خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

"zhina"

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/20
ارسال ها
236
امتیاز واکنش
9,808
امتیاز
263
زمان حضور
60 روز 19 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
من زندگی را دوست دارم

ولی از زندگی دوباره می‌ترسم!


دین را دوست دارم

ولی از كشیش‌ها می‌ترسم!


قانون را دوست دارم

ولی از پاسبان‌ها می‌ترسم!


عشق را دوست دارم

ولی از زن‌ها می‌ترسم!


كودكان را دوست دارم

ولی از آینه می‌ترسم!


سلام را دوست دارم

ولی از زبانم می‌ترسم!


من می‌ترسم، پس هستم

این چنین می‌گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم

ولی از روزگار می‌ترسم


**************


درختان می‌گویند بهار

پرندگان می‌گویند لانه

سنگ‌ها می‌گویند صبر

و خاک‌ها می‌گویند مصاحب

و انسان‌ها می‌گویند خوشبختی

امّا همه‌ی ما در یک چیز شبیه‌ایم:

در طلب نور!

ما نه درختیم و نه خاک .

پس خوشبختی را با علم به همه ضعف‌هامان در تشخیص،

باید در حریم خودمان جستجو کنیم


گلچین اشعار حسین پناهی

 

Marry

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,166
امتیاز
153
محل سکونت
DARK WEB
زمان حضور
9 روز 20 ساعت 46 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم




شب در چشمان من است

به سیاهی چشم‌هایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشم‌هایم نگاه کن

شب و روز در چشم‌های من است

به چشم هایم نگاه کن

پلک اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت



#گلچین _اشعار_حسین_پناهی


گلچین اشعار حسین پناهی

 

Marry

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,166
امتیاز
153
محل سکونت
DARK WEB
زمان حضور
9 روز 20 ساعت 46 دقیقه
ما
در هیأت پروانه‌ی هستی

با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم

برای زمین،هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ
تفاوتی ندارد

یادمان باشد کسی مسئول دلتنکی ها و مشکلات ما نیست


اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سر

انجام به خودمان خواهیم رسید


گلچین اشعار حسین پناهی

 

Marry

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,166
امتیاز
153
محل سکونت
DARK WEB
زمان حضور
9 روز 20 ساعت 46 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم

ما ظاهرا بخش کوچکی از سؤال بزرگیم
حدوداً سیزده هزار و صد و چهل بار!
بیدار شدن و خوابیدن
و بازدوباره بیدار شدن
و باز دوباره خوابیدن،
روی یک زمین و زیر یک آسمان!
این رقمی سرسام‌آوراست که تحملش به طاقتی
فوق انسانی احتیاج دارد!
به هر شکل که حساب کنی،
به خودت حق خواهی داد
که بعد از این همه …
به حقیقتی رسیده باشی!
به جوابی؟
به دلیلی؟
به انگیزه‌ای؟
و به چیزی که کمی،
فقط کمی به تو آرامش بدهد!
اما حقیقت دیدنی نیست، هرچند همچون قورباغه کور
زبان را دام پشه‌اش گردانیم!
جوابی نیست و هیچ چیزی نیست.
هیچ چیز.

#حسین_پناهی


گلچین اشعار حسین پناهی

 
آخرین ویرایش:

Marry

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,166
امتیاز
153
محل سکونت
DARK WEB
زمان حضور
9 روز 20 ساعت 46 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم

میزی برای کار

کاری برای تـ*ـخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی

#حسین_پناهی


گلچین اشعار حسین پناهی

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
شرم میکنم
با ترازوی کودک گرسنه
کنار خیابان سیری ام را وزن کنم!
ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم
از اذان صبح تا غروب آفتاب
فقرا را سیر کنیم
نه اینکه گرسنگی و تشنگی کشیده
تا فقط رنج آنهارا درک نماییم !
آری هزاران بار افسوس
که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین؛
روزه داران هیچگاه حال گرسنگان را درک نخواهند کرد
زیرا به افطار اطمینان دارند

***

سلام ! ای ماه کج تاب !

تابان،

بر ویرانه های سفید و سیاه زندگی ام !



گل نرگس !

آیا هرگز

کوکویی شام یازده سر عائله خواهد شد؟

چه فکر شترانه ی ابلهانه ای !

من هیچ ندارم، آقا !

هیچ…

جز چند دانه سیگار،

همین صفحه و

این قلم دشتی افکار ابلهان…

تکیه بده !

به شانه هایم تکیه بده و گریه کن !

من نیز این چنین خواهم کرد…



گلچین اشعار حسین پناهی

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه

و من چقدر دلم می خواهد

همه داستانهای پروانه ها را بدانند که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند

پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم

که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم​


گلچین اشعار حسین پناهی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا