- عضویت
- 9/8/18
- ارسال ها
- 1,639
- امتیاز واکنش
- 12,858
- امتیاز
- 373
- سن
- 21
- محل سکونت
- Ahvaz
- زمان حضور
- 9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
پابلو پیکاسو
نام اصلی:
پابلو پیکاسو
زادهٔ:
۲۵ اکتبر ۱۸۸۱
مالاگا، اسپانیا
درگذشت:
۸ آوریل ۱۹۷۳ میلادی (۹۱ سال)
موگینس، فرانسه
جایگاه خاکسپاری
Château of Vauvenargues
همسر(ها):
اولگا خوخلوفا (۱۹۵۵–۱۹۱۸)
ژاکلین روک (۱۹۷۳–۱۹۶۱)
ملّیت:
اسپانیایی
رشته:
نقاشی، رسم، مجسمهسازی، چاپ دستی، سفالگری، طراحی صحنه، نویسندگی
جنبش:
کوبیسم
آثار برجسته:
دوشیزگان آوینیون
گرنیکا
نقاش و مدلش
امضا
پابلو پیکاسو
پابلو روییس ای پیکاسو (/pɪˈkɑːsoʊ, -ˈkæsoʊ/;[۱] اسپانیولی: [ˈpaβlo piˈkaso]) نقاش، شاعر، طراح صحنه، پیکرتراش، گراورساز و سرامیک کار اسپانیایی و یکی از برترین و تأثیرگذارترین هنرمندان سده ۲۰ میلادی بود. او به همراه ژرژ براک، نقاش و پیکرتراش فرانسوی، سبک کوبیسم را پدیدآورد. از جمله آثار مشهور او میتوان به دوشیزگان آوینیون و گرنیکا اشاره کرد. پیکاسو بیشتر عمر خود را در فرانسه به سر برد. او به دلیل جستجوگری، نوآوری، پرکاری و اثرگذاری بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم بهشمار میآید.
دوره اولیه زندگی
وی در ۲۵ اکتبر سال ۱۸۸۱ در مالاگا، یکی از شهرهای کشور اسپانیا، زاده شده و با نام «پابلو دیهگو خوسه فرَنسیسکو د پائولا خوان رمدیوس ترینیداد روییس ای پیکاسو» غسل تعمید داده شد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام جوز روییسبلنکو (Jose Ruis Blanco) و ماریاپیکاسو (Maria Picasso) بود که از سال ۱۹۰۱ نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر داد. پابلو از همان دوران کودکی به نقاشی علاقه پیدا کرد و از ده سالگی نزد پدرش که معلم یک آموزشگاه هنری بود، اصول اولیهٔ نقاشی را فراگرفت و دوستانش را با کشیدن نقاشی بدون بلند کردن قلم یا نگاه کردن به کاغذ سرگرم میکرد.
در سال ۱۸۹۵ به همراه خانواده به بارسلونا تغییر مکان دادند و پیکاسو در آنجا در آکادمی هنرهای عالی به نام لالُنخا (La Lonja) به تحصیل مشغول شد. در اوایل کار، دیدار او از مکانها و گروههای مختلف هنری تا سال ۱۸۹۹ در پیشرفت هنریش بسیار تأثیرگذار بود. وی تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند. او نزد پدرش که استاد نقاشی بود به آموختن پرترهنگاری پرداخت و در سال ۱۹۰۳ مقیم پاریس شد. در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۰، به اتفاق ژرژ براک مکتب کوبیسم را پایهگذاری کرد. ژرژ براک، از نخستین کسانی بود که سنجاق و میخ را با هم توأم نمود و پیکاسو تخته و چیزهای دیگری را هم به آن افزود. پیکاسو در سبک خود شهرت فراوانی به دست آورد و پیروان فراوانی کسب نمود.
دوره آبی
نوشتار اصلی: دوره آبی پیکاسو
پیکاسو زمانی که به کار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداری میکرد و به همین دلیل در مدت کوتاهی حلقهٔ دوستانش که شامل گیوم آپولینر، ماکس ژاکوب و لئواستاین و همچنین دو دلال بسیار خوب به نامهای امبروز (Amborise Vollard) و برسول (Berthe Weel) بود، شکل گرفت. در این زمان مرگ یکی از دوستانش به روی پابلوی جوان تأثیر عمیقی گذاشت و تحت چنین شرایطی دست به خلق آثاری زد که از آن به عنوان دورهٔ آبی یاد میکنند. در این دوره بیشتر به ترسیم چهرهٔ آکروباتها، بندبازان، گدایان و هنرمندان میپرداخت و در طول روز در پاریس به تحقیق بر روی شاهکارهایش در لوور و شبها به همراه هنرمندان دیگر در میکدهها مشغول میشد. پابلو پیکاسو در دورهٔ آبی بیشتر رنگهای تیره را در تابلوهای نقاشی خود به کار میگرفت.
در دورههای آبی و گلفام استقلال هنری اش را بروز داد. اوضاع بحرانی اروپا، جنگ داخلی اسپانیا و اشغال فرانسه توسط آلمانیها، بر موضوع و محتوای هنر او اثری عمیق گذاشت و عناصر اساطیری و نمادین در آثارش رخ نمودند. تابلوی گرنیکا نمونه شاخص هنر تمثیلی او در این دورهاست. او با بهرهگیری از هنر بدوی (مجسمههای کهن ایبریایی، و صورتکها و تندیسهای آفریقایی)، در راهی تازه قدم گذارد. شاید پیکاسو طراحی را برترین وسیله برای انتقال بیواسطه قدرت ابداع خود میدانست. طراحیهای دوره جوانی اش به دور از طبیعتگرایی و بری از هرگونه رونگاری، بر اثر تجربه تجسمی به روی کاغذ ترسیم شدهاند.
پیکاسو دورههای هنری مختلف را گذراند که کمترین هنرمندی به چنین تجربهٔ عظیمی دست پیدا میکند. یکی از مهمترین دورهٔ کاری پیکاسو چنانکه پیش از این گفتهشد، دورهٔ آبی بود. با وجود اینکه تعهدات کاری در فرانسهٔ اواخر قرن نوزدهم و اوایل هنر قرن بیستم کمتر شده بود شاید هیچ هنرمندی به اندازهٔ پیکاسو در تعهد کاری خود، تلخی زندگی را آنقدر بزرگ نمایش نداد. این تلخی منحصراً در دورهٔ آبی (۱۹۰۴–۱۹۰۱) به اوج خود رسید چنانکه از مجموعهٔ رنگهای مالیخولیایی آن دوره با سایه روشن آبی و حاشیهٔ تاریک آن بر میآید بدون شک زندگی در فقر خانوادگی در زمان جوانی در سالهای اولیهٔ زندگیش در پاریس و برخورد با کارگران و گدایان اطراف خود درکشیدن پرترهٔ شخصیتها با حساسیت و احساس ترحم هر چه بیشتر نسبت به آنها تأثیر زیادی گذاشتهاست. زن اطوکش (Woman Ironing) در پایان دورهٔ آبی با رنگهای روشنتر اما هنوز با طرح غم افزای شامل سفید و خاکستری تصور اصلی فرسودگی و رنج پیکاسو را نشان میدهد. اگر چه واقعیت اقتصادی و اجتماعی در پاریس آن دوره ریشه کرده بود. رفتار دوستانهٔ این هنرمند در این مورد که با خطوط زاویهدار و متقارن، دین هنری خود را با ترکیب خطوط امتداد داده شده و ظریف که با نفوذ به حقایق تجربی مورخ معروف ال گرکو به آنها رسیده بود، نمایش میداد و پیکاسو در آنجا این موضوع را با حضور تقریباً معنوی و خیالی از آن زن به عنوان مثالی از فقر و بدبختی آن دوره نشان دادهاست.
دوره رز
در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشگاه پیکاسو در بارسلونا تشکیل شد. در پاییز همان سال به پاریس رفت تا در آنجا مطالعاتی در ابتدای قرن جدید داشته باشد و در آوریل ۱۹۰۴ در پاریس اقامت کرد و در آنجا به وسیلهٔ آثار امپرسیونیست خود به شهرت رسید. اما پس از مدت کوتاهی اقامت در فرانسه با تغییر ارتباطات، جعبهٔ رنگ او به رنگهای قرمز و صورتی تغییر پیدا کرد. به همین دلیل به این دوره دوران صورتی پیکاسو میگویند. در این دوران پس از دوستی با برخی از دلالان هنر، شاعر آن زمان ماکس ژاکوب و نویسندهٔ تبعیدی آمریکایی، گرترود استاین و برادرش لئو که اولین حامیان او بودند، سبک او بهطور محسوسی عوض شد بهطوریکه تغییرات درونی او در آثارش نمایان است؛ و تغییر سبک او از دورهٔ آبی به دورهٔ رز در اثر مهم او به نام دوشیزگان آوینیون نمونهای از آن است.
مرگ
وی در ۸ آوریل ۱۹۷۳، در اوج دلباختگی اش به ژاکلین پس از دیدن آثار هنری نیکتا بر اثر حسادت درگذشت و ژاکلین روک نیز، که پس از پیکاسو شدیداً از نظر روحی دگرگون شده بود، در سال ۱۹۸۶، با شلیک گلوله مرگ کرد.
سبک و تکنیک
او در مجسمهسازی، حکاکی روی چوب، سفالگری، سرامیک، چاپ سنگی (لیتوگرافی) و معماری تبحر داشت. او مکتب کوبیسم را به همراه ژرژ براک در میان نقاشان جا انداخت و فن اختلاط رنگ بر پردهٔ نقاشی را به عالم هنر معرفی کرد. پیکاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینکه در زندگی غرق آنها بود تا مدتها نقاشیهای وی مشخصاً تنها راجع به زنها بود؛ و دوره اول هنری وی در طبقهبندیها بنامهای Blue & Rose است. در دوران آبی سبک کاری وی اغلب شامل سایههای آبی کشیده شده از اجسامی بود که تنها به نیمی از آنها به تصویر کشیده میشد. در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا کرد و نقاشیهای وی به دنیای واقعی نزدیکتر شدند. او سپس به سبک کوبیسم روی آورد که در آن اشیا را توسط اشکال ساده هندسی به تصویر کشاند.
آخرین دوره کاری پیکاسو دوره سورئالیستی است که از ۱۹۲۴ آغاز میشود؛ ولی همیشه فاصله اش را با سورئالیستها حفظ کرد. پیکاسو و هنرمندان سورئالیست جهان در اصول بنیادی، بدین معنا که هنر قادر است آنچه را که طبیعت و عقل نمیتوانند ابراز کنند نشان دهد، موافقت داشتند ولی اختلاف اساسی بسیاری بین پیکاسو و سورئالیستها وجود دارد: به عقیده آنها، پیکاسو به دنیای خارج و مضمون وابستگی بسیار دارد و از دنیای اوهام و رؤیاها بسیار دور است.
معشـ*ـوقهها و دوستدختران وی از جمله فرانسیس گیلوت، ماری ترزا والترز و ژنویو لاپورت موضوع اثرهای هنری وی بودند و نقش مهمی را در خلق برخی از بهترین آثار پیکاسو داشتند. کوبیسم در سالهای تعیینکنندهٔ ۱۴–۱۹۰۷ به عنوان جدیدترین و بانفوذترین سبک هنری قرن بیستم بسیار مورد توجه قرار گرفت و وسعت پیدا کرد. زمان قطعی توسعهٔ آن در طول تابستان ۱۹۱۱ اتفاق افتاد. همان موقعی که پابلو پیکاسو و جرجیس براک پا به پای هم به این سبک نقاشی میکردند. تنگ، کوزه و کاسهٔ میوه (Carafe, Jug and Fiuit Boul) مراحل اولیهٔ این سبک نقاشی پیکاسو را نشان میدهد. سطوح آن با صراحت به چند قسمت تقسیم شده اما با این وجود بهطور پیچیدهای چند تکه نشدند. از نظر شکل و قالب تودهای از خیال و وهم را در خود نگهداشته و با وجود اینکه از وجهٔ دراماتیکی آن کاسته شدهاست، اما قابل چشمپوشی نیست. در سیر تحولی این سبک، براک و پیکاسو کوبیسم تحلیلی را تقریباً در موضوع اختلال حواس کامل به وجود آوردند که در بین آثار پیکاسو ارگزن (Accordionist) ترکیب گیجکنندهای از این نوع بود.
چندی بعد پیکاسو مرگ کوبیسم را با یادگاری زندگی آرام ماندولین و گیتار (Mondolin and Guitar) در طول مهمانی شبنشینی در پاریس در حضور شرکتکنندگان که فریاد میزدند «پیکاسو در میدان رقابت مرد» اعلام کرد. این مهمانی در آخر شب با یک شورش و آشوب به پایان رسید و تنها با ورود پلیس فرونشانده شد. سری تابلوهای رنگآمیزی شدهٔ بعدی پیکاسو در سبک کوبیسم با ترکیبی شجاعانه در شکلهای به هم پیوسته چنین قضاوتی را بیاعتبار میکند و در پایان از روش تکنیکی کارش به دفاع میپردازد. اما هنرمند حقیقتاً در پی احیای کشفیات قبلی خود نبود. واضح است که تصاویر بنیانی و نماهای اشباع شده گواهی به قدردانی او از پیشرفت همزمان در نقاشی سورئالیست میدهد که مخصوصاً این تأثیر از آثار آندره ماسون و خوان میرو (Joan Miro) برخاسته است.
بعد از نمایش قطعهای از موضوع خاموشسازی و کاهش نور در ۱۹۱۱، در سالهای بعد پیکاسو و براک تصورات ذهنی بیشتری را در نقاشیهای خود به کار بردند که معمولاً از محیط هنرکدهها و کافهها گرفته میشد و بدون کنار گذاشتن شیوههای کوبیسم تحلیلی، شیوهٔ جدیدی را توسعه دادند که به کوبیسم ترکیبی از آن نام برده میشد. در این نوع سبک ترکیباتی را با رنگهای متنوع و بهطور وسیعتر به وجود آوردند و در تابستان سال ۱۹۱۲، براک اولین مقوایی را که چسب و گلرس و چیزهای دیگر را به آن میچسبانند ساخت و پیکاسو نیز در تابلوی «پیپ، گیلاس جام و عرق ویوکس» (Pipe, Glass, Bottle of vieux Marc) از همین شیوه پیروی کرد و کدری رنگهای کارهای قبلی او از بین رفت و شفاف شد و شفافیت این مورد با نشان دادن قسمتهایی از گیتار در پشت گیلاس نشان داده شدهاست و نیز مطمئناً فضایی را بین دیوار و صفحهٔ تصویر اشغال میکند و موقعیتهای نسبی در تابلو کاملاً دو معنایی هستند.
بعد از نمایش قطعهای از موضوع خاموشسازی و کاهش نور در ۱۹۱۱، در سالهای بعد پیکاسو و براک تصورات ذهنی بیشتری را در نقاشیهای خود به کار بردند که معمولاً از محیط هنرکدهها و کافهها گرفته میشد و بدون کنار گذاشتن شیوههای کوبیسم تحلیلی، شیوهٔ جدیدی را توسعه دادند که به کوبیسم ترکیبی از آن نام برده میشد. در این نوع سبک ترکیباتی را با رنگهای متنوع و بهطور وسیعتر به وجود آوردند و در تابستان سال ۱۹۱۲، براک اولین مقوایی را که چسب و گلرس و چیزهای دیگر را به آن میچسبانند ساخت و پیکاسو نیز در تابلوی «پیپ، گیلاس جام و عرق ویوکس» (Pipe, Glass, Bottle of vieux Marc) از همین شیوه پیروی کرد و کدری رنگهای کارهای قبلی او از بین رفت و شفاف شد و شفافیت این مورد با نشان دادن قسمتهایی از گیتار در پشت گیلاس نشان داده شدهاست و نیز مطمئناً فضایی را بین دیوار و صفحهٔ تصویر اشغال میکند و موقعیتهای نسبی در تابلو کاملاً دو معنایی هستند.
نام اصلی:
پابلو پیکاسو
زادهٔ:
۲۵ اکتبر ۱۸۸۱
مالاگا، اسپانیا
درگذشت:
۸ آوریل ۱۹۷۳ میلادی (۹۱ سال)
موگینس، فرانسه
جایگاه خاکسپاری
Château of Vauvenargues
همسر(ها):
اولگا خوخلوفا (۱۹۵۵–۱۹۱۸)
ژاکلین روک (۱۹۷۳–۱۹۶۱)
ملّیت:
اسپانیایی
رشته:
نقاشی، رسم، مجسمهسازی، چاپ دستی، سفالگری، طراحی صحنه، نویسندگی
جنبش:
کوبیسم
آثار برجسته:
دوشیزگان آوینیون
گرنیکا
نقاش و مدلش
امضا
پابلو پیکاسو
پابلو روییس ای پیکاسو (/pɪˈkɑːsoʊ, -ˈkæsoʊ/;[۱] اسپانیولی: [ˈpaβlo piˈkaso]) نقاش، شاعر، طراح صحنه، پیکرتراش، گراورساز و سرامیک کار اسپانیایی و یکی از برترین و تأثیرگذارترین هنرمندان سده ۲۰ میلادی بود. او به همراه ژرژ براک، نقاش و پیکرتراش فرانسوی، سبک کوبیسم را پدیدآورد. از جمله آثار مشهور او میتوان به دوشیزگان آوینیون و گرنیکا اشاره کرد. پیکاسو بیشتر عمر خود را در فرانسه به سر برد. او به دلیل جستجوگری، نوآوری، پرکاری و اثرگذاری بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم بهشمار میآید.
دوره اولیه زندگی
وی در ۲۵ اکتبر سال ۱۸۸۱ در مالاگا، یکی از شهرهای کشور اسپانیا، زاده شده و با نام «پابلو دیهگو خوسه فرَنسیسکو د پائولا خوان رمدیوس ترینیداد روییس ای پیکاسو» غسل تعمید داده شد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام جوز روییسبلنکو (Jose Ruis Blanco) و ماریاپیکاسو (Maria Picasso) بود که از سال ۱۹۰۱ نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر داد. پابلو از همان دوران کودکی به نقاشی علاقه پیدا کرد و از ده سالگی نزد پدرش که معلم یک آموزشگاه هنری بود، اصول اولیهٔ نقاشی را فراگرفت و دوستانش را با کشیدن نقاشی بدون بلند کردن قلم یا نگاه کردن به کاغذ سرگرم میکرد.
در سال ۱۸۹۵ به همراه خانواده به بارسلونا تغییر مکان دادند و پیکاسو در آنجا در آکادمی هنرهای عالی به نام لالُنخا (La Lonja) به تحصیل مشغول شد. در اوایل کار، دیدار او از مکانها و گروههای مختلف هنری تا سال ۱۸۹۹ در پیشرفت هنریش بسیار تأثیرگذار بود. وی تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند. او نزد پدرش که استاد نقاشی بود به آموختن پرترهنگاری پرداخت و در سال ۱۹۰۳ مقیم پاریس شد. در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۰، به اتفاق ژرژ براک مکتب کوبیسم را پایهگذاری کرد. ژرژ براک، از نخستین کسانی بود که سنجاق و میخ را با هم توأم نمود و پیکاسو تخته و چیزهای دیگری را هم به آن افزود. پیکاسو در سبک خود شهرت فراوانی به دست آورد و پیروان فراوانی کسب نمود.
دوره آبی
نوشتار اصلی: دوره آبی پیکاسو
پیکاسو زمانی که به کار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداری میکرد و به همین دلیل در مدت کوتاهی حلقهٔ دوستانش که شامل گیوم آپولینر، ماکس ژاکوب و لئواستاین و همچنین دو دلال بسیار خوب به نامهای امبروز (Amborise Vollard) و برسول (Berthe Weel) بود، شکل گرفت. در این زمان مرگ یکی از دوستانش به روی پابلوی جوان تأثیر عمیقی گذاشت و تحت چنین شرایطی دست به خلق آثاری زد که از آن به عنوان دورهٔ آبی یاد میکنند. در این دوره بیشتر به ترسیم چهرهٔ آکروباتها، بندبازان، گدایان و هنرمندان میپرداخت و در طول روز در پاریس به تحقیق بر روی شاهکارهایش در لوور و شبها به همراه هنرمندان دیگر در میکدهها مشغول میشد. پابلو پیکاسو در دورهٔ آبی بیشتر رنگهای تیره را در تابلوهای نقاشی خود به کار میگرفت.
در دورههای آبی و گلفام استقلال هنری اش را بروز داد. اوضاع بحرانی اروپا، جنگ داخلی اسپانیا و اشغال فرانسه توسط آلمانیها، بر موضوع و محتوای هنر او اثری عمیق گذاشت و عناصر اساطیری و نمادین در آثارش رخ نمودند. تابلوی گرنیکا نمونه شاخص هنر تمثیلی او در این دورهاست. او با بهرهگیری از هنر بدوی (مجسمههای کهن ایبریایی، و صورتکها و تندیسهای آفریقایی)، در راهی تازه قدم گذارد. شاید پیکاسو طراحی را برترین وسیله برای انتقال بیواسطه قدرت ابداع خود میدانست. طراحیهای دوره جوانی اش به دور از طبیعتگرایی و بری از هرگونه رونگاری، بر اثر تجربه تجسمی به روی کاغذ ترسیم شدهاند.
پیکاسو دورههای هنری مختلف را گذراند که کمترین هنرمندی به چنین تجربهٔ عظیمی دست پیدا میکند. یکی از مهمترین دورهٔ کاری پیکاسو چنانکه پیش از این گفتهشد، دورهٔ آبی بود. با وجود اینکه تعهدات کاری در فرانسهٔ اواخر قرن نوزدهم و اوایل هنر قرن بیستم کمتر شده بود شاید هیچ هنرمندی به اندازهٔ پیکاسو در تعهد کاری خود، تلخی زندگی را آنقدر بزرگ نمایش نداد. این تلخی منحصراً در دورهٔ آبی (۱۹۰۴–۱۹۰۱) به اوج خود رسید چنانکه از مجموعهٔ رنگهای مالیخولیایی آن دوره با سایه روشن آبی و حاشیهٔ تاریک آن بر میآید بدون شک زندگی در فقر خانوادگی در زمان جوانی در سالهای اولیهٔ زندگیش در پاریس و برخورد با کارگران و گدایان اطراف خود درکشیدن پرترهٔ شخصیتها با حساسیت و احساس ترحم هر چه بیشتر نسبت به آنها تأثیر زیادی گذاشتهاست. زن اطوکش (Woman Ironing) در پایان دورهٔ آبی با رنگهای روشنتر اما هنوز با طرح غم افزای شامل سفید و خاکستری تصور اصلی فرسودگی و رنج پیکاسو را نشان میدهد. اگر چه واقعیت اقتصادی و اجتماعی در پاریس آن دوره ریشه کرده بود. رفتار دوستانهٔ این هنرمند در این مورد که با خطوط زاویهدار و متقارن، دین هنری خود را با ترکیب خطوط امتداد داده شده و ظریف که با نفوذ به حقایق تجربی مورخ معروف ال گرکو به آنها رسیده بود، نمایش میداد و پیکاسو در آنجا این موضوع را با حضور تقریباً معنوی و خیالی از آن زن به عنوان مثالی از فقر و بدبختی آن دوره نشان دادهاست.
دوره رز
در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشگاه پیکاسو در بارسلونا تشکیل شد. در پاییز همان سال به پاریس رفت تا در آنجا مطالعاتی در ابتدای قرن جدید داشته باشد و در آوریل ۱۹۰۴ در پاریس اقامت کرد و در آنجا به وسیلهٔ آثار امپرسیونیست خود به شهرت رسید. اما پس از مدت کوتاهی اقامت در فرانسه با تغییر ارتباطات، جعبهٔ رنگ او به رنگهای قرمز و صورتی تغییر پیدا کرد. به همین دلیل به این دوره دوران صورتی پیکاسو میگویند. در این دوران پس از دوستی با برخی از دلالان هنر، شاعر آن زمان ماکس ژاکوب و نویسندهٔ تبعیدی آمریکایی، گرترود استاین و برادرش لئو که اولین حامیان او بودند، سبک او بهطور محسوسی عوض شد بهطوریکه تغییرات درونی او در آثارش نمایان است؛ و تغییر سبک او از دورهٔ آبی به دورهٔ رز در اثر مهم او به نام دوشیزگان آوینیون نمونهای از آن است.
مرگ
وی در ۸ آوریل ۱۹۷۳، در اوج دلباختگی اش به ژاکلین پس از دیدن آثار هنری نیکتا بر اثر حسادت درگذشت و ژاکلین روک نیز، که پس از پیکاسو شدیداً از نظر روحی دگرگون شده بود، در سال ۱۹۸۶، با شلیک گلوله مرگ کرد.
سبک و تکنیک
او در مجسمهسازی، حکاکی روی چوب، سفالگری، سرامیک، چاپ سنگی (لیتوگرافی) و معماری تبحر داشت. او مکتب کوبیسم را به همراه ژرژ براک در میان نقاشان جا انداخت و فن اختلاط رنگ بر پردهٔ نقاشی را به عالم هنر معرفی کرد. پیکاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینکه در زندگی غرق آنها بود تا مدتها نقاشیهای وی مشخصاً تنها راجع به زنها بود؛ و دوره اول هنری وی در طبقهبندیها بنامهای Blue & Rose است. در دوران آبی سبک کاری وی اغلب شامل سایههای آبی کشیده شده از اجسامی بود که تنها به نیمی از آنها به تصویر کشیده میشد. در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا کرد و نقاشیهای وی به دنیای واقعی نزدیکتر شدند. او سپس به سبک کوبیسم روی آورد که در آن اشیا را توسط اشکال ساده هندسی به تصویر کشاند.
آخرین دوره کاری پیکاسو دوره سورئالیستی است که از ۱۹۲۴ آغاز میشود؛ ولی همیشه فاصله اش را با سورئالیستها حفظ کرد. پیکاسو و هنرمندان سورئالیست جهان در اصول بنیادی، بدین معنا که هنر قادر است آنچه را که طبیعت و عقل نمیتوانند ابراز کنند نشان دهد، موافقت داشتند ولی اختلاف اساسی بسیاری بین پیکاسو و سورئالیستها وجود دارد: به عقیده آنها، پیکاسو به دنیای خارج و مضمون وابستگی بسیار دارد و از دنیای اوهام و رؤیاها بسیار دور است.
معشـ*ـوقهها و دوستدختران وی از جمله فرانسیس گیلوت، ماری ترزا والترز و ژنویو لاپورت موضوع اثرهای هنری وی بودند و نقش مهمی را در خلق برخی از بهترین آثار پیکاسو داشتند. کوبیسم در سالهای تعیینکنندهٔ ۱۴–۱۹۰۷ به عنوان جدیدترین و بانفوذترین سبک هنری قرن بیستم بسیار مورد توجه قرار گرفت و وسعت پیدا کرد. زمان قطعی توسعهٔ آن در طول تابستان ۱۹۱۱ اتفاق افتاد. همان موقعی که پابلو پیکاسو و جرجیس براک پا به پای هم به این سبک نقاشی میکردند. تنگ، کوزه و کاسهٔ میوه (Carafe, Jug and Fiuit Boul) مراحل اولیهٔ این سبک نقاشی پیکاسو را نشان میدهد. سطوح آن با صراحت به چند قسمت تقسیم شده اما با این وجود بهطور پیچیدهای چند تکه نشدند. از نظر شکل و قالب تودهای از خیال و وهم را در خود نگهداشته و با وجود اینکه از وجهٔ دراماتیکی آن کاسته شدهاست، اما قابل چشمپوشی نیست. در سیر تحولی این سبک، براک و پیکاسو کوبیسم تحلیلی را تقریباً در موضوع اختلال حواس کامل به وجود آوردند که در بین آثار پیکاسو ارگزن (Accordionist) ترکیب گیجکنندهای از این نوع بود.
چندی بعد پیکاسو مرگ کوبیسم را با یادگاری زندگی آرام ماندولین و گیتار (Mondolin and Guitar) در طول مهمانی شبنشینی در پاریس در حضور شرکتکنندگان که فریاد میزدند «پیکاسو در میدان رقابت مرد» اعلام کرد. این مهمانی در آخر شب با یک شورش و آشوب به پایان رسید و تنها با ورود پلیس فرونشانده شد. سری تابلوهای رنگآمیزی شدهٔ بعدی پیکاسو در سبک کوبیسم با ترکیبی شجاعانه در شکلهای به هم پیوسته چنین قضاوتی را بیاعتبار میکند و در پایان از روش تکنیکی کارش به دفاع میپردازد. اما هنرمند حقیقتاً در پی احیای کشفیات قبلی خود نبود. واضح است که تصاویر بنیانی و نماهای اشباع شده گواهی به قدردانی او از پیشرفت همزمان در نقاشی سورئالیست میدهد که مخصوصاً این تأثیر از آثار آندره ماسون و خوان میرو (Joan Miro) برخاسته است.
بعد از نمایش قطعهای از موضوع خاموشسازی و کاهش نور در ۱۹۱۱، در سالهای بعد پیکاسو و براک تصورات ذهنی بیشتری را در نقاشیهای خود به کار بردند که معمولاً از محیط هنرکدهها و کافهها گرفته میشد و بدون کنار گذاشتن شیوههای کوبیسم تحلیلی، شیوهٔ جدیدی را توسعه دادند که به کوبیسم ترکیبی از آن نام برده میشد. در این نوع سبک ترکیباتی را با رنگهای متنوع و بهطور وسیعتر به وجود آوردند و در تابستان سال ۱۹۱۲، براک اولین مقوایی را که چسب و گلرس و چیزهای دیگر را به آن میچسبانند ساخت و پیکاسو نیز در تابلوی «پیپ، گیلاس جام و عرق ویوکس» (Pipe, Glass, Bottle of vieux Marc) از همین شیوه پیروی کرد و کدری رنگهای کارهای قبلی او از بین رفت و شفاف شد و شفافیت این مورد با نشان دادن قسمتهایی از گیتار در پشت گیلاس نشان داده شدهاست و نیز مطمئناً فضایی را بین دیوار و صفحهٔ تصویر اشغال میکند و موقعیتهای نسبی در تابلو کاملاً دو معنایی هستند.
بعد از نمایش قطعهای از موضوع خاموشسازی و کاهش نور در ۱۹۱۱، در سالهای بعد پیکاسو و براک تصورات ذهنی بیشتری را در نقاشیهای خود به کار بردند که معمولاً از محیط هنرکدهها و کافهها گرفته میشد و بدون کنار گذاشتن شیوههای کوبیسم تحلیلی، شیوهٔ جدیدی را توسعه دادند که به کوبیسم ترکیبی از آن نام برده میشد. در این نوع سبک ترکیباتی را با رنگهای متنوع و بهطور وسیعتر به وجود آوردند و در تابستان سال ۱۹۱۲، براک اولین مقوایی را که چسب و گلرس و چیزهای دیگر را به آن میچسبانند ساخت و پیکاسو نیز در تابلوی «پیپ، گیلاس جام و عرق ویوکس» (Pipe, Glass, Bottle of vieux Marc) از همین شیوه پیروی کرد و کدری رنگهای کارهای قبلی او از بین رفت و شفاف شد و شفافیت این مورد با نشان دادن قسمتهایی از گیتار در پشت گیلاس نشان داده شدهاست و نیز مطمئناً فضایی را بین دیوار و صفحهٔ تصویر اشغال میکند و موقعیتهای نسبی در تابلو کاملاً دو معنایی هستند.
بیوگرافی پابلو پیکاسو | نقاش
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
پیوست ها
-
54.3 کیلوبایت بازدیدها: 7
آخرین ویرایش توسط مدیر: