- عضویت
- 25/10/20
- ارسال ها
- 1,158
- امتیاز واکنش
- 17,924
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- رمان ۹۸
- زمان حضور
- 59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
يكي از مسايل اساسي و بنيادي، بخصوص در جهان امروز مسئله فرهنگ و فرهنگ پذير مي باشد. اين موضوع نه تنها به دليل اينكه اصالت و هويت ملت ها و انسانها بر اساس فرهنگي كه دارا هستند قابل تعريف و بيان مي باشد؛ بلكه به دليل اهميت و نقش فرهنگ و فرهنگ پذيري در بقاء و چگونگي زيست انسانها و تعامل جوامع انساني نيز داراي اهميت مي باشد. شايد يكي از دلايل اساسي كه جامعه شناسان، مردم شناسان و فرهنگ شناسان به اين موضوع روي آورده اند همين نكات بوده باشد.
بدون ترديد كه امروز در جامعه بحران زده ما كه در حال شكل گيري روند تازه اي از هويت اجتماعي و فرهنگي است توجه به مباحث فرهنگي از اهميت فوق العاده اي برخوردار مي باشد. حقيقت آنست كه بدون روي كرد فرهنگي به مسايل اجتماعي و سياسي و اقتصادي، نمي توان از چالش هاي موجود بگونه اي سالم و اميدوارانه عبور نمود.
اما در باب فرهنگ و فرهنگ پذيري:
جامعه شناسان و فرهنگ شناسان فرهنگ را مجموعه پیچیده ای مي دانند که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که بـ*ـو*سیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
فرهنگی شدن
در بيان فرهنگي شدن انسان كه مقدمه اي بر فرهنگ پذيري مي باشد گفته شده است كه فرهنگی شدن يعني هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است. اين فرايند معمولاً به دو صورت تحقق مي يابد: اول بصورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است .
دوم بصورت تلاقی دو فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد . فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر میآموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ ناشی میشود و تحت نفوذ آن است. البته بايد ياد آور شد كه هر فردی داراي خصوصیاتی منحصر به فرد مي باشد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این گونه خصوصیات را نمي توان جزو فرهنگ بشمار آورد؛ مگر آنکه بـ*ـو*سیله افراد دیگر یاد گرفته شود و بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر بايد توجه داشت كه فرهنگ گرد آورده جمع است, ذخیره دانش انسانی است كه از طریق نسلهای متمادی فراهم آمده است و از نسلی به نسل دیگر انتقال يافته است.
فرهنگ پذيري
فرهنگ عامل انسجام سيستم و بخش هاي مختلف جامعه است. جامعه انساني و فرهنگ منبعث از آن به قدري تافته و بافته هم هستند كه جدايي بين آنها مشكل است. اين دو لازم و ملزوم همديگرند. فرهنگ هويت اجتماعي و شخصيت اساسي جامعه است كه بدون شك حامل تضادها و سرمايه هايي است كه بر اثر آن، هويت جديد شكل مي گيرد. فرهنگ مي تواند بخش هاي مختلف جامعه را به هم متصل كند و باعث به وجود آمدن نگرشهاي جديد و همبستگي هاي انساني شود. در اين ميان يكي از مواردي كه در عرصه فرهنگ بسيار مهم به نظر مي رسد، موضوع فرهنگ پذيري مي باشد.
فرهنگ پذيري :
بر اساس برخي منابع احتمالا عنوان فرهنگ پذيري براي نخستين بار در سال ۱۸۸۰ از سوي جي. دبليو. پاول، انسان شناس آمريكايي ابداع شده باشد ؛ اصطلاح مذكور در ايالات متحده سخت مقبول افتاد و در سال ۱۹۳۵ يك كميسيون از شوراي تحقيقات علوم اجتماعي دست به كار تعريف آن شد. همچنين اين اصطلاح از سوي مردم شناسان فرانسوي نيزپذيرفته شد.
فرهنگ پذيري دريك تعريف ساده و بسيط عبارت است از: پديده اي كه اساساً ناظر بر آن دسته از تحولات فرهنگي است كه پس از استقرار روابط ميان جوامع به وجود مي آيد.
فرهنگ پذيري جرياني است كه فرد را عميقاً و از هر لحاظ با فرهنگ جامعه همانند مي كند، همانطور كه جامعه پذيري فرد را كما بيش با هنجارهاي اجتماعي آشنا و سازگار مي گرداند. هر انساني به محض تولد، از همان آغازين مراحل حيات بي اختيار در جريان فرهنگ پذيري و جامعه پذيري قرار مي گيرد، با بزرگ شدن و رشدشخصيت فرد، وي در اثر ارتباط و تعامل با محيط پيراموني خود ممكن است با فرهنگ هاي نوي مواجه شود، در اين صورت وي خود را ناگزير از فرهنگ پذيري مي يابد. روند فرهنگ پذيري كه ازفرد نو تولد آغاز مي گردد با رشد فرد و پيدايش جامعه و فرايند هاي زيست جمعي پيچيده تر مي شود. فرهنگ پذيري، در يك معني، خوگيري با فرهنگ جامعه و در معناي ديگر پذيرش فرهنگ نو و طرد فرهنگ پيشين را مي رساند. فرهنگ پذيري بر اساس معيارهايي چون سطح فرهنگ پذيري، تنوع وتعدد گروههاي اجتماعي، گسترده بودن يا محدود بودن گروههاي ياد شده، طرز تلقي گروههاي اجتماعي از يكديگر تحقق مي يابد.
البته امروزه برخي واژه و اصطلاح فرهنگ پذيري را به تماس هاي فرهنگي خاص بين دو جامعه، كه از دو نيروي نامساوي برخوردارند، اطلاق مي نمايند.
بر اساس بيان مردم شناسان، در دانش مردم شناسي، فرهنگ پذيري، در دو معني ياد و مفهوم بكار برده مي شود: يكي همان فرهنگ پذيري و ديگري تغيير فرهنگي. براين اساس مردم شناسان اغلب به اين مفهوم از فرهنگ پذيري روي مي آورند كه فرهنگ پذيري: عبارت است از تغيير شكل فرهنگ دو گروه يا چندين گروه كه از برخورد مستقيم با تمدن و فرهنگ يكديگر حاصل مي گردد و ادامه مي يابد. اين چنين برخوردي معمولاً متضمن نقل و انتقال برخي از جنبه هاي مادي و غيرمادي از فرهنگي به فرهنگ ديگر و حاصل اين برخورد پذيرش يا طرد برخي از اصول در يك يا دو فرهنگ است. در نتيجه اين تغيير و تبديل است كه احتمالاً همراه با از هم پاشيدگي اجتماعي ويانوعي وحدت و همساني بين اجزاء دو تمدن يا دو فرهنگ بوجود مي آيد. در تحليل وضعيت فرهنگ پذيري، بايد براي گروه دهنده و گروه گيرنده، بايستي به يك اندازه اهميت قائل شد. طبق اين تحليل نمي توان به اين باورمعتقدبودكه فرهنگي مطلق “ دهنده “ است وفرهنگ ديگر به طور مطلق “گيرنده “ مي باشد.
فرهنگ پذيري هرگز به شكل يك جانبه صورت نمي گيرد. طبق نظريه نسبيت اجتماعي، فرهنگ همانند روح است كه هرگز از بين نمي رود. ممكن است جسم آن يعني انسان و دستاوردهاي آن دچار تغيير و اضمحلال گردد ولي روح كلي آن هميشه جاويد است. روح فرهنگ ممكن است در شرايط خاص سياسي، اجتماعي و غيره خدشه دار شود و روح كلي آن مستور ماند، ولي به محض فراهم شدن بسـ*ـتر اجتماعي ظهور همان فرهنگ حتي اگر به هزاران سال قبل نيز مربوط باشد، تقريباً با همان ويژگي ها امكان پذير است. ازهمين جاست كه مي توان گفت بخشي ازتنوع فرهنگ ها شكل گرفته و رفتارهاي مختلف را موجب مي شود. زيرا فرهنگ جايگاه مهمي در زندگي دارد و به عنوان يك هويت، عامل همبستگي اجتماعات محلي و فعاليتهاي اقتصادي محسوب مي شود. در اين شرايط هويتي و همبستگي است كه الگوهاي ارتباطي در حد ضرورت به وجود آمده و به شكل دهي به كنش هاي فرهنگي مي پردازند. برخي ازفرهنگ شناسان عوامل موثربرفرهنگ پذيري را چنين يادآوري نموده اند:
تأثير تماس هاي افرادي كه با جوامع ديگر تماس برقرار مي كنند. مانند ارتباط مردمان بومي يك منطقه جغرافيايي با مردم مناطق جغرافيايي ديگر.
پذيرش رفتارهاي نو؛ عامل بنيادي ديگر در فرهنگ پذيري قلم دادمي شود. به معني ديگررفتارهاي خاصي كه در نتيجه تماس دگرگون مي شوند. البته بايد يادآورشد جامعه اي كه عملكردهاي فرهنگ پذيري را به تدريج مي پذيرد، همه رفتارها يا باورداشتهاي آن فرهنگ ديگررا اقتباس نمي كند، برعكس نفوذ فرهنگي با درجات متفاوتي از پذيرش و مقاومت روبه رو مي شوند و به همين دليل، ميزان دگرگوني فرهنگي در فرهنگ هاي تحت نفوذ فرهنگ هاي ديگر، بسيار متغير است.
انعطاف پذيري اجتماعي عامل ديگري است كه بر بر فرهنگ پذيري تأثير دارد، ويژگي هاي جوامع در تماس متقابل است، به ويژه انعطاف پذيري، بازبودن مرزها و ساختارهاي داخلي شان. ۴- قابليت وتوانايي سياسي و نظامي مسأله اصلي ديگري است كه مي تواند برروند فرهنگ پذيري اثرجدي بگذارد. يعني اينكه جامعه اي كه توانايي بيشتري دارد غالباً مي تواند نماد هاي فرهنگي اش را بر جامعه ضعيف تر تحميل كند.
توجه به ارتباط بين فرهنگي و وضعيت هايي كه اين ارتباط در آنها برقرار مي شد، منجر به تعريفي پويا از فرهنگ وفرهنگ پذيري گرديده است.بنابراين هيچ فرهنگي وجود ندارد كه براي هميشه «در حالت خالص» و همان گونه كه بوده است برجاي بماند و با هيچ گونه تأثير خارجي روبه رو نشود. فرايند فرهنگ پذيري پديده اي است عام، حتي اگر صورت ها و درجاتي بسيار متفاوت داشته باشد. اينست كه روح فرهنگ هميشه پويا وزنده بوده وبه جوامع انساني هويت و اصالت بخشيده است.
*منبع:روزنامه افغانستان
(کپی برداری بدون ذکر منبع مجاز نبود)*
بدون ترديد كه امروز در جامعه بحران زده ما كه در حال شكل گيري روند تازه اي از هويت اجتماعي و فرهنگي است توجه به مباحث فرهنگي از اهميت فوق العاده اي برخوردار مي باشد. حقيقت آنست كه بدون روي كرد فرهنگي به مسايل اجتماعي و سياسي و اقتصادي، نمي توان از چالش هاي موجود بگونه اي سالم و اميدوارانه عبور نمود.
اما در باب فرهنگ و فرهنگ پذيري:
جامعه شناسان و فرهنگ شناسان فرهنگ را مجموعه پیچیده ای مي دانند که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که بـ*ـو*سیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
فرهنگی شدن
در بيان فرهنگي شدن انسان كه مقدمه اي بر فرهنگ پذيري مي باشد گفته شده است كه فرهنگی شدن يعني هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است. اين فرايند معمولاً به دو صورت تحقق مي يابد: اول بصورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است .
دوم بصورت تلاقی دو فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد . فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر میآموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ ناشی میشود و تحت نفوذ آن است. البته بايد ياد آور شد كه هر فردی داراي خصوصیاتی منحصر به فرد مي باشد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این گونه خصوصیات را نمي توان جزو فرهنگ بشمار آورد؛ مگر آنکه بـ*ـو*سیله افراد دیگر یاد گرفته شود و بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر بايد توجه داشت كه فرهنگ گرد آورده جمع است, ذخیره دانش انسانی است كه از طریق نسلهای متمادی فراهم آمده است و از نسلی به نسل دیگر انتقال يافته است.
فرهنگ پذيري
فرهنگ عامل انسجام سيستم و بخش هاي مختلف جامعه است. جامعه انساني و فرهنگ منبعث از آن به قدري تافته و بافته هم هستند كه جدايي بين آنها مشكل است. اين دو لازم و ملزوم همديگرند. فرهنگ هويت اجتماعي و شخصيت اساسي جامعه است كه بدون شك حامل تضادها و سرمايه هايي است كه بر اثر آن، هويت جديد شكل مي گيرد. فرهنگ مي تواند بخش هاي مختلف جامعه را به هم متصل كند و باعث به وجود آمدن نگرشهاي جديد و همبستگي هاي انساني شود. در اين ميان يكي از مواردي كه در عرصه فرهنگ بسيار مهم به نظر مي رسد، موضوع فرهنگ پذيري مي باشد.
فرهنگ پذيري :
بر اساس برخي منابع احتمالا عنوان فرهنگ پذيري براي نخستين بار در سال ۱۸۸۰ از سوي جي. دبليو. پاول، انسان شناس آمريكايي ابداع شده باشد ؛ اصطلاح مذكور در ايالات متحده سخت مقبول افتاد و در سال ۱۹۳۵ يك كميسيون از شوراي تحقيقات علوم اجتماعي دست به كار تعريف آن شد. همچنين اين اصطلاح از سوي مردم شناسان فرانسوي نيزپذيرفته شد.
فرهنگ پذيري دريك تعريف ساده و بسيط عبارت است از: پديده اي كه اساساً ناظر بر آن دسته از تحولات فرهنگي است كه پس از استقرار روابط ميان جوامع به وجود مي آيد.
فرهنگ پذيري جرياني است كه فرد را عميقاً و از هر لحاظ با فرهنگ جامعه همانند مي كند، همانطور كه جامعه پذيري فرد را كما بيش با هنجارهاي اجتماعي آشنا و سازگار مي گرداند. هر انساني به محض تولد، از همان آغازين مراحل حيات بي اختيار در جريان فرهنگ پذيري و جامعه پذيري قرار مي گيرد، با بزرگ شدن و رشدشخصيت فرد، وي در اثر ارتباط و تعامل با محيط پيراموني خود ممكن است با فرهنگ هاي نوي مواجه شود، در اين صورت وي خود را ناگزير از فرهنگ پذيري مي يابد. روند فرهنگ پذيري كه ازفرد نو تولد آغاز مي گردد با رشد فرد و پيدايش جامعه و فرايند هاي زيست جمعي پيچيده تر مي شود. فرهنگ پذيري، در يك معني، خوگيري با فرهنگ جامعه و در معناي ديگر پذيرش فرهنگ نو و طرد فرهنگ پيشين را مي رساند. فرهنگ پذيري بر اساس معيارهايي چون سطح فرهنگ پذيري، تنوع وتعدد گروههاي اجتماعي، گسترده بودن يا محدود بودن گروههاي ياد شده، طرز تلقي گروههاي اجتماعي از يكديگر تحقق مي يابد.
البته امروزه برخي واژه و اصطلاح فرهنگ پذيري را به تماس هاي فرهنگي خاص بين دو جامعه، كه از دو نيروي نامساوي برخوردارند، اطلاق مي نمايند.
بر اساس بيان مردم شناسان، در دانش مردم شناسي، فرهنگ پذيري، در دو معني ياد و مفهوم بكار برده مي شود: يكي همان فرهنگ پذيري و ديگري تغيير فرهنگي. براين اساس مردم شناسان اغلب به اين مفهوم از فرهنگ پذيري روي مي آورند كه فرهنگ پذيري: عبارت است از تغيير شكل فرهنگ دو گروه يا چندين گروه كه از برخورد مستقيم با تمدن و فرهنگ يكديگر حاصل مي گردد و ادامه مي يابد. اين چنين برخوردي معمولاً متضمن نقل و انتقال برخي از جنبه هاي مادي و غيرمادي از فرهنگي به فرهنگ ديگر و حاصل اين برخورد پذيرش يا طرد برخي از اصول در يك يا دو فرهنگ است. در نتيجه اين تغيير و تبديل است كه احتمالاً همراه با از هم پاشيدگي اجتماعي ويانوعي وحدت و همساني بين اجزاء دو تمدن يا دو فرهنگ بوجود مي آيد. در تحليل وضعيت فرهنگ پذيري، بايد براي گروه دهنده و گروه گيرنده، بايستي به يك اندازه اهميت قائل شد. طبق اين تحليل نمي توان به اين باورمعتقدبودكه فرهنگي مطلق “ دهنده “ است وفرهنگ ديگر به طور مطلق “گيرنده “ مي باشد.
فرهنگ پذيري هرگز به شكل يك جانبه صورت نمي گيرد. طبق نظريه نسبيت اجتماعي، فرهنگ همانند روح است كه هرگز از بين نمي رود. ممكن است جسم آن يعني انسان و دستاوردهاي آن دچار تغيير و اضمحلال گردد ولي روح كلي آن هميشه جاويد است. روح فرهنگ ممكن است در شرايط خاص سياسي، اجتماعي و غيره خدشه دار شود و روح كلي آن مستور ماند، ولي به محض فراهم شدن بسـ*ـتر اجتماعي ظهور همان فرهنگ حتي اگر به هزاران سال قبل نيز مربوط باشد، تقريباً با همان ويژگي ها امكان پذير است. ازهمين جاست كه مي توان گفت بخشي ازتنوع فرهنگ ها شكل گرفته و رفتارهاي مختلف را موجب مي شود. زيرا فرهنگ جايگاه مهمي در زندگي دارد و به عنوان يك هويت، عامل همبستگي اجتماعات محلي و فعاليتهاي اقتصادي محسوب مي شود. در اين شرايط هويتي و همبستگي است كه الگوهاي ارتباطي در حد ضرورت به وجود آمده و به شكل دهي به كنش هاي فرهنگي مي پردازند. برخي ازفرهنگ شناسان عوامل موثربرفرهنگ پذيري را چنين يادآوري نموده اند:
تأثير تماس هاي افرادي كه با جوامع ديگر تماس برقرار مي كنند. مانند ارتباط مردمان بومي يك منطقه جغرافيايي با مردم مناطق جغرافيايي ديگر.
پذيرش رفتارهاي نو؛ عامل بنيادي ديگر در فرهنگ پذيري قلم دادمي شود. به معني ديگررفتارهاي خاصي كه در نتيجه تماس دگرگون مي شوند. البته بايد يادآورشد جامعه اي كه عملكردهاي فرهنگ پذيري را به تدريج مي پذيرد، همه رفتارها يا باورداشتهاي آن فرهنگ ديگررا اقتباس نمي كند، برعكس نفوذ فرهنگي با درجات متفاوتي از پذيرش و مقاومت روبه رو مي شوند و به همين دليل، ميزان دگرگوني فرهنگي در فرهنگ هاي تحت نفوذ فرهنگ هاي ديگر، بسيار متغير است.
انعطاف پذيري اجتماعي عامل ديگري است كه بر بر فرهنگ پذيري تأثير دارد، ويژگي هاي جوامع در تماس متقابل است، به ويژه انعطاف پذيري، بازبودن مرزها و ساختارهاي داخلي شان. ۴- قابليت وتوانايي سياسي و نظامي مسأله اصلي ديگري است كه مي تواند برروند فرهنگ پذيري اثرجدي بگذارد. يعني اينكه جامعه اي كه توانايي بيشتري دارد غالباً مي تواند نماد هاي فرهنگي اش را بر جامعه ضعيف تر تحميل كند.
توجه به ارتباط بين فرهنگي و وضعيت هايي كه اين ارتباط در آنها برقرار مي شد، منجر به تعريفي پويا از فرهنگ وفرهنگ پذيري گرديده است.بنابراين هيچ فرهنگي وجود ندارد كه براي هميشه «در حالت خالص» و همان گونه كه بوده است برجاي بماند و با هيچ گونه تأثير خارجي روبه رو نشود. فرايند فرهنگ پذيري پديده اي است عام، حتي اگر صورت ها و درجاتي بسيار متفاوت داشته باشد. اينست كه روح فرهنگ هميشه پويا وزنده بوده وبه جوامع انساني هويت و اصالت بخشيده است.
*منبع:روزنامه افغانستان
(کپی برداری بدون ذکر منبع مجاز نبود)*
فرهنگ و فرهنگ پذیری
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com