- عضویت
- 25/10/20
- ارسال ها
- 1,158
- امتیاز واکنش
- 17,924
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- رمان ۹۸
- زمان حضور
- 59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
بَیْضا، یکی از شهرهای دورۀ اسلامی منطبق با روستای «-بیضا»ی کنونی در بخش بیضا، در شهرستان سپیدانِ استان فارس. براساس مصوبۀ هیئت وزیران در 1380ش، نام شهر «هرابال» در منطقۀ تاریخی بیضا به شهر به بیضا تغییر یافت(نامه...، شم 3454). بخش بیضا یکی از بخشهای سهگانۀ شهرستان سپیدان محسوب میشود و دارای 3 دهستان به نامهای بیضا، بانش و کوشکهزار است(نشریه...، 34).
بخش بیضا از شمال و شرق به شهرستان مرودشت، از جنوب به شیراز و از غرب به بخش مرکزی شهرستان سپیدان محدود است. مرکز بخش بیضا شهر «هرابال» در°52 و´21 طول شرقی و°30 و´1 عرض شمالی در 80کیلومتری شمال غربی شیراز و در ارتفاع 665‘1 متری از سطح دریا قرار دارد(فرهنگ...، 438). آب وهوای منطقۀ بیضا معتدل، و حداکثر مطلق دمای آن °5/42 و حداقل مطلق آن °15- سانتیگراد ثبت شده است(روحانینیا، 85، 86). طبیعت منطقه پوشیده از گونههای مختلف گیاهان جنگلی و مرتعی است.
ارتفاعات مهم منطقه: گر، سـ*ـینه بیریزی، مور، رنج، ششپیر، سفید، نسا و غوردان، و رودهای مهم آن اردکان و ششپیر است. بیضا چشمههای بسیاری دارد که از آن جمله است: جورک و انجیرک(فرهنگ، 80).
اساس اقتصاد مردم این ناحیه بر کشاورزی، دامداری و صنایع دستی استوار است. مهمترین فرآوردههای کشاورزی آن شامل گندم، جو، برنج و پنبه، و محصولات باغی آن شامل انگور، سیب و مرکبات است. دامدارای منطقه به وسیلۀ روستانشینان و عشایر صورت میپذیرد و عشایر مهاجر این منطقه از قبایل ترک قشقایی و لُر هستند. تیرههای مختلف عمله، شش بلوکی، دره شولی، فارسیمدان، کشکولی دوقوزلو، علمدارلو، قزلی، بربر، ایگدر و چگینی در مسیر خود به سمت ییلاق و قشلاق از دشت بیضا عبور میکنند و برخی از آنان در طی سالیان دراز در مناطق گوناگون بیضا عبور میکنند و برخی از آنان در طی سالیان دراز در مناطق گوناگون بیضا ساکن شدهاند. دو تیرۀ کرونی و کلاه سیاه از طوایف لر بهمدت 5 ماه از سال در کوهپایههای منطقۀ بیضا به سر میبرند. بخش عمدۀ دامداری منطقه در اختیار تیرههای مختلف کوچنده است(روحانینیا، 144). بخشی از مردم این ناحیه به گلیمبافی و قالیبافی میپردازند و تولیدات خود را به نقاط دیگر صادر میکنند(فرهنگ، همانجا).
زبان اهالی فارسی، ترکی و لری است(همانجا). جمعیت بخش بیضا براساس سرشماری 1375ش بالغ بر 008‘34 تن بوده است(سرشماری، نتایج، سی و نه).
پیشینۀ تاریخی: قدیمترین نشانههای تاریخی این منطقه مربوط به دورۀ ایلامی است. براساس حفریات باستانشناسی منطقۀ بیضا یکی از آبادیهای مهم عصر ایلامی بوده، و منطبق با «انشان» از شهرهای مهم آن دوره است(سامنر، «حفاریها...1»، 155, 158). انشان مقر اولیۀ حکومت هخامنشیان به شمار میرود و پادشاهان نخستین این سلسله با عنوان «شاهانشان» نامیده شدهاند(همو، «زیستگاهها...2»، 11؛ گیرشمن، 119-120, 125).
در گلنوشتههای به دست آمده از دورۀ هخامنشی از «-بیضا» با عنوان شهر «نوشایک» یاد شده است(هالک، 87). احتمالاً این شهر منطبق با شهر بیضای دورۀ اسلامی است که مورخان و جغرافینویسان آن را با نام «نسا»(مقدسی، 24، 432؛ مسعودی، 2/243) و «نسایک»(ابنحوقل، 2/281)یاد کردهاند. واژۀ نسا و نسایک تغییر شکل یافتۀ واژۀ فارسی باستان نوشایک است که به معنای روشنی و درخشندگی است(ایرانیکا، IV/14). این واژه با کلمۀ بیضا از جهت معنا همانندگی دارد و احتمالاً در دورۀ تسلط اعراب بر این شهر عیناً به عربی ترجمه شده است. دیگر شهر کهن منطقۀ بیضا «هزار» است که در گلنوشتههای دورۀ هخامنشی از آن با عنوان «هَدَرَاَن» یاد شده است(هالک، 526).
منطقۀ بیضا در مسیر جادۀ شاهی که تـ*ـختجمشید را به شوش متصل میساخت، قرار داشت. این جاده از تـ*ـختجمشید به حدود بیضا و گویم، و از آنجا در امتداد آب فهلیان به ارجان و شوش میرفته است(مصطفوی، 361). آبادیهای منطقۀ بیضا که در دورۀ هخامنشی شامل انشان، نوشایک و هدران بودند، اهمیت گذرگاهی و اقتصادی داشتهاند و شاهان نخستین هخامنشی و از آن جمله کورش بزرگ خود را پادشاه «انشان» خواندهاند(گیرشمن، 119-120, 125؛ پیرنیا، 1/230). این منطقه اهمیت خود را در سراسر دورۀ هخامنشی حفظ نمود و به عنوان گذرگاه ارتباطی تـ*ـختجمشید به شوش موردتوجه خاص بوده است. با افول تـ*ـخت جمشید و شوش پس از حملۀ سپاهیان اسکندر این منطقه نیز اهمیت پیشین خود را از دست داد و در دورۀ سلوکی و اشکانی نامی از آن برده نشده است. این منطقه این منطقه یکبار دیگر با روی کار آمدن ساسانیان اهمیت خود را بازیافت و براساس نوشتۀ طبری این شهر در اواخر عصر اشکانی مقر حکومتی یکی از نمایندگان اصلی پادشاه بوده است(2/38). نام حاکم بیضا در اواخر عصر اشکانی «گوزهر» ثبت شده است(همانجا).
یکی از برزگترین آتکشدههای عصر ساسانی در شهر بیضا قرار داشته است که بنیاد آن را به زردشت نسبت دادهاند(مسعودی، همانجا).
یکی از بزرگترین آتشکدههای عصر ساسانی در شهر بیضا قرار داشته است که بنیاد آن را به زردشت نسبت دادهاند(مسعودی، همانجا). طی دورۀ ساسانی از این شهر به عنوان پادگان نظامی استفاده میشده، و دارای دژ و قلعهای مستحکم بوده است. اینکه بعضی از جغرافینویسان اسلامی از این ناحیه با عنوان دژ سفید یاد کردهاند، مؤید این مطلب است(یاقوت، 1/791؛ دمشقی، 238). این دژ از فاصلۀ دور دیده میشد و دیوارهای آن درخشان بود(اصطخری، 126؛ قزوینی، 164).
اولین نشانههای حضور سپاهیان اسلام در بیضا در 17ق/638م به فرماندهی عثمان بنابیالعاص است(فسایی، 1/175). فتح این ناحیه در ابتدا از طریق مصالحه بود و با تسلیم شدن حاکم استخر ـ که از نزدیکان یزدگرد سوم بودـ کلیۀ نواحی اطراف استخر و از جمله اهالی منطقۀ بیضا قبول جزیه نمودند(ابنبلخی، 115). در منابع اسلامی از شهر بیضا به عنوان لشکرگاه مسلمانان برای حمله به طرف استخر یاد شده است(ابنحوقل، همانجا).
شورشهای پیدرپی مردم استخر موجب شد تا سپاهیان عرب لشکرگاه خود را در قلعۀ بیضا یا دژ سپید قرار دهند و از آنجا به طرف استخر لشکرکشی کنند. شورش استخر در 30ق/651م موجب لشکرکشی عبداللهبنعامر به این شهر شد(ابنبلخی، 116). شواهد نشان میدهد که مردم استخر پس از خرابی شهر به دشت بیضا مهاجرت کردند و بسیاری از آنان در این شهر ساکن شدند. با انتقال مردم استخر به این ناحیه شهر بیضا و نواحی مجاور آن از اهمیت بسیاری برخوردار شد، به گونهای که در 39ق زیادبن ابیه، حاکم فارس برای حفظ امنیت منطقه قلعهای بزرگ در آن ناحیه ساخت که به «قلعۀ زیاد» شهرت یافت(طبری، 5/138؛ ابناثیر، 3/382؛ فسایی، 1/182).
روستای زیادآباد کنونی در بخش بیضا احتمالاً یادگار برجای مانده از آن ایام به شمار میرود(نک: سرشماری، شناسنامه، 6؛ فسایی، همانجا). در متون قدیم جغرافیایی اسلامی از شهر بیضا به عنوان مرکز کورۀ استخر و از شهرهای مهم آن یاد شده است(ابنفقیه، 202؛ ابنخردادبه، 50؛ سهراب، 28؛ حدود...، 404؛ اصطخری، 116، 126؛ ابنحوقل، 2/281). در سدههای 3 و 4ق از شهر بیضا گندم و خواربار به شیراز و نواحی مجاور آن صادر میشده است(همانجا؛ اصطخری، 126-127). واحد«کیل» بیضا به عنوان یکی از مشهورترین واحدهای وزن پارس در متون جغرافیایی آمده است(اینحوقل، 2/301؛ اصطخری، 156).
در نیمۀ دوم سدۀ 3ق هنگامی که فارس میان خلیفۀ عباسی و یعقوب لیث صفاری دست به دست میشد، در 261ق/875م یعقوب لیث برای سرکوب محمدبنواصل(نک: ه د، ابن واصل)در شیراز، به طرف آن شهر لشکرکشی نمود. درگیری میان دو مدعی در دشت بیضا روی داد که به پیروزی سپاهیان صفاری انجامید(تاریخ...، 227؛ اصطخری، 142-143). در 276ق/889م نبرد دیگری میان عمرولیث صفاری و یکی از دستنشاندگان خلیفۀ عباسی در فارس روی داد که دامنۀ نبرد تا بیضا کشیده شد و نمایندۀ خلیفه شکست خورد و 4هزار مرد از آنان به اسارت درآمدند(تاریخ، 247-248). درگیریها وکشمکهای صفاریان و خلفای عباسی بر سر فارس در 297ق/910م منجر به رویارویی دیگری در منطقۀ بیضا شد که در این نبرد لیث بن علی به اسارت درآمد و لشکر او منهزم گردید(ابناثیر، 8/56).
منطقۀ بیضا اهمیت اقتصادی و گذرگاهی خود را در سدۀ4ق/10م نیز حفظ نمود و در دورۀ حاکمیت آلبویه در فارس همچنان به عنوان یکی از مهمترین شهرهای کورۀ استخر شمرده میشد(ابنحوقل، 2/281؛ حدود، همانجا). عمادالدولۀ دیلمی در 321ق/933م پس از نبرد با یاقوت، والی فارس در بیضا و استخر قدرت خود را در این ایالت تثبیت کرد(ابناثیر، 8/272؛ فسایی، 1/216). در سدۀ 4ق منطقۀ بیضا و آبادیهای آن در مسیر تجارتی شیراز به اصفهان(نک: ابنحوقل، 2/285-286؛ اصطخری، 132-133) و استخر به خوزستان(مقدسی، 457)قرار داشته است.
در سدۀ 5ق/11م فارس شاهد درگیریهای طولانی میان امرای آلبویه و سلجوقی و کشمکشهای امرای دیگر بود و از اینرو، گسترش ناامنی تأثیر مخربی بر اقتصاد مناطق شهری فارس برجای گذاشت. این درگیریها به منطقۀ بیضا و نواحی مجاور آن نیز گسترش یافت. در 415ق/1024م ابوکالیجار و ابوالفوارس دیلمی بر سر حکومت فارس به نزاع برخاستند و در آخرین جنگ که در 417ق در میانۀ بلوک بیضا و استخر اتفاق افتاد، ابوالفوارس شکست یافت(ابناثیر، 9/337-338؛ فسایی، 1/228). بیضا در جریان توسعهطلبی طغرل سلجوقی خسارات بسیاری دید و در 442ق/1050م غارت گردید و آبادیهای این ناحیه ویران شد. دو سال بعد طغرل سلجوقی در راه رسیدن به شیراز در بیضا منزل کرد و قلعههای مختلف این منطقه را به تصرف خود درآورد(ابناثیر، 9/562-563، 585).
توسعۀ این درگیریها تأثیر مخربی بر منطقۀ بیضا برجای گذاشت، به گونهای که از این شهر در نیمۀ نخست سدۀ 6ق به عنوان «شهری کوچک و آباد» و جزو یکی از شهرهای ناحیۀ استخر یاد شده است(ابنبلخی، 128-129؛ ادریسی، 404).
در نیمۀ دوم سدۀ 6قم با استقرار اتابکان سلغری و ایحاد امنیت نسبی در ایالت فارس، منطقۀ بیضا توجه امرای سلغری را برانگیخت. در زمان مودود اتابک زنگی رباطی در بیضا ساخته شد(احمد زرکوب، 73). در دورۀ حکومت اتابک مظفرالدین ابوبکربنسعد نیز رباط دیگری در بیضا ساخته شد که به رباط مظفری شهرت یافت(همو، 85). در اوایل سدۀ 7ق قلعۀ بیضا به «قلعۀ سپید» شهرت داشته است و چون اتابک سعد زنگی در 622ق/1225م در بیضا وفات یافت، وزیر او خواجه غیاثالدین یزدی انگشتری وی را به قلعۀ سپید فرستاد و مرگ او را تا مدتی کتمان نمود(رشیدالدین، 1/659).
قزوینی از جغرافینویسان سدۀ 7ق دربارۀ بیضا مینویسد: شهری است بزرگ درفارس. گویند که عفریتها به فرمان سلیمان آنجا را از سنگسفید ساختهاند. آب و هوای خوش دارد و غله دیگر حبوبات در آنجا بسیار باشد(ص164-165).
سدۀ 7ق/13م را باید آخرین دورۀ آبادی و رونق بیضا و نواحی مجاور آن دانست. از این دوره به بعد، بیضا به شدت دچار افول اقتصادی و سـ*ـیاسی شد و در حد یک روستای نه چندان مهم در صحنۀ اقتصادی فارس ادامۀ حیات داد. علل اصلی افول این منطقه از سدۀ 8ق و پس از آن را میتوان چنین برشمرد: تشدید ناامنیهای سـ*ـیاسی و اجتماعی در دشت بیضا به دنبال استقرار قبایل و تیرههای مختلف ترک و ترکمن و لُر در سدۀ 8ق و پس از آن؛ تغییرمسیرهای تجارتی شیراز از بخش شمال غربی به سمت شما شرقی که آن شهر را به اصفهان و یزد مرتبط میساخت؛ گسترش ناامنی در بخشهای غربی و شمال غربی فارس، به ویژه در نواحی کهگیلویه و بویراحمد و شمال خوزستان کنونی و به خطر افتادن مسیر تجارتی از منطقۀ بیضا به سمت خوزستان و تغییر عمدۀ وضع اجتماعی فارس پس از حملۀ تیمور در اوایل سدۀ 9ق.
از گزارش حمدالله مستوفی برمیآید که در زمان او شهر بیضا آبادی و رونق پیشین خود را از دست داده، و از آن با عنوان شهری کوچک یاد کرده است(ص122).
در اوایل سدۀ 9ق/15م میان میرزا بایقرا، حاکم تیموری غرب ایران و میرزاابراهیم سلطان، حاکم شیراز در نواحی بیضا نبردی رخ داد که به شکست میرزا ابراهیم انجامید و بایقرا شیراز را تصرف کرد(خواندمیر، 3/593-594؛ روملو، 99). در متون تاریخی و جغرافیایی سدۀ 9ق کمتر یادی از بیضا شده است. حافظ ابرو از «دروازۀ بیضا» در شهر شیراز یاد کرده است(1/343) که شاید آخرین نشانههای حیات اقتصادی این منطقۀ مهم در این دوره محسوب شود. طی سدۀ 10ق منطقۀ بیضا به اختیار خاندان ذوالقدر، از حکام فارس درآمد و در 955ق/1548م القاصمیرزا، برادر شورشی شاهطهماسب صفوی مدتی کوتاه در این ناحیه اقامت گزید، اما سپاهیان ابراهیمخان ذوالقدر او را عقب راندند(اسکندربیک، 1/74).
حضور قدرتمند خاندان ذوالقدر در فارس تا سالهای نخستین حکومت شاهعباس ادامه یاف و شاهایران در 998ق/1590م برای سرکوب یعقوبخان ذوالقدر به فارس لشکر کشید. حاکم فارس به قلعۀ استخر پناه برد. شاهعباس او را با وعده و وعید حاضر به مذاکره نمود. گفتوگوهای این دو در حوالی حصار بیضا بود و حاکم فارس ناگزیر به اطاعت از شاهعباس گردید(افوشتهای، 350-354).
شهر بیضا در این ایام در افول کامل اقتصادی به سر میبرد. امین احمدرازی دربارۀ آن مینویسد: «در ازمنۀ سابقه شهری معروف بوده و در حدود آن مرغزاری بوده 10 فرسنگ در 10 فرسنگ؛ اما الحال آن مرغزار برطرف شده، بدل آن دهکدهها به عمل آمده»(1/174). دیگر جغرافینویس سدۀ 11ق جملۀ پایانی امین احمدرازی را این چنین آورده است: «اما الحال آن مرغزار خارزاری است»(مستوفی، 334).
علت اصلی افول منطقۀ بیضا تغییر مسیر تجارتی از آن ناحیه است. هیچکدام از مسافران اروپایی دورۀ صفویه ظاهراً از منطقۀ بیضا عبور نکردهاند و از اینان اطلاعی دربارۀ اوضاع آن به ما نرسیده است. نوشتههای مسافران اروپایی نشان میدهد که مسیر تجارتی شیراز به اصفهان از مرودشت و نواحی مجاور آن میگذشته، و منطقۀ بیضا این امتیاز بزرگ بیبهره بوده است(فلور، 86-87). دورافتادگی این ناحیه موجب شد تا بسیاری از شورشیان و یاغیان عصر صفوی برای حفظ جان خود به قلعهها و گریزگاههای آن پناه برند(جهانگشای...، 179؛ وزیری، 222؛ اسکندربیک، همانجا؛ افوشتهای، 354).
با از میان رفتن رونق اقتصادی بیضا، ساکنان آن به دیگر نواحی مهاجرت کردند و از عظمت و بزرگی گذشتۀ آن جز -ّی چند برجای نماند، به گونهای که مورخان و جغرافینویسان دورۀ زندیه و پس از آن اسم با مسمای «- بیضا» را برای آن به کار بردهاند(موسوی، 63؛ ابوالحسن، 84). زینالعابدین شیروانی سیاح دورۀ زندیه و قاجار دربارۀ آن مینویسد: «شهر کوچکی بوده، و به مرور ایام رو به خرابی نموده است»(ص853). جغرافینویس دیگر عصر قاجار دربارۀ بیضا مینویسد: «این بلوک سردسیر از طرف شمالی شیراز به مسافت 8 فرسخ، مردمش فقیر، حاصلش غله، برنج و قلیلی از میوهجات است»(خورموجی، 85).
ضابطی بلوک بیضا در دورۀ قاجار برعهدۀ خاندان حاجابراهیم کلانتر بوده است(فسایی، 2/1272؛ نیز نک: کلانتر، 66). دشتهای حاصلخیز این ناحیه ییلاق برخی از عشایر ایل خمسه بوده است(خورموجی، 111). در یک گزارش رسمی دولتی از اوایل سدۀ 14ق/20م دربارۀ بیضا چنین آمده است: مراتع بلوک حدود 18کم طول و 6کم عرض دارد که در اختیار دولت است. محصولات عمدۀ کشاورزی آن برنج و خشخاش، و جمعیت آن حدود 20هزار نفر است. مالیات این بلوک به 821‘2 تومان وجه نقد و دوهزار خروار غلات میرسد. مرکز آن -بیضاست(دومورینی، 144).
وجود مراتع مناسب در منطقۀ بیضا موجب جلب عشایر، از جمله تیرههای مختلف قشقایی و لُر به این ناحیه بوده است. در دورۀ پهلوی اول، با توجه به حضور نیروهای ایلی قشقایی و لر، و گسترش ناامنی و مبارزات ضدحکومتی توسط رؤسای این عشایر(فراشبندی، 287، 289؛ رکنزاده، 337، 346)، چندان توجهی به آبادانی آن نشد و این منطقه در طول حکومت پهلوی در فقر و محرومیت شدید به سر میبرد. با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و گسترش روزافزون خدمات روستایی و عشایری، منطقۀ بیضا در 20سال اخیر شاهد رونق و آبادی مجدد است.
این شهر خاستگاه مشاهیری همچون سیبویه(ه م) و حسینبن منصورحلاج(ه م) بوده است(ابنندیم، 74؛ ابنحوقل، 2/294؛ اصطخری، 148؛ حدود، 404؛ قزوینی، 165). افزون بر این دو، از مشهورترین علمای بیضا در سدههای 5-7ق میتوان از اینان یاد کرد: ابوالفتوح عبدالسلامبن شیخ الشیوخ و ابوالحسینبناحمدبن سالیه، معروف به شیخ الشیوخ بیضاوی(احمدزرکوب، 148)، ناصرالدین عبدالله بیضاوی قاضیالقضات زمان ارغونخان مغول، مفسر مشهور و صاحب تألیفات بسیار(خواندمیر، 2/134).
مآخذ: ابناثیر، الکامل؛ ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج، تهران، 1363ش؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش محمدمخزوم، بیروت، 1988م؛ ابنفقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1302ق/1885م؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1350ش؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، پورت سعید، 1970م؛ اسکندربیک مشی، عالمآرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1334ش؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ افوشتهای، محمود، نقارةالآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350ش؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، تهران، 1369ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ جهانگشای خاقان، به کوشش الله دنا مضطر، اسلامآباد، 1406ق/1986م؛ حافظابرو، عبدالله، زبدةالتواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372ش؛ حدودالعالم، با حواشی و تعلیقات منیورسکی، کابل، 1342ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/1913م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1333ش؛ خورموجی، محمدجعفر، نزهت الاخبار، به کوشش علیآلداود، تهران، 1380ش؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، بیروت، 1408ق/1988م؛ دومورینی، ژ.، عشایر فارس، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1375ش؛ رازی، ایمن احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، 1373ش؛ رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، فارس و جنگ بینالملل اول، تهران، 1349ش؛ روحانینیا، رمضانعلی، بیضا در گذشته و حال، شیراز، 1369ش؛ روملو، حسن، احسنالتواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛ زینالعابدین شیروانی، ریاض السیاحة، تهران، 1339ش؛ سرشماری عمومی نقوس و مسکن(1375ش)، شناسنامۀ آبادیهای کشور، شهرستان سپیدان، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ همان، نتایج تفصیلی، سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، 1347ق/1929م؛ طبری، تاریخ؛ فراشبندی، علیمراد، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، تهران، 1365ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، اردکان، سازمان جغرافیایی ارتش، تهران، 1362ش، ج92؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380ق؛ کلانتر، محمد، روزنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1325ش؛ مستوفی یزدی، محمدمفید، مختصر مفید، به کوشش سیفالدین نجمآبادی، ویسبادن، 1989م؛ مسعودی، علی، مروجالذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1965م؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343ش؛ مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1362ش؛ نامۀ بخشداری بیضا، بیضا، 1381ش، شم 3454؛ نشریۀ اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی به همراه مراکز، معاونت سـ*ـیاسی وزارت کشور، تهران، 1380ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش باستانی پاریزی، تهران، 1360ش؛ یاقوت، بلدان
بخش بیضا از شمال و شرق به شهرستان مرودشت، از جنوب به شیراز و از غرب به بخش مرکزی شهرستان سپیدان محدود است. مرکز بخش بیضا شهر «هرابال» در°52 و´21 طول شرقی و°30 و´1 عرض شمالی در 80کیلومتری شمال غربی شیراز و در ارتفاع 665‘1 متری از سطح دریا قرار دارد(فرهنگ...، 438). آب وهوای منطقۀ بیضا معتدل، و حداکثر مطلق دمای آن °5/42 و حداقل مطلق آن °15- سانتیگراد ثبت شده است(روحانینیا، 85، 86). طبیعت منطقه پوشیده از گونههای مختلف گیاهان جنگلی و مرتعی است.
ارتفاعات مهم منطقه: گر، سـ*ـینه بیریزی، مور، رنج، ششپیر، سفید، نسا و غوردان، و رودهای مهم آن اردکان و ششپیر است. بیضا چشمههای بسیاری دارد که از آن جمله است: جورک و انجیرک(فرهنگ، 80).
اساس اقتصاد مردم این ناحیه بر کشاورزی، دامداری و صنایع دستی استوار است. مهمترین فرآوردههای کشاورزی آن شامل گندم، جو، برنج و پنبه، و محصولات باغی آن شامل انگور، سیب و مرکبات است. دامدارای منطقه به وسیلۀ روستانشینان و عشایر صورت میپذیرد و عشایر مهاجر این منطقه از قبایل ترک قشقایی و لُر هستند. تیرههای مختلف عمله، شش بلوکی، دره شولی، فارسیمدان، کشکولی دوقوزلو، علمدارلو، قزلی، بربر، ایگدر و چگینی در مسیر خود به سمت ییلاق و قشلاق از دشت بیضا عبور میکنند و برخی از آنان در طی سالیان دراز در مناطق گوناگون بیضا عبور میکنند و برخی از آنان در طی سالیان دراز در مناطق گوناگون بیضا ساکن شدهاند. دو تیرۀ کرونی و کلاه سیاه از طوایف لر بهمدت 5 ماه از سال در کوهپایههای منطقۀ بیضا به سر میبرند. بخش عمدۀ دامداری منطقه در اختیار تیرههای مختلف کوچنده است(روحانینیا، 144). بخشی از مردم این ناحیه به گلیمبافی و قالیبافی میپردازند و تولیدات خود را به نقاط دیگر صادر میکنند(فرهنگ، همانجا).
زبان اهالی فارسی، ترکی و لری است(همانجا). جمعیت بخش بیضا براساس سرشماری 1375ش بالغ بر 008‘34 تن بوده است(سرشماری، نتایج، سی و نه).
پیشینۀ تاریخی: قدیمترین نشانههای تاریخی این منطقه مربوط به دورۀ ایلامی است. براساس حفریات باستانشناسی منطقۀ بیضا یکی از آبادیهای مهم عصر ایلامی بوده، و منطبق با «انشان» از شهرهای مهم آن دوره است(سامنر، «حفاریها...1»، 155, 158). انشان مقر اولیۀ حکومت هخامنشیان به شمار میرود و پادشاهان نخستین این سلسله با عنوان «شاهانشان» نامیده شدهاند(همو، «زیستگاهها...2»، 11؛ گیرشمن، 119-120, 125).
در گلنوشتههای به دست آمده از دورۀ هخامنشی از «-بیضا» با عنوان شهر «نوشایک» یاد شده است(هالک، 87). احتمالاً این شهر منطبق با شهر بیضای دورۀ اسلامی است که مورخان و جغرافینویسان آن را با نام «نسا»(مقدسی، 24، 432؛ مسعودی، 2/243) و «نسایک»(ابنحوقل، 2/281)یاد کردهاند. واژۀ نسا و نسایک تغییر شکل یافتۀ واژۀ فارسی باستان نوشایک است که به معنای روشنی و درخشندگی است(ایرانیکا، IV/14). این واژه با کلمۀ بیضا از جهت معنا همانندگی دارد و احتمالاً در دورۀ تسلط اعراب بر این شهر عیناً به عربی ترجمه شده است. دیگر شهر کهن منطقۀ بیضا «هزار» است که در گلنوشتههای دورۀ هخامنشی از آن با عنوان «هَدَرَاَن» یاد شده است(هالک، 526).
منطقۀ بیضا در مسیر جادۀ شاهی که تـ*ـختجمشید را به شوش متصل میساخت، قرار داشت. این جاده از تـ*ـختجمشید به حدود بیضا و گویم، و از آنجا در امتداد آب فهلیان به ارجان و شوش میرفته است(مصطفوی، 361). آبادیهای منطقۀ بیضا که در دورۀ هخامنشی شامل انشان، نوشایک و هدران بودند، اهمیت گذرگاهی و اقتصادی داشتهاند و شاهان نخستین هخامنشی و از آن جمله کورش بزرگ خود را پادشاه «انشان» خواندهاند(گیرشمن، 119-120, 125؛ پیرنیا، 1/230). این منطقه اهمیت خود را در سراسر دورۀ هخامنشی حفظ نمود و به عنوان گذرگاه ارتباطی تـ*ـختجمشید به شوش موردتوجه خاص بوده است. با افول تـ*ـخت جمشید و شوش پس از حملۀ سپاهیان اسکندر این منطقه نیز اهمیت پیشین خود را از دست داد و در دورۀ سلوکی و اشکانی نامی از آن برده نشده است. این منطقه این منطقه یکبار دیگر با روی کار آمدن ساسانیان اهمیت خود را بازیافت و براساس نوشتۀ طبری این شهر در اواخر عصر اشکانی مقر حکومتی یکی از نمایندگان اصلی پادشاه بوده است(2/38). نام حاکم بیضا در اواخر عصر اشکانی «گوزهر» ثبت شده است(همانجا).
یکی از برزگترین آتکشدههای عصر ساسانی در شهر بیضا قرار داشته است که بنیاد آن را به زردشت نسبت دادهاند(مسعودی، همانجا).
یکی از بزرگترین آتشکدههای عصر ساسانی در شهر بیضا قرار داشته است که بنیاد آن را به زردشت نسبت دادهاند(مسعودی، همانجا). طی دورۀ ساسانی از این شهر به عنوان پادگان نظامی استفاده میشده، و دارای دژ و قلعهای مستحکم بوده است. اینکه بعضی از جغرافینویسان اسلامی از این ناحیه با عنوان دژ سفید یاد کردهاند، مؤید این مطلب است(یاقوت، 1/791؛ دمشقی، 238). این دژ از فاصلۀ دور دیده میشد و دیوارهای آن درخشان بود(اصطخری، 126؛ قزوینی، 164).
اولین نشانههای حضور سپاهیان اسلام در بیضا در 17ق/638م به فرماندهی عثمان بنابیالعاص است(فسایی، 1/175). فتح این ناحیه در ابتدا از طریق مصالحه بود و با تسلیم شدن حاکم استخر ـ که از نزدیکان یزدگرد سوم بودـ کلیۀ نواحی اطراف استخر و از جمله اهالی منطقۀ بیضا قبول جزیه نمودند(ابنبلخی، 115). در منابع اسلامی از شهر بیضا به عنوان لشکرگاه مسلمانان برای حمله به طرف استخر یاد شده است(ابنحوقل، همانجا).
شورشهای پیدرپی مردم استخر موجب شد تا سپاهیان عرب لشکرگاه خود را در قلعۀ بیضا یا دژ سپید قرار دهند و از آنجا به طرف استخر لشکرکشی کنند. شورش استخر در 30ق/651م موجب لشکرکشی عبداللهبنعامر به این شهر شد(ابنبلخی، 116). شواهد نشان میدهد که مردم استخر پس از خرابی شهر به دشت بیضا مهاجرت کردند و بسیاری از آنان در این شهر ساکن شدند. با انتقال مردم استخر به این ناحیه شهر بیضا و نواحی مجاور آن از اهمیت بسیاری برخوردار شد، به گونهای که در 39ق زیادبن ابیه، حاکم فارس برای حفظ امنیت منطقه قلعهای بزرگ در آن ناحیه ساخت که به «قلعۀ زیاد» شهرت یافت(طبری، 5/138؛ ابناثیر، 3/382؛ فسایی، 1/182).
روستای زیادآباد کنونی در بخش بیضا احتمالاً یادگار برجای مانده از آن ایام به شمار میرود(نک: سرشماری، شناسنامه، 6؛ فسایی، همانجا). در متون قدیم جغرافیایی اسلامی از شهر بیضا به عنوان مرکز کورۀ استخر و از شهرهای مهم آن یاد شده است(ابنفقیه، 202؛ ابنخردادبه، 50؛ سهراب، 28؛ حدود...، 404؛ اصطخری، 116، 126؛ ابنحوقل، 2/281). در سدههای 3 و 4ق از شهر بیضا گندم و خواربار به شیراز و نواحی مجاور آن صادر میشده است(همانجا؛ اصطخری، 126-127). واحد«کیل» بیضا به عنوان یکی از مشهورترین واحدهای وزن پارس در متون جغرافیایی آمده است(اینحوقل، 2/301؛ اصطخری، 156).
در نیمۀ دوم سدۀ 3ق هنگامی که فارس میان خلیفۀ عباسی و یعقوب لیث صفاری دست به دست میشد، در 261ق/875م یعقوب لیث برای سرکوب محمدبنواصل(نک: ه د، ابن واصل)در شیراز، به طرف آن شهر لشکرکشی نمود. درگیری میان دو مدعی در دشت بیضا روی داد که به پیروزی سپاهیان صفاری انجامید(تاریخ...، 227؛ اصطخری، 142-143). در 276ق/889م نبرد دیگری میان عمرولیث صفاری و یکی از دستنشاندگان خلیفۀ عباسی در فارس روی داد که دامنۀ نبرد تا بیضا کشیده شد و نمایندۀ خلیفه شکست خورد و 4هزار مرد از آنان به اسارت درآمدند(تاریخ، 247-248). درگیریها وکشمکهای صفاریان و خلفای عباسی بر سر فارس در 297ق/910م منجر به رویارویی دیگری در منطقۀ بیضا شد که در این نبرد لیث بن علی به اسارت درآمد و لشکر او منهزم گردید(ابناثیر، 8/56).
منطقۀ بیضا اهمیت اقتصادی و گذرگاهی خود را در سدۀ4ق/10م نیز حفظ نمود و در دورۀ حاکمیت آلبویه در فارس همچنان به عنوان یکی از مهمترین شهرهای کورۀ استخر شمرده میشد(ابنحوقل، 2/281؛ حدود، همانجا). عمادالدولۀ دیلمی در 321ق/933م پس از نبرد با یاقوت، والی فارس در بیضا و استخر قدرت خود را در این ایالت تثبیت کرد(ابناثیر، 8/272؛ فسایی، 1/216). در سدۀ 4ق منطقۀ بیضا و آبادیهای آن در مسیر تجارتی شیراز به اصفهان(نک: ابنحوقل، 2/285-286؛ اصطخری، 132-133) و استخر به خوزستان(مقدسی، 457)قرار داشته است.
در سدۀ 5ق/11م فارس شاهد درگیریهای طولانی میان امرای آلبویه و سلجوقی و کشمکشهای امرای دیگر بود و از اینرو، گسترش ناامنی تأثیر مخربی بر اقتصاد مناطق شهری فارس برجای گذاشت. این درگیریها به منطقۀ بیضا و نواحی مجاور آن نیز گسترش یافت. در 415ق/1024م ابوکالیجار و ابوالفوارس دیلمی بر سر حکومت فارس به نزاع برخاستند و در آخرین جنگ که در 417ق در میانۀ بلوک بیضا و استخر اتفاق افتاد، ابوالفوارس شکست یافت(ابناثیر، 9/337-338؛ فسایی، 1/228). بیضا در جریان توسعهطلبی طغرل سلجوقی خسارات بسیاری دید و در 442ق/1050م غارت گردید و آبادیهای این ناحیه ویران شد. دو سال بعد طغرل سلجوقی در راه رسیدن به شیراز در بیضا منزل کرد و قلعههای مختلف این منطقه را به تصرف خود درآورد(ابناثیر، 9/562-563، 585).
توسعۀ این درگیریها تأثیر مخربی بر منطقۀ بیضا برجای گذاشت، به گونهای که از این شهر در نیمۀ نخست سدۀ 6ق به عنوان «شهری کوچک و آباد» و جزو یکی از شهرهای ناحیۀ استخر یاد شده است(ابنبلخی، 128-129؛ ادریسی، 404).
در نیمۀ دوم سدۀ 6قم با استقرار اتابکان سلغری و ایحاد امنیت نسبی در ایالت فارس، منطقۀ بیضا توجه امرای سلغری را برانگیخت. در زمان مودود اتابک زنگی رباطی در بیضا ساخته شد(احمد زرکوب، 73). در دورۀ حکومت اتابک مظفرالدین ابوبکربنسعد نیز رباط دیگری در بیضا ساخته شد که به رباط مظفری شهرت یافت(همو، 85). در اوایل سدۀ 7ق قلعۀ بیضا به «قلعۀ سپید» شهرت داشته است و چون اتابک سعد زنگی در 622ق/1225م در بیضا وفات یافت، وزیر او خواجه غیاثالدین یزدی انگشتری وی را به قلعۀ سپید فرستاد و مرگ او را تا مدتی کتمان نمود(رشیدالدین، 1/659).
قزوینی از جغرافینویسان سدۀ 7ق دربارۀ بیضا مینویسد: شهری است بزرگ درفارس. گویند که عفریتها به فرمان سلیمان آنجا را از سنگسفید ساختهاند. آب و هوای خوش دارد و غله دیگر حبوبات در آنجا بسیار باشد(ص164-165).
سدۀ 7ق/13م را باید آخرین دورۀ آبادی و رونق بیضا و نواحی مجاور آن دانست. از این دوره به بعد، بیضا به شدت دچار افول اقتصادی و سـ*ـیاسی شد و در حد یک روستای نه چندان مهم در صحنۀ اقتصادی فارس ادامۀ حیات داد. علل اصلی افول این منطقه از سدۀ 8ق و پس از آن را میتوان چنین برشمرد: تشدید ناامنیهای سـ*ـیاسی و اجتماعی در دشت بیضا به دنبال استقرار قبایل و تیرههای مختلف ترک و ترکمن و لُر در سدۀ 8ق و پس از آن؛ تغییرمسیرهای تجارتی شیراز از بخش شمال غربی به سمت شما شرقی که آن شهر را به اصفهان و یزد مرتبط میساخت؛ گسترش ناامنی در بخشهای غربی و شمال غربی فارس، به ویژه در نواحی کهگیلویه و بویراحمد و شمال خوزستان کنونی و به خطر افتادن مسیر تجارتی از منطقۀ بیضا به سمت خوزستان و تغییر عمدۀ وضع اجتماعی فارس پس از حملۀ تیمور در اوایل سدۀ 9ق.
از گزارش حمدالله مستوفی برمیآید که در زمان او شهر بیضا آبادی و رونق پیشین خود را از دست داده، و از آن با عنوان شهری کوچک یاد کرده است(ص122).
در اوایل سدۀ 9ق/15م میان میرزا بایقرا، حاکم تیموری غرب ایران و میرزاابراهیم سلطان، حاکم شیراز در نواحی بیضا نبردی رخ داد که به شکست میرزا ابراهیم انجامید و بایقرا شیراز را تصرف کرد(خواندمیر، 3/593-594؛ روملو، 99). در متون تاریخی و جغرافیایی سدۀ 9ق کمتر یادی از بیضا شده است. حافظ ابرو از «دروازۀ بیضا» در شهر شیراز یاد کرده است(1/343) که شاید آخرین نشانههای حیات اقتصادی این منطقۀ مهم در این دوره محسوب شود. طی سدۀ 10ق منطقۀ بیضا به اختیار خاندان ذوالقدر، از حکام فارس درآمد و در 955ق/1548م القاصمیرزا، برادر شورشی شاهطهماسب صفوی مدتی کوتاه در این ناحیه اقامت گزید، اما سپاهیان ابراهیمخان ذوالقدر او را عقب راندند(اسکندربیک، 1/74).
حضور قدرتمند خاندان ذوالقدر در فارس تا سالهای نخستین حکومت شاهعباس ادامه یاف و شاهایران در 998ق/1590م برای سرکوب یعقوبخان ذوالقدر به فارس لشکر کشید. حاکم فارس به قلعۀ استخر پناه برد. شاهعباس او را با وعده و وعید حاضر به مذاکره نمود. گفتوگوهای این دو در حوالی حصار بیضا بود و حاکم فارس ناگزیر به اطاعت از شاهعباس گردید(افوشتهای، 350-354).
شهر بیضا در این ایام در افول کامل اقتصادی به سر میبرد. امین احمدرازی دربارۀ آن مینویسد: «در ازمنۀ سابقه شهری معروف بوده و در حدود آن مرغزاری بوده 10 فرسنگ در 10 فرسنگ؛ اما الحال آن مرغزار برطرف شده، بدل آن دهکدهها به عمل آمده»(1/174). دیگر جغرافینویس سدۀ 11ق جملۀ پایانی امین احمدرازی را این چنین آورده است: «اما الحال آن مرغزار خارزاری است»(مستوفی، 334).
علت اصلی افول منطقۀ بیضا تغییر مسیر تجارتی از آن ناحیه است. هیچکدام از مسافران اروپایی دورۀ صفویه ظاهراً از منطقۀ بیضا عبور نکردهاند و از اینان اطلاعی دربارۀ اوضاع آن به ما نرسیده است. نوشتههای مسافران اروپایی نشان میدهد که مسیر تجارتی شیراز به اصفهان از مرودشت و نواحی مجاور آن میگذشته، و منطقۀ بیضا این امتیاز بزرگ بیبهره بوده است(فلور، 86-87). دورافتادگی این ناحیه موجب شد تا بسیاری از شورشیان و یاغیان عصر صفوی برای حفظ جان خود به قلعهها و گریزگاههای آن پناه برند(جهانگشای...، 179؛ وزیری، 222؛ اسکندربیک، همانجا؛ افوشتهای، 354).
با از میان رفتن رونق اقتصادی بیضا، ساکنان آن به دیگر نواحی مهاجرت کردند و از عظمت و بزرگی گذشتۀ آن جز -ّی چند برجای نماند، به گونهای که مورخان و جغرافینویسان دورۀ زندیه و پس از آن اسم با مسمای «- بیضا» را برای آن به کار بردهاند(موسوی، 63؛ ابوالحسن، 84). زینالعابدین شیروانی سیاح دورۀ زندیه و قاجار دربارۀ آن مینویسد: «شهر کوچکی بوده، و به مرور ایام رو به خرابی نموده است»(ص853). جغرافینویس دیگر عصر قاجار دربارۀ بیضا مینویسد: «این بلوک سردسیر از طرف شمالی شیراز به مسافت 8 فرسخ، مردمش فقیر، حاصلش غله، برنج و قلیلی از میوهجات است»(خورموجی، 85).
ضابطی بلوک بیضا در دورۀ قاجار برعهدۀ خاندان حاجابراهیم کلانتر بوده است(فسایی، 2/1272؛ نیز نک: کلانتر، 66). دشتهای حاصلخیز این ناحیه ییلاق برخی از عشایر ایل خمسه بوده است(خورموجی، 111). در یک گزارش رسمی دولتی از اوایل سدۀ 14ق/20م دربارۀ بیضا چنین آمده است: مراتع بلوک حدود 18کم طول و 6کم عرض دارد که در اختیار دولت است. محصولات عمدۀ کشاورزی آن برنج و خشخاش، و جمعیت آن حدود 20هزار نفر است. مالیات این بلوک به 821‘2 تومان وجه نقد و دوهزار خروار غلات میرسد. مرکز آن -بیضاست(دومورینی، 144).
وجود مراتع مناسب در منطقۀ بیضا موجب جلب عشایر، از جمله تیرههای مختلف قشقایی و لُر به این ناحیه بوده است. در دورۀ پهلوی اول، با توجه به حضور نیروهای ایلی قشقایی و لر، و گسترش ناامنی و مبارزات ضدحکومتی توسط رؤسای این عشایر(فراشبندی، 287، 289؛ رکنزاده، 337، 346)، چندان توجهی به آبادانی آن نشد و این منطقه در طول حکومت پهلوی در فقر و محرومیت شدید به سر میبرد. با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و گسترش روزافزون خدمات روستایی و عشایری، منطقۀ بیضا در 20سال اخیر شاهد رونق و آبادی مجدد است.
این شهر خاستگاه مشاهیری همچون سیبویه(ه م) و حسینبن منصورحلاج(ه م) بوده است(ابنندیم، 74؛ ابنحوقل، 2/294؛ اصطخری، 148؛ حدود، 404؛ قزوینی، 165). افزون بر این دو، از مشهورترین علمای بیضا در سدههای 5-7ق میتوان از اینان یاد کرد: ابوالفتوح عبدالسلامبن شیخ الشیوخ و ابوالحسینبناحمدبن سالیه، معروف به شیخ الشیوخ بیضاوی(احمدزرکوب، 148)، ناصرالدین عبدالله بیضاوی قاضیالقضات زمان ارغونخان مغول، مفسر مشهور و صاحب تألیفات بسیار(خواندمیر، 2/134).
مآخذ: ابناثیر، الکامل؛ ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج، تهران، 1363ش؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش محمدمخزوم، بیروت، 1988م؛ ابنفقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1302ق/1885م؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1350ش؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، پورت سعید، 1970م؛ اسکندربیک مشی، عالمآرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1334ش؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ افوشتهای، محمود، نقارةالآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350ش؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، تهران، 1369ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ جهانگشای خاقان، به کوشش الله دنا مضطر، اسلامآباد، 1406ق/1986م؛ حافظابرو، عبدالله، زبدةالتواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372ش؛ حدودالعالم، با حواشی و تعلیقات منیورسکی، کابل، 1342ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/1913م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1333ش؛ خورموجی، محمدجعفر، نزهت الاخبار، به کوشش علیآلداود، تهران، 1380ش؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، بیروت، 1408ق/1988م؛ دومورینی، ژ.، عشایر فارس، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1375ش؛ رازی، ایمن احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، 1373ش؛ رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، فارس و جنگ بینالملل اول، تهران، 1349ش؛ روحانینیا، رمضانعلی، بیضا در گذشته و حال، شیراز، 1369ش؛ روملو، حسن، احسنالتواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛ زینالعابدین شیروانی، ریاض السیاحة، تهران، 1339ش؛ سرشماری عمومی نقوس و مسکن(1375ش)، شناسنامۀ آبادیهای کشور، شهرستان سپیدان، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ همان، نتایج تفصیلی، سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، 1347ق/1929م؛ طبری، تاریخ؛ فراشبندی، علیمراد، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، تهران، 1365ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، اردکان، سازمان جغرافیایی ارتش، تهران، 1362ش، ج92؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380ق؛ کلانتر، محمد، روزنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1325ش؛ مستوفی یزدی، محمدمفید، مختصر مفید، به کوشش سیفالدین نجمآبادی، ویسبادن، 1989م؛ مسعودی، علی، مروجالذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1965م؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343ش؛ مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1362ش؛ نامۀ بخشداری بیضا، بیضا، 1381ش، شم 3454؛ نشریۀ اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی به همراه مراکز، معاونت سـ*ـیاسی وزارت کشور، تهران، 1380ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش باستانی پاریزی، تهران، 1360ش؛ یاقوت، بلدان
همه چیز در مورد بیضا و فرهنگ آن
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com