خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم دارد بدان زلف چلیپا
همان الفت که با زنّار ترسا

گره از کار مجنون کی گشاید
کسی کو عقده زد بر زلف لیلا

بسی تند است و سرکش آتش عشق
ولیکن خار از او ترسد نه خارا

ندیدم هرگز این آشفته دل را
مگر در بند آن زلف چلیپا

یکی شد شیخ و آن دیگر برهمن
که دارد عشق در سرها اثرها

نبودی کوه کندن کار فرهاد
گرش شیرین نبودی کارفرما

چو لا خواهی شدن مگذار مگذار
درون خانۀ دل غیر الّا

اگر مشتاق صاحب خانه باشی
ندارد فرق مسجد با کلیسا

چنان خرگاه لیلی سایه افکند
که مجنون گم شد اندر راه صحرا

سری را کآتش عشق است در دل
نمی گنجد عِقال عقل برپا

کسی کز تیشه کوه از پا فکندی
فکندش تیشۀ عشق تو از پا

دلا سستی مکن در خوردن غم
که زین دارو توانی شد توانا

غبارا زین میان برخیز برخیز

که با خود می نشاید بود و با ما

منبع: گنجور


غزلیات غبار همدانی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا