- عضویت
- 29/5/20
- ارسال ها
- 372
- امتیاز واکنش
- 2,601
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- از دیار دور
- زمان حضور
- 15 روز 6 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
اتلو (نام دیگرش مغربی است)، شخصیت مرد داستان با دسیسهها و توطئههایی که زیردستش انجام میدهد، به همسر خود شک میکند و بدون اینکه این ماجرا را با زن در میان بگذارد بیرحمانه او را میکشد و تازه بعد از کشتن او به بیگناهی همسر وفادارش پیمیبرد که بسیار دیر است.ونا"، "مغربی"، "کاسیو"، "یاگو" و دیگران همه آدمهای شکسپیرند در یک تراژدی خواندنی و زیبا. با کلام قدرتمند و دلنشین شکسپیر هر خوانندهٔ کمحوصله و بیذوق هم حتی تا به انتها مجذوب این شاهکار بشری میگردد. دستان قلم به دست، ذهن زیبا و زبان تأثیر گذاری همچون شکسپیر، اعجوبه نویسندگی بریتانیا با کمال ذوق و قریحه که در کمتر نویسندهای به چشم میخورد به کمال توانسته است که جاودانهای بیافریند که قرنهای قرن، هنوز تازگی نخستین روزها را دارد.
داستان از یک شهر زیبا در قاره سبز رنگ اروپا آغاز میگردد. کوچهای در ونیز؛ شهر آبراهها شهر نیمه خیس ایتالیایی. عاشق شکستخوردهای بنام "رودریگو" با افسر پرچمدار "اتلو" که "یاگو" نام دارد هردو در راه خانهٔ "برابانسیو" هستند. رودریگو "دسدمونا" را و یاگو معاونت را باختهاند. هردو کینهدارند و انتقام جو. از چشمهایشان خون میبارد.
رودریگو عاشق بود. عاشق چهره بلورین و بهشتی رنگ دسدمونا، اشراف زاده و دردانهٔ برابانسیو. یاگو نیز که در رکاب اتلو خدمتگذار بود، از اینکه سرورش "کاسیو" نامی را به معاونت خویش برگزیده و او را که به فکر خویش، برازنده این مقام بوده را دست خالی رها کرده، بسیار آتشین است.
در همین احوال، اتلو و دسدمونا در یک کشتی که در ساحل است درحال عشقورزی هستند و کام دنیا که به رویشان به شیرینی شهد شدهاست. برابانسیو به غفلت در خواب است و از هیچ ماجرا بیخبر. دختر نازنینش او را با چشمان نافذش فریب دادهاست و اکنون که در خدمت سرور جدید خویش، اتلو است.
اتلو، جنگاوری دلیر و شجاعدل که از بزرگان مغرب بود و در خدمت دولت ونیز. گرد سالمندی بر چهرهٔ او نشسته و سالهای عمرش که به نشیب گذاشته است. مورد اعتماد همگی ونیز بود و شاه و سناتورها.
دسدمونا، دوشیزهای اشراف زاده از تبار ونیز بود. دختر برابانسیوی قدرتمند که همچون حوریان زیبا بود و دلبرنده از همه. خواستگاران فراوان داشت و اما دل در گروی سردار مغربی نهاد و با او زناشویی کرد.
داستان از یک شهر زیبا در قاره سبز رنگ اروپا آغاز میگردد. کوچهای در ونیز؛ شهر آبراهها شهر نیمه خیس ایتالیایی. عاشق شکستخوردهای بنام "رودریگو" با افسر پرچمدار "اتلو" که "یاگو" نام دارد هردو در راه خانهٔ "برابانسیو" هستند. رودریگو "دسدمونا" را و یاگو معاونت را باختهاند. هردو کینهدارند و انتقام جو. از چشمهایشان خون میبارد.
رودریگو عاشق بود. عاشق چهره بلورین و بهشتی رنگ دسدمونا، اشراف زاده و دردانهٔ برابانسیو. یاگو نیز که در رکاب اتلو خدمتگذار بود، از اینکه سرورش "کاسیو" نامی را به معاونت خویش برگزیده و او را که به فکر خویش، برازنده این مقام بوده را دست خالی رها کرده، بسیار آتشین است.
در همین احوال، اتلو و دسدمونا در یک کشتی که در ساحل است درحال عشقورزی هستند و کام دنیا که به رویشان به شیرینی شهد شدهاست. برابانسیو به غفلت در خواب است و از هیچ ماجرا بیخبر. دختر نازنینش او را با چشمان نافذش فریب دادهاست و اکنون که در خدمت سرور جدید خویش، اتلو است.
اتلو، جنگاوری دلیر و شجاعدل که از بزرگان مغرب بود و در خدمت دولت ونیز. گرد سالمندی بر چهرهٔ او نشسته و سالهای عمرش که به نشیب گذاشته است. مورد اعتماد همگی ونیز بود و شاه و سناتورها.
دسدمونا، دوشیزهای اشراف زاده از تبار ونیز بود. دختر برابانسیوی قدرتمند که همچون حوریان زیبا بود و دلبرنده از همه. خواستگاران فراوان داشت و اما دل در گروی سردار مغربی نهاد و با او زناشویی کرد.
معرفی نمایشنامه اتلو | ویلیام شکسپیر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: