خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,774
امتیاز
228
سن
21
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان: میانبُر به تباهی
نویسنده: ستاره لطفی (SETAREH_LOTFI)
ژانر: ترسناک، تراژدی
خلاصه:
موج‌های زندگی‌شان تا پیش از آن سفرِ خانوادگی به آرامی در جریان بودند؛ اما آن سفرِ خانوادگی چون زلزله‌‌ای مخرب بر سر زندگی‌شان فرود آمد و حکم ویرانی بر زیر و بم زندگی‌شان زد.
در میانِ آن خرابه‌هایی که رهاوردِ آن زلزله‌ای خونی شوم بود، سرنوشت یکایک‌شان به یک شهرکِ منحوس گره می‌خورد؛ شهرکی که از آن بوی خون می‌آید!
و همه‌ی این‌ها، سر انجام میانبری به تباهی بود!
پ.ن: این رمان به انجمن رمان۹۸ انتقال داده شده‌است و اختصاص


نقد و بررسی رمان میانبر به تباهی | setareh lotfi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، فاطمه بیابانی و یک کاربر دیگر

فاطمه بیابانی

ناظر کتاب
ناظر کتاب
  
  
عضویت
6/7/20
ارسال ها
281
امتیاز واکنش
8,704
امتیاز
263
محل سکونت
shiraz
زمان حضور
65 روز 16 ساعت 12 دقیقه
"به نام خدایی که هزار رنگ آفرید"
نقد و بررسی رمان میانبر به تباهی
زندگی کردن با داستان مهارت میخواهد و نویسنده این مهارتش را به رخ کشیده است. به‌گونه ای که نویسنده در لحظه لحظه داستان با انیا زندگی کرد. لحظه ای که به خارج شهر رفتند، از حال و هوایش با یک نگارش قابل قبول تعریف کرد. زمانی که به آن هتل منحوس رفت و بعد ها اجنه و شیاطینی که قصد ازارش را داشتند. و این مهارت کار هر کسی نیست. امری مهم است که شما توانسته بودید با یک نگارش خلاقانه آن را به نمایش بگذارید. رمان کاملا فضاسازی زیبایی داشت؛ توصیفات مکان بسیار خوب بود، زیرا نویسنده هوش بصری خوبی دارد که این ویژگی باعث شده بود چیزهای ریز راهم به زیبای توصیف بکند. البته در جاهایی هم ضعف داشت، اما این ضعف را در قسمت های بعدی پوشانده بودید. هر چند که داستان رمان، نو و تازه نیست اما با مهارت و نگارش درست میتوان از آن یک اثر جدید خلق کرد. و امیدوارم داستان در ادامه هیجان انگیز تر شود.
رمان میانبر تباهی داستانی تراژدی، معمایی ایست و البته ترسناک. داستانی که با یک میانبر شروع شد و تا به اینجا به دیوانه شدن انیا ختم شد.
اسم خاص و نابی انتخاب نکرده اید اما با پیرنگ رمان هماهنگی خاصی دارد و مناسب است.
در خلاصه‌تان جمله کوتاهی بود که مرا شگفت زده کرد. و کاملا به خواننده میفهماند داستانی ترسناک پیش رویش است. "شهرکی که از آن بوی خون می‌آید! ".
یک جمله خلاقانه برای اماده کردن ذهن خواننده و بعد یک مقدمه خوب که تیر اخر را میزند. انتخاب یک خلاصه و مقدمه درست و به جا باعث میشود خوانندگان داستان افزایش پیدا کند که شما در این موارد بسیار خوب عمل کرده اید. زیرا منه خواننده را تحت تاثیر گذاشت.
در قسمتی از رمان هیجان زده شدم. مونولوگی بود که گفته بودید شماره ای که به اسم مرگ ذخیره شده بود و بعدآن شخص هانا بود. هانایی که چندی پیش توسط شیاطین به قتل رسیده بود. یک معمایی خلاقانه طرح کردید که هنوز هم علتش کاملا مشهود نشده است.
معما هایی که نویسنده طرح میکرد و ارام انهارا باز میکرد و پرده از انها برداشت. یک مهارت که تحسین برانگیز است.
*** شخصیت پردازی امری مهم و بسیار تاثیر گذاراست که اغلب نویسندگان به ان اهمیت نمیدهند. هر فرد شخصیت منحصر به فردی داردکه شما این امر را خوب نشان ندادید. یکی ترسو است، یکی شجاع و نترس. دیگری مهربان، یکی خشن.
شخصیت افراد را نشان دهید.

یکی از چیزهای که زیاد در چشم میزد باور پذیری رمان بود.
شما گفته بودید پدر انیا و همچنین امید از سختی های زندگی رنج میبرند. با ماهی سه میلیون تومان درامد چگونه میشود ماشیش پژو پارس باشد؟
آنیا، آندیا و تارا اسم هایی ایست که خیلی کم انها را میشنویم در ده یا پانزده سال دیگر مادری هست که اسم های نو و جدید داشته باشد که ترکیبی از اسم های قدیمی نباشد اما امروزه بیشتر مادران اسم‌هایشان متشکل از زهرا، فاطمه، سمیه، مریم و... است. اگر سنش بیشتر باشد که باز اسم های قدیمی تر.
گفته بودید در شهرک چراغ ندارد، فقط فضای کمی از انجارا نور ماشین روشن کرده است. مگر ماشین چقدر میتواند نورش قوی و پر قدرت باشد؟ بهتر از دلیل دیگری برای دیدن ان ساختمان های خالی پیدا کنید...
در جایی گفته بودید:
چشمانش را چرخاند و به هتل بزرگی که دقیقا آن‌طرف خیابان بود خیره شد.
نور ماشین اینقدر قدرت ندارد که بتوان فضا را تا این حد روشن کند... پس میتوانید بگویید با چراغ قوه ای که از داشبرد ماشین برداشتم تابلوی بزرگی که بالای درب بزرگ ساختمان ان طرف خیابان بود فهمیدم هتلی بزرگ و لوکس است.
در ان تاریکی زیبایی هتل مشهود نیست و توصیفات شما در این مورد بر باور پذیری رمان تاثیر منفی میگذارد.
یکی دیگر از ایراد ها این است که انیا چگونه در ان فضای تاریک به راه افتاد؟ بدون هیچ وسیله ای! درست است که وقتی به هتل رسید گفتید با چراغ قوه موبایلش فضا را روشن کرد. اما تا هتل در این تاریکی چگونه رفت؟!
در اینجا گفته بودید: دسته‌ی آهنی صندلی به سـ*ـینه‌اش جیغ بلندی کشید...
وقتی دسته صندلی به سـ*ـینه انیا برخورد میکند ان هم از مسافت دور، مطمئنا درد طاقت فرسایی دارد. توصیف کنید حالت دردش را. درسته در اینجا گفته اید: ثانیه‌هایی بعد که از دردش کاسته شده بود. اما ثانیه ها نه! بلکه ممکن است دقایق یا حتی ساعت ها طول بکشد تا دردش ارام گیرد.
شما گفته بودید در ماشین پلیس هیچ کس نیست. اما در پارت بعد گفتید دو پلیس که به طرز وحشتناکی کشته شدند درون ماشین هستند. این تناقض به وجود می‌آید.
یک مشکل اساسی که داشتید اوردن لحن عامیانه و ادبی است.
A)مثال: من یه موجود عادی مثل تو هستم. لحن عامیانه در کنار ادبی؟ اینجا کلمه: (کنار توام) عامیانه است. اما هستم، خیر!
B)همه‌ی دختر‌های بیچاره کف زمین ولو بودند و با غم به آنیا خیره شده بودند. داستان شما کاملا متنی ادبی دارد. پس کلمه ولو در متنی ادبی جلوه خوبی ندارد. و همچنین در جایی دیگر از کلمه (کله اش ) استفاده کردید که در متنی که ادبیست جایی ندارد.
C)در جایی دیگر:
- پدر تشنه هستم... پدر... غذا نخوردم! لحنی ادبی اما در جاهای دیگر داستان شما دیالوگ هارا عامیانه نوشته اید.
حرف دخترک برایش گران تمام شد و کل صورتش از خشم در هم شد. صورت کی؟ من گیج شدم! کمی توضیح دهید. در یک نگارش با لحن سوم شخص باید کامل فضارا در بربگیرید به طوری که خواننده از نگارش شما گیج نشود. و این در یک ژانر ترسناک و تراژدی کمی مشکل است اما تا به اینجا خوب پیشرفته اید. فقط کمی باید بیشتر توجه کنید.
گفته بودید: و بعد از آن صدای جیغ زن‌هایِ هراسناک بلند شد، زجه می‌زدند و التماس می‌کردند آن‌ها را رها کنند!
چرا فقط زن ها؟ مگر مردها جزو انسان های خاکی نیستند؟ چرا فقط زنهارا گرفته اند؟
به نظرم اگر ژانر فانتزی را اضافه کنید خوب باشد. زیرا وجود اجنه، مارهایی که از زیر زمین سر بیرون اورند چیزی جز تخیلات ما نیست.
در جاهایی از علائم نگارشی درست استفاده نشده بود و همچنین غلط املایی های وجود داشت که با یک بازبینی دقیق قابل حل است.
- خودم رو نشون بدم! اینجا اگر قرار است سوال پرسیده شود علامت سوال میگذاریم نه تعجب.
و در جاهایی تناقض های بود که از مسیر هموار رمان کاسته بود. مثال:
-الکی که نیست، این‌جا اتاق شکنجه‌گاه است! مگر اتاق اسیران نبود؟
و در اخر:
هرگز تسلیم نشوید، امروز سخت است و فردا سخت تر، اما پس فردا روز روشنی برای تان خواهد بود.
“جک ما”
شما پتانسیل بهتر شدن را دارید. من به اینده نویسنگی شما بسیار امیدوارم زیرا شما هوش بصری فوق العاده را دارید که جزئیات را دقیق توصیف میکنید و این یک مهارت است. امیدوارم در درحات بالا ببینمتان.

سپاسگزارم از نقد پذیری شما.
"فاطمه بیابانی"

کادر نقدر انجمن ۹۸
SETAREH LOTFI


نقد و بررسی رمان میانبر به تباهی | setareh lotfi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، Asal_Zinati و 5 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,774
امتیاز
228
سن
21
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
"به نام خدایی که هزار رنگ آفرید"
نقد و بررسی رمان میانبر به تباهی
زندگی کردن با داستان مهارت میخواهد و نویسنده این مهارتش را به رخ کشیده است. به‌گونه ای که نویسنده در لحظه لحظه داستان با انیا زندگی کرد. لحظه ای که به خارج شهر رفتند، از حال و هوایش با یک نگارش قابل قبول تعریف کرد. زمانی که به آن هتل منحوس رفت و بعد ها اجنه و شیاطینی که قصد ازارش را داشتند. و این مهارت کار هر کسی نیست. امری مهم است که شما توانسته بودید با یک نگارش خلاقانه آن را به نمایش بگذارید. رمان کاملا فضاسازی زیبایی داشت؛ توصیفات مکان بسیار خوب بود، زیرا نویسنده هوش بصری خوبی دارد که این ویژگی باعث شده بود چیزهای ریز راهم به زیبای توصیف بکند. البته در جاهایی هم ضعف داشت، اما این ضعف را در قسمت های بعدی پوشانده بودید. هر چند که داستان رمان، نو و تازه نیست اما با مهارت و نگارش درست میتوان از آن یک اثر جدید خلق کرد. و امیدوارم داستان در ادامه هیجان انگیز تر شود.
رمان میانبر تباهی داستانی تراژدی، معمایی ایست و البته ترسناک. داستانی که با یک میانبر شروع شد و تا به اینجا به دیوانه شدن انیا ختم شد.
اسم خاص و نابی انتخاب نکرده اید اما با پیرنگ رمان هماهنگی خاصی دارد و مناسب است.
در خلاصه‌تان جمله کوتاهی بود که مرا شگفت زده کرد. و کاملا به خواننده میفهماند داستانی ترسناک پیش رویش است. "شهرکی که از آن بوی خون می‌آید! ".
یک جمله خلاقانه برای اماده کردن ذهن خواننده و بعد یک مقدمه خوب که تیر اخر را میزند. انتخاب یک خلاصه و مقدمه درست و به جا باعث میشود خوانندگان داستان افزایش پیدا کند که شما در این موارد بسیار خوب عمل کرده اید. زیرا منه خواننده را تحت تاثیر گذاشت.
در قسمتی از رمان هیجان زده شدم. مونولوگی بود که گفته بودید شماره ای که به اسم مرگ ذخیره شده بود و بعدآن شخص هانا بود. هانایی که چندی پیش توسط شیاطین به قتل رسیده بود. یک معمایی خلاقانه طرح کردید که هنوز هم علتش کاملا مشهود نشده است.
معما هایی که نویسنده طرح میکرد و ارام انهارا باز میکرد و پرده از انها برداشت. یک مهارت که تحسین برانگیز است.
*** شخصیت پردازی امری مهم و بسیار تاثیر گذاراست که اغلب نویسندگان به ان اهمیت نمیدهند. هر فرد شخصیت منحصر به فردی داردکه شما این امر را خوب نشان ندادید. یکی ترسو است، یکی شجاع و نترس. دیگری مهربان، یکی خشن.
شخصیت افراد را نشان دهید.

یکی از چیزهای که زیاد در چشم میزد باور پذیری رمان بود.
شما گفته بودید پدر انیا و همچنین امید از سختی های زندگی رنج میبرند. با ماهی سه میلیون تومان درامد چگونه میشود ماشیش پژو پارس باشد؟
آنیا، آندیا و تارا اسم هایی ایست که خیلی کم انها را میشنویم در ده یا پانزده سال دیگر مادری هست که اسم های نو و جدید داشته باشد که ترکیبی از اسم های قدیمی نباشد اما امروزه بیشتر مادران اسم‌هایشان متشکل از زهرا، فاطمه، سمیه، مریم و... است. اگر سنش بیشتر باشد که باز اسم های قدیمی تر.
گفته بودید در شهرک چراغ ندارد، فقط فضای کمی از انجارا نور ماشین روشن کرده است. مگر ماشین چقدر میتواند نورش قوی و پر قدرت باشد؟ بهتر از دلیل دیگری برای دیدن ان ساختمان های خالی پیدا کنید...
در جایی گفته بودید:
چشمانش را چرخاند و به هتل بزرگی که دقیقا آن‌طرف خیابان بود خیره شد.
نور ماشین اینقدر قدرت ندارد که بتوان فضا را تا این حد روشن کند... پس میتوانید بگویید با چراغ قوه ای که از داشبرد ماشین برداشتم تابلوی بزرگی که بالای درب بزرگ ساختمان ان طرف خیابان بود فهمیدم هتلی بزرگ و لوکس است.
در ان تاریکی زیبایی هتل مشهود نیست و توصیفات شما در این مورد بر باور پذیری رمان تاثیر منفی میگذارد.
یکی دیگر از ایراد ها این است که انیا چگونه در ان فضای تاریک به راه افتاد؟ بدون هیچ وسیله ای! درست است که وقتی به هتل رسید گفتید با چراغ قوه موبایلش فضا را روشن کرد. اما تا هتل در این تاریکی چگونه رفت؟!
در اینجا گفته بودید: دسته‌ی آهنی صندلی به سـ*ـینه‌اش جیغ بلندی کشید...
وقتی دسته صندلی به سـ*ـینه انیا برخورد میکند ان هم از مسافت دور، مطمئنا درد طاقت فرسایی دارد. توصیف کنید حالت دردش را. درسته در اینجا گفته اید: ثانیه‌هایی بعد که از دردش کاسته شده بود. اما ثانیه ها نه! بلکه ممکن است دقایق یا حتی ساعت ها طول بکشد تا دردش ارام گیرد.
شما گفته بودید در ماشین پلیس هیچ کس نیست. اما در پارت بعد گفتید دو پلیس که به طرز وحشتناکی کشته شدند درون ماشین هستند. این تناقض به وجود می‌آید.
یک مشکل اساسی که داشتید اوردن لحن عامیانه و ادبی است.
A)مثال: من یه موجود عادی مثل تو هستم. لحن عامیانه در کنار ادبی؟ اینجا کلمه: (کنار توام) عامیانه است. اما هستم، خیر!
B)همه‌ی دختر‌های بیچاره کف زمین ولو بودند و با غم به آنیا خیره شده بودند. داستان شما کاملا متنی ادبی دارد. پس کلمه ولو در متنی ادبی جلوه خوبی ندارد. و همچنین در جایی دیگر از کلمه (کله اش ) استفاده کردید که در متنی که ادبیست جایی ندارد.
C)در جایی دیگر:
- پدر تشنه هستم... پدر... غذا نخوردم! لحنی ادبی اما در جاهای دیگر داستان شما دیالوگ هارا عامیانه نوشته اید.
حرف دخترک برایش گران تمام شد و کل صورتش از خشم در هم شد. صورت کی؟ من گیج شدم! کمی توضیح دهید. در یک نگارش با لحن سوم شخص باید کامل فضارا در بربگیرید به طوری که خواننده از نگارش شما گیج نشود. و این در یک ژانر ترسناک و تراژدی کمی مشکل است اما تا به اینجا خوب پیشرفته اید. فقط کمی باید بیشتر توجه کنید.
گفته بودید: و بعد از آن صدای جیغ زن‌هایِ هراسناک بلند شد، زجه می‌زدند و التماس می‌کردند آن‌ها را رها کنند!
چرا فقط زن ها؟ مگر مردها جزو انسان های خاکی نیستند؟ چرا فقط زنهارا گرفته اند؟
به نظرم اگر ژانر فانتزی را اضافه کنید خوب باشد. زیرا وجود اجنه، مارهایی که از زیر زمین سر بیرون اورند چیزی جز تخیلات ما نیست.
در جاهایی از علائم نگارشی درست استفاده نشده بود و همچنین غلط املایی های وجود داشت که با یک بازبینی دقیق قابل حل است.
- خودم رو نشون بدم! اینجا اگر قرار است سوال پرسیده شود علامت سوال میگذاریم نه تعجب.
و در جاهایی تناقض های بود که از مسیر هموار رمان کاسته بود. مثال:
-الکی که نیست، این‌جا اتاق شکنجه‌گاه است! مگر اتاق اسیران نبود؟
و در اخر:
هرگز تسلیم نشوید، امروز سخت است و فردا سخت تر، اما پس فردا روز روشنی برای تان خواهد بود.
“جک ما”
شما پتانسیل بهتر شدن را دارید. من به اینده نویسنگی شما بسیار امیدوارم زیرا شما هوش بصری فوق العاده را دارید که جزئیات را دقیق توصیف میکنید و این یک مهارت است. امیدوارم در درحات بالا ببینمتان.

سپاسگزارم از نقد پذیری شما.
"فاطمه بیابانی"

کادر نقدر انجمن ۹۸
SETAREH LOTFI
خیلی خیلی ممنون عزیزدلم:گل:حتما تمامی ایرادها رو رفع می‌کنم:گل::گل:


نقد و بررسی رمان میانبر به تباهی | setareh lotfi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، Amerətāt و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا