- عضویت
- 29/5/20
- ارسال ها
- 372
- امتیاز واکنش
- 2,601
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- از دیار دور
- زمان حضور
- 15 روز 6 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
صادقانه ترین عشقی که قلب ٬
همواره در ژرفنای برافروخته خود حس کرده
هستی را با اهنگی پرشتاب در رگها جاری میساخت.
*
امدنش امید هر روزه من بود
و جدای از او رنج هر روزه ام٬
بخت که از شتاب گامهای او میکاست
٬ راه را برجریان هستی در رگهایم بسته بود.
*
در خواب دیدم که عاشقی و معشوق بودن سعادتی ناگفتنی است٬
پس بی پروا و مشتاق ٬
انرا مقصد حیات خود گرفتم.
*
یقت
٬ اندوه و خشم،
میان دو روح ما جدایی افکنده بودند.
*
به کام خطر رفتم ٬ سدها را ناچیز انگاشتم
٬ نشانه هایی فرا راه خود دیدم٬
از کنار هرانچه تهدیدگر ٬ ازارنده و برحذر دارنده بود ٬
بی پروا گذشتم.
*
رنگین کمان من
٬ شتابنده چون نور
٬ درخشید
٬ پرواز میکردم در رویا ٬
زیرا که نوباوه رگبار و روشنایی شکوهمندانه
د برابر دیدگانم ظاهر شده بود.
*
افتاب ،ان شادی لطیف و پرشکوه
از فراز ابرهای تیره رنج ٬ همچنان میتابد
و اکنون از هجوم مصایب ٬ هرچند انبوه و خوفناک ٬ مرا باکی نیست .
*
در این لحظه شیرین ، مرا پروای چیزی نیست
هرچند همه واپس رانده ها ٬ پر صلابت و پر شتاب
به قصد گرفتن انتقام برسرم فرود ایند
و هرچند الهه پر غرور نفرت ضربه ها وارد اورد
حقیقت سدی فرا پیش من نهد ٬
قدرت ستم پیشه ٬ خشمگین و چین بر جبین افکنده
٬ بر دشمنی ابدی خود با من سوگند یاد کند.
همواره در ژرفنای برافروخته خود حس کرده
هستی را با اهنگی پرشتاب در رگها جاری میساخت.
*
امدنش امید هر روزه من بود
و جدای از او رنج هر روزه ام٬
بخت که از شتاب گامهای او میکاست
٬ راه را برجریان هستی در رگهایم بسته بود.
*
در خواب دیدم که عاشقی و معشوق بودن سعادتی ناگفتنی است٬
پس بی پروا و مشتاق ٬
انرا مقصد حیات خود گرفتم.
*
یقت
٬ اندوه و خشم،
میان دو روح ما جدایی افکنده بودند.
*
به کام خطر رفتم ٬ سدها را ناچیز انگاشتم
٬ نشانه هایی فرا راه خود دیدم٬
از کنار هرانچه تهدیدگر ٬ ازارنده و برحذر دارنده بود ٬
بی پروا گذشتم.
*
رنگین کمان من
٬ شتابنده چون نور
٬ درخشید
٬ پرواز میکردم در رویا ٬
زیرا که نوباوه رگبار و روشنایی شکوهمندانه
د برابر دیدگانم ظاهر شده بود.
*
افتاب ،ان شادی لطیف و پرشکوه
از فراز ابرهای تیره رنج ٬ همچنان میتابد
و اکنون از هجوم مصایب ٬ هرچند انبوه و خوفناک ٬ مرا باکی نیست .
*
در این لحظه شیرین ، مرا پروای چیزی نیست
هرچند همه واپس رانده ها ٬ پر صلابت و پر شتاب
به قصد گرفتن انتقام برسرم فرود ایند
و هرچند الهه پر غرور نفرت ضربه ها وارد اورد
حقیقت سدی فرا پیش من نهد ٬
قدرت ستم پیشه ٬ خشمگین و چین بر جبین افکنده
٬ بر دشمنی ابدی خود با من سوگند یاد کند.
اشعار شارلوت برونته
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com