذکر نکردید انها کی رفتند فرودگاه و کی سوار هواپیما شدند.
شکسته نویسی و غلط املایی های زیادی داشتید.
سری غلطه و سریع درسته!
بذور غلطه و به زور درسته!
اینها مثال هایی بودند که شما با یک بازبینی مجدد متوجه انها خواهید شد.
توصیف کردن چهره در ایینه جلوه خوبی ندارد و سطح رمان را کاهش میدهند.
این دختر به اسم نگین که بیست و سه سالشه الان سیزده سال تو تنهایی زندگی می کنه.
این اطلاعات نباید اینقدر سریع و به اینگونه به خواننده داده شود.

فرض کنید فیلمی میبیند. ایا بازیگر فیلم خودش را معرفی میکند؟ یا در طول داستان شما با او اشنا میشوید؟
در رمان هم همینگونه است. اطلاعات باید در طول سیر داستان ارام ارام وارد شود تا خواننده بتواند شک ها را دریافت کند و انها را حضم کند.

در طول داستان خیلی به این موضوع برخورد کردم؛ که شما برای خواننده توضیح میدادید داستانتان را...
وقتی دارید دیالوگ نویسی میکنید سعی کنید توصیفات را انجام دهید.
اراز خلیلی چه شکلی است؟

وقتی نگین دارد با او صحبت میکند حالت چهره اش، مدل حرف زدنش را توصیف کنید.
وقتی با مهدی صحبت میکند حالت چهره اش را توصیف کنید.
مهدی:
-تو حواست بهش باشه حرکتاشو بهم بگو من بهت میگم.
-باشه دیگه برم.
مهدی:

-باشه مواظب خودت باش بهش محل نده خیلی سنگین و رنگین باش.
نیاز نیست اسم مهدی را بنویسید وقتی میخواهد صحبت کند. خط تیره کافیست. وقتی حالت صحبت کردنش را بگویید؛ خواننده متوجه میشود این دیالوگ مختص کیست!
اینقدر زود از اتفاقات نگذرید! چرا پدر و مادر نگین مردند؟
معمولا وقتی ما دوستمان را بعد چند روز میبینیم کلی از دیدنش خوشحال میشویم و این احساس را بروز میدهیم. اما نگین اینگونه نیست!
نیاز نیست اخر هر پارت بنویسید: ادامه دارد...
حسابتو می‌رسم رهام حالا ببین؛ خب نقشه اینه که...(باز تو ادامه رمان ببینین که تو کنسرت چیکار می کنن)
-نه خوشم اومد خوبه باریکلا امیر.
به جای اینکه شک بعدی را با پرانتز بگویید میتوانید در طول داستان پیاده اش کنید. خواننده باید با نگارش شما متوجه سیر داستان شود نه با پرانتز و چیزهایی مانند ان!
لباسامو (شکسته نویسی) پوشیدم و بعد از گرفتن گوشیم حرکت کردم. این جمله، جمله ای در پست یازدهم است. در خانه نگین کسی نیست پس نگین نمیتواند موبایلش را از کسی دریافت کند.
دکتر:خداروشکر تونستین مدت طولانی چشماشو باز نگهدارین و اون تو لحظه های آخر چشماشو بست.
دکتر از کجا میدونست نگین لحظه اخر چشماش رو بسته؟!
و بعد سینا از کجا میدونست نگین مترجمه؟
"رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان رفتیم." مگه رهام و امیر نرفتن استوری بگیرن؟ کی از بیمارستان خارج شدن که باز دارن برمیگردن؟
قرار شد بریم تو اتاقشو بهش سر بزنیم... به کی سر بزنن؟ به سینا؟

ببینید تمام اتفاقات را بیان کنید. وقتی شما در خط بالا در بیمارستان هستید اما چند خط بعد باز ما شاهد این هستیم که رهام و امیر دارند برمیگردند بیمارستان! در اینجا یک سوال پیش می‌اید که ایا اینها پرواز کردند؟
شما گفتین فیلم چاقو خوردن نگین پخش شده و معمولا حاشیه های این مدلی خیلی سریع منتشر میشن. پس چجوری مهدی ندیده؟
عجب فکر نمی‌کردم امیر انقد زود با یکی جور بشه؛ ولی خب باید مثله رهام و سینا جواب بدم.

نوشتم:
-سلام آقای هادیان ممنون خوبم. شما خوبین؟ به جای مقاره نوشتین هادیان!
اگر بخواهم در مورد نام اثرتان صحبت کنم؛ ترکیب نت و عاشقانه ترکیبی جدید و خاص نیست اما چون با پیرنگ داستان هماهنگ است، من به ان خورده نمیگیرم. و اما خلاصه و مقدمه خوب بود...
و در آخر:
بیشتر از نوشتن بخوانید؛ همانطور که استیون کینگ میگوید:

اگر میخواهی نویسنده شوی باید دو کار زیاد انجام دهی:
زیاد بخوانی و زیاد بنویسی!
هیچ راه و میانبری جز اینها وجود ندارد که من از ان با خبر باشم.
"سپاس از نقدپذیری شما"

فاطمه بیابانی
کادر نقد انجمن رمان۹۸


نقد و بررسی رمان نت عاشقانه | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: -FãTéMęH-، زینب باقری، زینب نامداری و 11 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,906
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
به نام خدایی که داننده راز هاست.

*نقدوبرسی رمان نت عاشقانه*

انتخاب نثر در باعث روان بودن رمان و همزاد پنداری خواننده با رمان می‌شود، ولی اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد رمان خیلی صاف و ساده جلو می‌رود نویسنده باید توجه داشته باشد که سیر رمان خیلی روان و بدون درک نباشد؛
منظور من از خیلی روان به این صورت است که انگار نویسنده دارد با دوستش تلفنی صحبت می‌کند و اتفاقاتی که برایش پیش آمده را برای او شرح می‌دهد! که این امر یک امر اشتباه است و باعث یک دستی رمان می‌شود.
رمان خوب رمانی‌است که فراز و نشیب‌هایی در آن مشاهده کنیم و دچار هیجاناتی باشیم، با آن انس بگیریم و مشتاق خواندن ادامه رمان شویم به طوری که ماهم همراه با نگین احساساتی شویم، ناراحت شویم، شک زده شویم و...
اما متاسفانه رمان شما از آن دسته رماناتی‌ است که هر خواننده‌ای می‌تواند پارت بعدی را حدس بزند! از بعضی پارت‌ها به راحتی می‌گذرد و آنها را نمی‌خواند؛ شما به عنوان یک نویسنده باید طوری بنویسید و معما طرح کنید و از دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های غیر هدفمند خودداری کنید تا خواننده برای ادامه و خواندن رمان شمامشتاق تر شود، در جایی از رمان معما طرح کرده بودید اما خودتان آن را لو دادید!
جایی که آقای مقاره نقشه‌ای را گفت شما درون پرانتز گفتید(باز تو ادامه رمان ببینین که تو کنسرت چیکار می کنن)شما نباید در مورد معماها با خوانندگان حرفی بزنید چون ژانر شما عاشقانه‌است توقع معماهای عاشقانه‌ای داریم.
و همچنین حرف زدن در پرانتز با خواننده زیاد جالب نیست!
رمان شما نمایان‌گر یک عاشقانه است که به نظر من باید ژانر اجتماعی را حذف کرده؛ به دلیل اینکه شما از مشکلات جامعه چیزی نمی‌گویید و فقط عاشقانه‌های یک طرفدار به خواننده مورد علاقه‌اش را می‌نویسید.
به نظر من بهتر است اتفاقات رمان را بیشتر و بهتر توصیف کنید تا ما درکی از فضا داشته باشیم و همان‌طور که میدانید آقای درخشنده یک خواننده معروف است و مسلما به هر طرفداری اهمیت چندانی نخواهد داد به طوری که به خانه یک طرفدار برود و حتی آدرس خانه آن را هم از بر باشد پس بیایید و رمان را باور پذیر تر کنید.
دختر داستان عاشق آقای درخشنده است ولی در دیدار با او هیچی ری اکشن خاصی انجام نمیدهد! مگر می‌شود آدم با دیدن عشقش دلش به تالاپ تولوپ نیفتد؟ یا اینکه دیدن دوستی مجازی در دنیای واقعی؟
پس توصیفاتتان را بیشتر کرده، نه تنها در این موارد بلکه در سراسر رمان توصیفات خاص و بسزایی مشاهده نکردیم که این امر کیفیت رمان را پایین می‌آورد.
توصیفات در همه رمان‌ها حرف اول را می‌زند و هر نویسنده‌ای باید برای آن کار وقت خاصی تعیین کند و روی آن کار کند.
شخصیت اصلی رمان در جاهای مختلفی پا گذاشت که شما فقط با آوردن نام آن مکان گفتید که او کجاست و توصیفی از اماکن در رمان نیاوردید و فضاسازی موفقی نداشتید، فضاسازی و توصیف آن و انتخاب زاویه دیدگاه به هم بستگی دارند و نویسنده برای موفق بود فضاسازی و شخصیت سازی باید زاویه دید درستی انتخاب کند.
و اینکه یک مورد به دور از باور من بود آن هم موضوع بیکار شدن نگین و دانستن سینا از اینکه نگین مترجم است!
مگر فیلم چاقو خوردن نگین پخش نشده بود؟
پس چرا مهدی نفهمید؟
زاویه دید برای ژانر عاشقانه اصولا از دانای کل یا شخصیت اصلی استفاده میشود و کسانی از دید های مختلف می نویسند که در این کار بسیار حرفه‌ای باشند.
حتی انتخاب زاویه دید اول شخص باعث توصیفات بهتر و شخصیت پردازی میشود، شخصیت پردازی رمان شما موفق نبود و فقط در اول رمان هنگامی که نگین جلوی آینه می‌رود گفتید و فکر کردید چون خوانندگان سرشناس هستند نیاز یه توصیف آنها نیست که امری اشتباه بود.
پس رمانی خوب است که پایه محکم و قوی داشته باشد؛ بیایید رمان را از پایه ویرایش کنید واصل‌هایی که در آنها ضعیف هستیدو نکاتی که قید کرده‌ام را وارد رمان کنید.

*قلمتان مانا*
#الهه_آذری_مقدم
کادر نقد رمان98


نقد و بررسی رمان نت عاشقانه | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: -FãTéMęH-، زینب باقری، Ryhwn و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا