خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nargesabd

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/9/20
ارسال ها
35
امتیاز واکنش
626
امتیاز
203
زمان حضور
11 روز 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: تمام راه را دوید
نویسنده: nargesabd
ناظر: Asal_Zinati
ژانر: تاریخی، عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
سرآمد زندگی‌ها توسط حوادث طبیعی و غیر طبیعی روزگار؛ مانند یک تصادف مرگبار که دختر بچه‌ای را وارد دنیایی جدید می‌کند.
او که بعد از مرگ والدینش در اثر تصادف، برای ادامه‌ی زندگی به نزد پدربزرگ ناآشنای خود می‌رود، در اوایل همه چیز برایش خوب پیش می‌رود اما یک جنگِ غیرطبیعی به نام جنگ جهانی دوم او را از آن دنیای جدید به دنیاهای متعدد می‌کشاند و هر صحنه از آن دنیاها، خاطرات ذهن به دور از آمال‌هایش می‌شوند..



نقد و بررسی رمان تمام راه را دوید | nargesabd کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زینب نامداری، MĀŘÝM، Ghazaleh.A و 3 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,814
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد و بررسی رمان تمام راه را دوید
- اثر ادبی
یک اثر ادبی، اثریست که از ترکیبات جمله‌ای لطیف و تشبیهاتی برای چاشنی متن، ساخته شده است. ترکیباتی که گاهاً با هدف پیشبرد داستان و کاستن از خشکی آن استفاده شده و بکار می‌روند. زیاده روی در استفاده از آرایه های ادبی اثر را غیرقابل فهم و به طور نادرستی سنگین می‌کند و کمبود آنها، متن را به خشکی می‌رساند. در یک جمله توازن باید رعایت شود.
تمام راه را دوید یک اثر ادبی بود. نویسنده به خوبی از اشتیاق خود بهره گرفته و به داستان جان بخشید. وجود ترکیباتی زیبا، که در لابه‌لای متن اصلی دیده می‌شدند و تشبیهات جان بخش رمان، این اثر را بهبود می‌بخشیدند. گرچه در پشت تمام این آرایه‌ها، باید مفهوم بیشتری نگاشته می‌شد.
مثال زیبا از متن =
«خاطره ی دردمنش هنوز در خاطرم سبک بال بدون عاری می تازد.»
اما در بین این دلبری‌های ادبی، مواردی نیز هست. برای مثال تکرار کلمات.
تکرار از شیوایی متن می‌کاهد و نظم خوانش را بهم می‌ریزد. همچنین قطعه قطعه بودن جملات و اصطلاحا کوتاهی آنها، انسجام متن را از بین میبرد. جملات باید در ادامه‌ی یکدیگر آمده و هم را تکمیل کنند. نه اینکه مستقل، برنده‌ی یکدیگر باشند.
یا اگر این سبک نویسنده هست، باید آن را به درستی پیاده کند. قدم اول هم تشخیص بافت صحیح و انسجام است.
تمام راه را دوید بافت ادبی‌ای دارد که در متن نمایان، اما انسجام را بهم ریخته است.
انسجام متن مسئله‌ی بسیار مهمی است، چرا که با نبود انسجام خواننده با داستان ارتباط نمی‌گیرد و با آن همراه نمی‌شود. اگر انسجام متن ایراد داشته باشد متن بیش از رمان شباهت به یادداشت های گزارشی می‌یابد. رمان به سه علت مهم انسجام نداشت.
دلیل اول زاویه دید رمان بود. زاویه دید انتخابی نویسنده اول شخص بود، اما در موارد بسیاری از حدود خود تجاو‌ز کرده و گاهی حتی از زاویه‌ی کاملا متفاوتی به داستان می‌نگریست. اگر سوفیا راوی داستان است نمی‌تواند خود را در متن سوفیا نام ببرد؛ یا از دیدگاه النا پرش بزند و توصیف خود را بکند. گرچه سبک نویسنده بود و تا جایی خوب پیش رفت، ولی محدوده‌ها باید رعایت شود.
ایراد دوم پرش‌های نابه هنگام زمانی بود. پرش‌ها عالی هستند؛ وقتی دچار خشکی قلم هستید [نمی‌دانید چه بنویسید] کاربردی هستند و خواننده را تشنه‌ی ادامه‌ی رمان می‌کنند. اما اگر درست اتفاق نیفتند، خواننده گیج می‌شود که کجای داستان ایستاده است!
برای مثال بارها شاهد بودیم موقع توصیف یک ماجرا، به ماجرای دیگری پرش زده می‌شد و در توصیف ماجرای مذکور اولی، وقفه می‌افتاد. خوب است! اما در حد خود. بهتر است خواننده اول آماده‌ی پرش بشود.
این پرش‌ها اگر با طرح دقیقی برنامه ریزی بشوند، برای خواننده جذاب هستند. و نویسنده باید به پرش‌های خود و توصیف‌ها شکل و شمایل مشخص‌تری بدهد و خواننده را گیج نکند!
می‌توانید نگاهی به کتاب‌های غربی / برای مثال وراثت بندازید که این سبک را دارند.
محور اصلی رمان بر توصیفات بود. پس اهمیت ویژه‌ای دارند و باید نگاشته شوند!
توصیف مکانی رمان استاندارد و کافی بود. نگارش ریز به ریز جزئیات با ذوق ادبی، این توصیف رو به حدی که باید رسوند.
در رابـ*ـطه با توصیفات دیگر اما کم کاری شده است که تقصیر نویسنده نیست، تقصیر سیر رمان اوست. برای مثال توصیف چهره، آنقدر محو بود که تصویری از شخصیت‌ها نداشته باشیم و قسمتی که سوفیا، النا را توصیف کرد، کمی بی دقتی شد. این توصیف سطح پایین اصلا مناسب رمان نبود!
و اما سومین از سه گانه‌ی توصیفات، توصیف احساسات است که تاثیر مستقیمی بر شخصیت پردازی دارد. پس هر دو به هم متصل‌اند و روی هم تاثیر می‌گذارند!
شخصیت پردازی صحیح نبود! چون سیر تند بود، و در نتیجه توصیف احساس ضعیف شد. زنجیره‌ای که ادامه دارد. هر ارکان رمان نویسی به دیگری مربوط است و باید انسجام همه‌ی آنها حفظ بشود.
اگر از سیر شروع کنیم، بهتر است رمان بازنویسی شود. رمانی که شناسنامه‌ای به این جذابی و لحن ادبی دارد حیف است با سیر تند به نمایش گذاشته شود! منظور این است: با آرامش بنویسید. لحظات را توصیف کنید و تمرکز بیشتری بر نوشته، بگذارید. اگر سوفیا به شهر می‌رود، آن را توصیف کنید. اگر هتلی می‌گیرد، نمایی که پنحره‌ی هتل نشان می‌دهد را توصیف کنید. همچنین افکارش را توصیف کنید. بگذارید بتواند شناخته شده و قابل درک باشد. مرگ شخصیت‌ها خاطرمان را مکدر نکرد! نگرش درست یعنی شخصیت پردازی!
شخصیت‌ها ویژگی‌هایی دارند که باید به نمایش گذاشته بشود. تمام شخصیت‌ها! آنها به من این حس را ندادند که واقعی هستند و زندگی می‌کنند. همه‌چیز سریع گذر کرد.
برای مثال آلدن. او که بود؟ چه اخلاقیاتی داشت؟ چگونه زندگی کرد؟
جانک که بود؟ چرا فرمانده‌ به سوفیا اجازه‌ی خروج داد؟ چرا ناگهان دو سال بعد؟ رمان تا حدی گنگ است و رعایت تمام نکات می‌تواند آن را پله‌ای بالا ببرد.
ذوق نویسندگی در رمان شما مشهود است! عدم ترس در مرگ شخصیت‌ها امتیاز مثبتی برای شما هست و حیف که این رمان پیشرفت نکند! گرچه به شخصه متوجه نشدم آلدن مرد یا خیر؟ اگر بله چرا هیچ سخنی از سوی سوفیا به میان نیامد؟
ایده پتانسیل خیلی بالایی در گسترش دادن دارد، که اگر سیر را ارام‌تر کنید ایده هم گسترش میابد! برای مثال زمانی که سوفیا به سربازی مجروح کمک می‌کرد. و بعد چه شد؟ خیلی سریع اتفاق افتاد. یا جمله‌ی:
«بعد از چیزی که هستیم، سخن راندیم. رفاقت حاصله را با انرژی تازه جمع کردیم و به ساختمانی بزرگ وارد شدیم»
خیلی بهتر می‌شود اگر این لحظات را شکار کرده و توصیف کنید. بیشتر و لحظه به لحظه! قسمت‌هایی که اگر گسترش پیدا کنند، بازتر بشوند و با دید جدیدی به آنها نگاه شود، تاثیر مستقیمی بر عواطف خواننده میزارند. عجله‌ای نیست. برای مثال چرا ناگهان شنیدیم دو سال بعد؟
در انتها شناسنامه‌ی رمان شما اسمی جذاب، خلاصه و مقدمه‌ای استاندارد را در بر می‌گیرد. تبریک! :گل:

کادر نقد رمان 98
با تشکر از Narges_Alioghli عزیز


نقد و بررسی رمان تمام راه را دوید | nargesabd کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زینب نامداری، MĀŘÝM، Amerətāt و 5 نفر دیگر

Nargesabd

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/9/20
ارسال ها
35
امتیاز واکنش
626
امتیاز
203
زمان حضور
11 روز 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد و بررسی رمان تمام راه را دوید
- اثر ادبی
یک اثر ادبی، اثریست که از ترکیبات جمله‌ای لطیف و تشبیهاتی برای چاشنی متن، ساخته شده است. ترکیباتی که گاهاً با هدف پیشبرد داستان و کاستن از خشکی آن استفاده شده و بکار می‌روند. زیاده روی در استفاده از آرایه های ادبی اثر را غیرقابل فهم و به طور نادرستی سنگین می‌کند و کمبود آنها، متن را به خشکی می‌رساند. در یک جمله توازن باید رعایت شود.
تمام راه را دوید یک اثر ادبی بود. نویسنده به خوبی از اشتیاق خود بهره گرفته و به داستان جان بخشید. وجود ترکیباتی زیبا، که در لابه‌لای متن اصلی دیده می‌شدند و تشبیهات جان بخش رمان، این اثر را بهبود می‌بخشیدند. گرچه در پشت تمام این آرایه‌ها، باید مفهوم بیشتری نگاشته می‌شد.
مثال زیبا از متن =
«خاطره ی دردمنش هنوز در خاطرم سبک بال بدون عاری می تازد.»
اما در بین این دلبری‌های ادبی، مواردی نیز هست. برای مثال تکرار کلمات.
تکرار از شیوایی متن می‌کاهد و نظم خوانش را بهم می‌ریزد. همچنین قطعه قطعه بودن جملات و اصطلاحا کوتاهی آنها، انسجام متن را از بین میبرد. جملات باید در ادامه‌ی یکدیگر آمده و هم را تکمیل کنند. نه اینکه مستقل، برنده‌ی یکدیگر باشند.
یا اگر این سبک نویسنده هست، باید آن را به درستی پیاده کند. قدم اول هم تشخیص بافت صحیح و انسجام است.
تمام راه را دوید بافت ادبی‌ای دارد که در متن نمایان، اما انسجام را بهم ریخته است.
انسجام متن مسئله‌ی بسیار مهمی است، چرا که با نبود انسجام خواننده با داستان ارتباط نمی‌گیرد و با آن همراه نمی‌شود. اگر انسجام متن ایراد داشته باشد متن بیش از رمان شباهت به یادداشت های گزارشی می‌یابد. رمان به سه علت مهم انسجام نداشت.
دلیل اول زاویه دید رمان بود. زاویه دید انتخابی نویسنده اول شخص بود، اما در موارد بسیاری از حدود خود تجاو‌ز کرده و گاهی حتی از زاویه‌ی کاملا متفاوتی به داستان می‌نگریست. اگر سوفیا راوی داستان است نمی‌تواند خود را در متن سوفیا نام ببرد؛ یا از دیدگاه النا پرش بزند و توصیف خود را بکند. گرچه سبک نویسنده بود و تا جایی خوب پیش رفت، ولی محدوده‌ها باید رعایت شود.
ایراد دوم پرش‌های نابه هنگام زمانی بود. پرش‌ها عالی هستند؛ وقتی دچار خشکی قلم هستید [نمی‌دانید چه بنویسید] کاربردی هستند و خواننده را تشنه‌ی ادامه‌ی رمان می‌کنند. اما اگر درست اتفاق نیفتند، خواننده گیج می‌شود که کجای داستان ایستاده است!
برای مثال بارها شاهد بودیم موقع توصیف یک ماجرا، به ماجرای دیگری پرش زده می‌شد و در توصیف ماجرای مذکور اولی، وقفه می‌افتاد. خوب است! اما در حد خود. بهتر است خواننده اول آماده‌ی پرش بشود.
این پرش‌ها اگر با طرح دقیقی برنامه ریزی بشوند، برای خواننده جذاب هستند. و نویسنده باید به پرش‌های خود و توصیف‌ها شکل و شمایل مشخص‌تری بدهد و خواننده را گیج نکند!
می‌توانید نگاهی به کتاب‌های غربی / برای مثال وراثت بندازید که این سبک را دارند.
محور اصلی رمان بر توصیفات بود. پس اهمیت ویژه‌ای دارند و باید نگاشته شوند!
توصیف مکانی رمان استاندارد و کافی بود. نگارش ریز به ریز جزئیات با ذوق ادبی، این توصیف رو به حدی که باید رسوند.
در رابـ*ـطه با توصیفات دیگر اما کم کاری شده است که تقصیر نویسنده نیست، تقصیر سیر رمان اوست. برای مثال توصیف چهره، آنقدر محو بود که تصویری از شخصیت‌ها نداشته باشیم و قسمتی که سوفیا، النا را توصیف کرد، کمی بی دقتی شد. این توصیف سطح پایین اصلا مناسب رمان نبود!
و اما سومین از سه گانه‌ی توصیفات، توصیف احساسات است که تاثیر مستقیمی بر شخصیت پردازی دارد. پس هر دو به هم متصل‌اند و روی هم تاثیر می‌گذارند!
شخصیت پردازی صحیح نبود! چون سیر تند بود، و در نتیجه توصیف احساس ضعیف شد. زنجیره‌ای که ادامه دارد. هر ارکان رمان نویسی به دیگری مربوط است و باید انسجام همه‌ی آنها حفظ بشود.
اگر از سیر شروع کنیم، بهتر است رمان بازنویسی شود. رمانی که شناسنامه‌ای به این جذابی و لحن ادبی دارد حیف است با سیر تند به نمایش گذاشته شود! منظور این است: با آرامش بنویسید. لحظات را توصیف کنید و تمرکز بیشتری بر نوشته، بگذارید. اگر سوفیا به شهر می‌رود، آن را توصیف کنید. اگر هتلی می‌گیرد، نمایی که پنحره‌ی هتل نشان می‌دهد را توصیف کنید. همچنین افکارش را توصیف کنید. بگذارید بتواند شناخته شده و قابل درک باشد. مرگ شخصیت‌ها خاطرمان را مکدر نکرد! نگرش درست یعنی شخصیت پردازی!
شخصیت‌ها ویژگی‌هایی دارند که باید به نمایش گذاشته بشود. تمام شخصیت‌ها! آنها به من این حس را ندادند که واقعی هستند و زندگی می‌کنند. همه‌چیز سریع گذر کرد.
برای مثال آلدن. او که بود؟ چه اخلاقیاتی داشت؟ چگونه زندگی کرد؟
جانک که بود؟ چرا فرمانده‌ به سوفیا اجازه‌ی خروج داد؟ چرا ناگهان دو سال بعد؟ رمان تا حدی گنگ است و رعایت تمام نکات می‌تواند آن را پله‌ای بالا ببرد.
ذوق نویسندگی در رمان شما مشهود است! عدم ترس در مرگ شخصیت‌ها امتیاز مثبتی برای شما هست و حیف که این رمان پیشرفت نکند! گرچه به شخصه متوجه نشدم آلدن مرد یا خیر؟ اگر بله چرا هیچ سخنی از سوی سوفیا به میان نیامد؟
ایده پتانسیل خیلی بالایی در گسترش دادن دارد، که اگر سیر را ارام‌تر کنید ایده هم گسترش میابد! برای مثال زمانی که سوفیا به سربازی مجروح کمک می‌کرد. و بعد چه شد؟ خیلی سریع اتفاق افتاد. یا جمله‌ی:
«بعد از چیزی که هستیم، سخن راندیم. رفاقت حاصله را با انرژی تازه جمع کردیم و به ساختمانی بزرگ وارد شدیم»
خیلی بهتر می‌شود اگر این لحظات را شکار کرده و توصیف کنید. بیشتر و لحظه به لحظه! قسمت‌هایی که اگر گسترش پیدا کنند، بازتر بشوند و با دید جدیدی به آنها نگاه شود، تاثیر مستقیمی بر عواطف خواننده میزارند. عجله‌ای نیست. برای مثال چرا ناگهان شنیدیم دو سال بعد؟
در انتها شناسنامه‌ی رمان شما اسمی جذاب، خلاصه و مقدمه‌ای استاندارد را در بر می‌گیرد. تبریک! :گل:

کادر نقد رمان 98
با تشکر از Narges_Alioghli عزیز
مچکرم عزیزان تمام نکاتی رو که ذکر کردین با جان دل انجام میدم.:aiwan_light_heart:


نقد و بررسی رمان تمام راه را دوید | nargesabd کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب نامداری، MĀŘÝM، Asal_Zinati و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا