خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سوفیا

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/20
ارسال ها
42
امتیاز واکنش
725
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
4 روز 14 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: شاید او
ژانر : عاشقانه
نام نویسنده: سوفیا
خلاصه:
دستم را گرفت و نگاهم کرد؛ او خندید و من هزار بار در دلم گریه کردم، او میرفت و من میمردم، او رهایم کرد و من باور کردم چقدر زندگی ام بی معنی شد بی او...


نقد و بررسی رمان شاید او‌ | سوفیا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، MĀŘÝM، Jãs.I و 4 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام ایزد یکتا
«نقد و برسی رمان شاید او»

من اگر آدمی هستم که علاقه به مطالعه دارم، برای این است که دوست دارم دیدگاه‌های متفاوت را در قالب داستان‌هایی متفاوت درک کنم! فرض کنیم افراد دیگری هم همانند من فکر می‌کنند.
وقتی من یک رمان می‌خوانم و می‌توانم حدس بزنم که دغدغه شخصیت اصلی و قضیه چیست، یا به عبارتی برای من کلیشه به نظر بیاید؛ رک می‌گویم: رمان را کنار می‌گذارم!
"شاید او" هم اولا اسم جذابی دارد، حقیقتا جذاب! ولی وقتی که شروع به خواندن می‌کنیم انتظاری که از عنوان رمان داریم برطرف نمی‌شود.
راستش سرنخ‌های زیادی داخل داستان بود؛ مثلا من الان می‌توانم حدس بزنم نفس دختری شیطون بوده که بعد از شکست عشقی افسرده شده!
سرنخ‌هایی که گذاشتید شامل روانشناس، دیالوگ‌های بین نفس و مادرش، مونولوگ‌ها و افکار نفس کاملا قضیه را روشن می‌کرد! شاید هم من اشتباه می‌کنم، اما این چیزی هست که شما در ظاهر نشان دادید.
و آیا به نظر شما دختر شر و شیطونی که بعد شکست عشقی افسرده شده، کلیشه نیست؟
شمال رفتن شخصیت اصلی کلیشه نیست؟
ببینید، من رمان را تا جایی که شما پارت گذاشتی خواندم و تا همین جا هم حق نقد دارم؛ در آینده هم نمی‌دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد اما ظاهر قضیه همین را نشان می‌دهد!
اگر شخصیت‌ها را تحلیل کنیم، نفس افسرده نمی‌زند... و یا حتی می‌شود گفت افسردگی او مصنوعی به نظر می‌آید.
برای اینکه در زاویه دید اول شخص، خودتان را جای شخصیت بگذارید باید شرایطش را درک کنید. فرد افسرده معمولا احساس گنـ*ـاه، ناامیدی، خستگی، خواب آلودگی می‌کند. (البته علائم در همه متفاوت است)
به خواننده حس یک آدم افسرده را انتقال بدهید!
نفس چون دوره افسردگی‌اش همانند بقیه شخصیت رمان‌هاست، باورپذیر نیست.
اینها به کنار، چیزی که وقتی رمان را مطالعه می‌کردم خیلی در چشم بود و خواندن رمان را دشوار می‌ساخت؛ غلط‌های املایی، نگارشی و تایپی بود.
جوری که بنده به سختی فهمیدم! در نقاطی هم نثر آمیانه و کتابی را در مونولوگ‌ها قاطی می‌کردید... سعی کنید متن داستان یکدست باشه.
پیشنهادم اینه یک ویرایش جدی برای غلط‌های املایی تایپی و نگارشی رمانتان در نظر بگیرید و تاپیک آموزش ویراستاری را مطالعه کنید:
کلیک کنید.
مورد دیگر هم فلش بک‌های داستان هست که من درکی از آن‌ها نداشتم.
اولا وقتی فلش بک می‌زنید بالای پست ننویسید "فلش بک" می‌تونید بزنید "چند سال قبل" اگر هم بخواهید حرفه‌ای تر فلش بک بزنید شروع فلش بک را توضیح دهید، به عنوان مثال شخصیت می‌تواند یاد خاطرات گذشته‌اش بیفتد و آنها را مرور کند، در دیالوگ‌ها به شخص دیگری از گذشته‌اش بگوید، دفتر خاطراتش را بخواند و...
دوما هم، در بعضی جاها معلوم نبود فلش بکه یا زمان حال! تا جایی که به یاد دارم در زمان قرار بود نفس به شمال برود و شما بالای پست نوشتی فلش بک!
دوباره در پست بعدی یه پرش به موضوع دیگری داشتیم و بالا نوشته بودید فلش بک، یک بازبینی در این باره بکنید.
سخنی دیگر ندارم؛ رمان شاید او به گمانم اولین تجربه شما باشه و اولین تجربه هر کسی هم قرار نیست بی‌نقص باشه... انتشار کردن اثر اول در مجازی هم نوعی جسارت تحسین کردنیه! فقط به تجربه بیشتری نیاز دارید، همین.


سپاس بابت انتقاد پذیری شما
Hades
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی رمان شاید او‌ | سوفیا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، زینب نامداری، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر

Number one

کاربر انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
1,465
امتیاز
203
سن
25
زمان حضور
15 روز 4 ساعت 23 دقیقه
نقد رمان شاید او:
در مقدمه‌ی کتاب ملت عشق، آمده است:
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد، عشق.
خود به تنهایی دنیایی است، عشق.
یا در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسترش

در حالِ حاضر، مخاطبان رمان‌ها دنبال هر نوشته‌ای نیستند و ما وارد دنیایی شده‌ایم که بر سر کیفیت رمان‌ها و ایده‌، جنگ دارد!
ما از ژانر عاشقانه، اشباع شده‌‌ایم. این روز‌ها تعداد کتاب‌‌خوان‌ها کمتر شده است. در این گردونه‌ی رقابت، تا حرف منحصر‌به‌فردی برای گفتن، تا یک ایده‌ی فوق‌العاده نداشته باشیم؛ دست به قلم بردن، جسارتی خواهد بود، کُشنده.
به عقیده‌ی من نوشته‌ی خوب مجازی، نوشته‌ای است که با دنیا و تصورات نویسنده فرق داشته باشد؛ یا اینکه اگر هم داستان، داستان خودمان است؛ از شیوه‌ی روایت و شیوایی قلم، آن‌قدر مطمئن باشیم که بتوانیم دست به نگارش بزنیم.
گاه پیش می‌آید که شهریار و سهراب و هزاران نویسنده و شاعر، از دنیای اطرافشان می‌نویسند! پس چرا آنها موفق می‌شوند و ما نه؟
پاسخ واضح است. آنها ابزار و بک‌گراند دارند و ما نه. ابزارشان، درکِ فضایی است که می‌خواهند از آن بنویسند؛ درک احساسات شخصیت‌ها و قلم که رابط این دو است. فرق ما با آنها، این است. اینگونه می‌شود که شهریار منظومه‌ی حیدر بابایه سلام را از خاطرات کودکی‌اش می آفریند و عاشقانه و عارفانه‌هایش نیز زبانزد می‌شوند.
در رمانِ شاید او، ما می‌توانیم برای چند ثانیه شخصیت اصلی را درک کنیم؛ اما این تنها برای چند ثانیه کافی است. قبول دارم که غم فوق‌العاده‌ای به ما القا می‌شود؛ اما مخاطب در میانه‌ی راه از خود می‌پرسد: نفس از کجا به اینجا رسید؟
و خب سوال بالا سوالی است که نویسنده برای ما مطرح کرده است. این سوال را نویسنده با به رخ کشیدن تفاوت‌های گذشته و حالِ دختری به نام نفس، برای ما ایجاد کرده است.
خب ما جلوتر می‌رویم و میبینیم که بوم! آنجا هم هیچ خبری نیست! شیطنتی که انتظار داشتیم در گذشته و با فلش‌بک زدن ببینم، آنجا هم نیست! پس کجاست؟!
رها در کل دختر خنثی و آرامی است. پس نباید صحبت از آن شوق به میان بیاوریم؛ یا شوق و شیطنت گذشته را به‌خوبی به تصویر بکشیم.
بر می‌گردیم اول داستان. سراغ آغاز نوشته می‌رویم. نامِ نوشته، نامی گنگ است که اگر داستان جالبی داشته باشیم؛ می‌تواند حتی انتخابی عالی هم باشد. سپس سری به خلاصه می‌زنیم و می‌بینیم، آنچه از یک داستان عاشقانه، انتظار می‌رود را پوشش می‌دهد.
آغاز داستان نیز، آنچنان محسورکننده نیست؛ اما برای ما قابل قبول است.
فرقِ نویسنده با کسی که داستانی را روایت می‌کند چیست؟ فرق رمان نویس با کسی که در قالب‌های دیگر داستان می‌نویسد چیست؟ آیا جز مهارت است؟ مهارتی که بتواند عناصر و اجزا را در بر بگیرد و به خورد خواننده بدهد. وقتی که حتی لازم است عبارت فلش‌بک تایپ شود، پس قلم دقیقا چه‌کاره است؟ هنر نویسنده این است که فلش‌بک را در طول داستان به خواننده بخوراند. به طور مثال، نفس، داستانِ گذشته را برای کسی روایت کند؛ یا خاطراتش یاد آوری شوند و هزاران هزار شیوه‌ی دیگر.
نکته‌ی دیگر کثرت دیالوگ است. که در صفحه‌ی دوم و سوم به بالاترین حد خود می‌رسد و این برای ما مطلوب نیست.
ما همگی روزانه چندین ساعت با اطرافیان و خانواده‌ها صحبت می‌کنیم؛ اما دیگر نوشتن بدیهیات برای مخاطب جذاب نیست. مگر اینکه سرنخی برای ادامه داستان در آن نهفته باشد یا تعداد این دیالوگ‌ها کم باشد.
پرش زمانی، که ما در این داستان شاهد آن هستیم؛ به این معنی است که: منِ نویسنده نمی‌توانم این بخش را بنویسم یا فعلا حوصله‌ اش را ندارم.
پس اگر شما حوصله‌ی نوشتن و فهمادن ندارید. خواننده چطور حوصله‌ی خواندن و فهمیدن، داشته باشد؟
در پایان، شیوه‌ای برای خودآزمایی نوشته وجود دارد که به شما توصیه می‌کنم همیشه از آن استفاده کنید. وقتی ایده‌ای به ذهنتان می‌رسد باید از خود چیزی بپرسید. مثلا برای نوشتن یک داستان عاشقانه، از خود بپرسید:
چرا خواننده، ملت عشق، چشم‌هایش و... را نخواند و داستان من را بخواند؟
وقتی جواب این سوال را دادید و درباره‌ی مزایای داستان خود حداقل ۱۰ دقیقه صحبت کردید؛ یعنی داستان موفقی برای گفتن دارید. یعنی نوشته‌ی شما برای مخاطب جدید و ناب است.


با بهترین آرزو‌ها.


نقد و بررسی رمان شاید او‌ | سوفیا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، زینب نامداری، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
به نامش و به یادش...

وقتی سخن از نثر کتابی می‌آید، ذهن آدم ناخودآگاه به سمت سطح قلم نوسینده می‌رود که چگونه این نثر را می‌نویسد.
توقعات ما از نثر کتابی و قلم نویسنده رمانی جذاب و به دور از کلیشه و همچنین توصیفات دقیق است.
که نثر رمان شما هم کتابی بود اما غلط‌هایی از نطزیر آمیانه نویسی در مونولوگ‌ها در آن مشاهده نکردیم و می‌توان گفت که کمی روان بود ولی همزاد پنداری خواننده با این نوع نثر بسیار دشوار است.
می‌توان گفت زاویه دیدگاه را به درستی انتخاب کرده‌اید زیرا در ژانر عاشقانه زاویه دیدگاه اول شخص انتخاب بهتری است زیرا اوست که دچار عشق و عاشقی شده است و می‌تواند عشقش را بیشتر توصیف کند و بدین ترتیب تدصیفات بهتری داشته باشید؛ ولی انتخاب نثر آمیانه می‌توانست باعث شود خواننده بیشتر با رمان انس بگیرد انتخاب نثر کتابی انتخابی هوشمندانه بود چرا که در این نثر می‌توان توصیفات را به بهترین نحو وارد رمان کرد و باعث جذب خواننده شد!
متاسفانه شما نتوانستید این کار را به درستی انجام دهید و در کار توصیفات موفق نبودید از اتفاقات سریع می‌گذرید و آنها را بسیار کم توصیف می‌کنید در نتیجه انتخاب نثرهم تاثیری بر توصیفات نداشته است و هیچ کمکی در بهتر شدن رمان نمی‌کند.
مبحث بعدی مقدمه است که کمی به رمان نزدیک بود ولی از نظر من بهتر است آن را از نو بنویسید چرا که کمی گنگ است برایم کمی شبیه شعر است و به زبان آمیانه، شاید بهتر باشد که مقدمه بیشتر به رمان بخورد و شبیه آنها باشد.
سعی کنید در نوشتن مقدمه دقت بیشتری داشته و سعی کنید که آن را مرتبط با رمان و همچنین خلاصه بنویسید زیرا از اهمیت زیادی برخوردار است و یکی از مواردی است که خواننده به آن توجه بیشتری دارد و همچنین کمی باور پذیر باشد.
بهتر است بر روی هر اتفاق و حرکت بیشتر زوم کرده و بیشتر و بیشتر آنها را توصیف کنید این توصیفات کمک می‌کند خواننده بیشتر با رمان انس بگیرد و این موارد باعث می‌شود کار انتخاب نثر کتابی شما موفق شود ولی توصیه من این است اگر در نثر کتابی برایتان دشوار است توصیفات وارد کنید از نثر آمیانه استفاده کنید و رمان را از نو بنویسید.
به نظر من نقطه شروع رمان شما جای پیشرفت دارد و نوشتن آن بهتر می‌شود، اگر که توصیفات بیشتری را به آن اضافه کرده و واقعی تر توصیف کنید تا خواننده درک بیشتری از رمان داشته باشد و همچنین برایش باور پذیر باشد.

شخصیت دختر رمان شما، دختری‌است که شکست عشقی خورده و گوشه گیر شده است؛ برای درک بهتر خواننده و باور پذیری خواننده خودتان را جای آن شخصیت بگذارید زین پس می‌توانید واقعی تر توصیف کنید و شخصیت پردازی موفی داشته باشید، رمان خوب رمانی‌است که پایه‌ی قوی داشته باشد.
باز هم می‌گویم که شخصیت پردازی موفقی نداشتید و ما خوانندگان تصوری از چهره هیچکدام از شخصیت‌ها نداریم، بهتر است همان‌طور که سیر رمان را جلو می‌برید شخصیت پردازی موفقی هم داشته باشید مثلا وقتی دیالوگی در رمان می‌آورید خواننده از اول سراغ مونولوگ می‌رود تا ببیند که کدام شخصیت این حرف را زده! برای هرکدام از کاراکتر ها یک عادت یا تکه کلام مشخص کنید تا خواننده دچار سردرگمی نشود.
پس شما باید رمان را از پایه تغییر دهید، توصیه می‌کنم نثر رمان را عوض کنید و همچنین توصیفات و جزئیات را بیشتر کرده و واقعی تر توضیح دهید و اما نام رمان می‌توانست عاشقانه تر باشد و همچنین گیرا تر! کمی روی آن فکر کنید و می‌توانید نام بهتری برگزینید.
فلش‌بک هایی که در رمان آورده شد به خوبی توصیف نشده و باعث درک نکردن آن می‌شود این مورد باعث می‌شود خواننده از این موارد سرسری بگذرد و توجهی به آنها نداشته باشد؛ شما باید کاری کنید که خواننده خواهان خواندن تک تک جزئیات رمان شود و حتی یک نقطه را هم جا نیندازد فلش بک ها هیچ احساسی را به ما نشان نمی‌دهد، احساس پشیمانی و ناراحتی از سوی شخصیت اصلی را به خوبی نشان نمی‌دهد، نیازی نیست بالای این‌ها حتما "فلش بک" را بنویسید می‌توانید از توصیفات و حالات کاراکتر استفاده نمایید.
همچنین بهتر است اتفاقات عاشقانه را عاشقانه توضیح دهید و نثر کتابی را پیچیده نکنید؛ نثر باید جوری باشد که با اینکه کتابی است اما برای خواننده روان و خوانا باشد یعنی زیاد خواننده را دچار سردرگمی نکنید و خیلی راحت مانند نثر آمیانه همزاد پنداری کنید.
می‌دانید که ژانر عاشقانه پراز کلیشه‌است؛ پس بیاید کلیشه‌ها را حذف کنیم مثلا همین شمال رفتن یک نوع کلیشه‌است!
با این حال رمان به نظر می‌رسد رمان داستانی جالب را روایت می‌کند و خیلی خوب می‌شود به نکاتی که گفته‌ام مانند یک دفترچه راهنما نگاه کنید و از آنها برای بهتر شدن رمانتان بهره گیری کنید.
به امید بهتر شدن قلم شما و خواندن رمانی جذاب.✨♥
الهه آذری مقدم
کادر نقد انجمن رمان98
11/11/99


نقد و بررسی رمان شاید او‌ | سوفیا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، زینب نامداری، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا