- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
جنگ هوداسپس نبردی بود میان سپاه اسکندر و شاه هندی. این جنگ در کرانه رود هوداسپس درگرفت و به همین دلیل این جنگ به این نام خوانده شد که طی آن اسکندر و سپاهش سپاه هندی را شکست دادند.
در سال 326 پیش از میلاد و پس از شکست های ارتش ایران از مقدونیان و سقوط ایران به دست سپاهیان یونانی و مقدونی، و کشته شدن داریوش سوم آخرین شاه هخامنشی، اسکندر تصمیم گرفت تا به شرق ایران حمله کند و آن سرزمین های دور را نیز ضمیمه امپراتوری بزرگ خود کند. به همی منظور با سپاه زبده ای به شرق ایران و به طرف پنجاب رهسپار شد.
پادشاه هندیان در آن زمان پُروس نام داشت و با آگاهی از حرکت اسکندر به آنجا، با شتاب سپاهش را گرد کرده و در کنار رود هوداسپس اردو زده و نقاط سوق الجیشی آن را به تصرف درآورد و منتظر پیدا شدن سر و کله اسکندر و سپاهش شد.
سرانجام روز نبرد فرا رسید و هر دو سپاه آماده نبرد شدند، پروس سواره نظام خود را در جناح چپ و راست مستقر کرد و پیاده نظامش را همراه با پیل هایی که در سپاهش داشت در قلب سپاه خود جای داد و در آن طرف رود منتظر اقدام اسکندر ماند. در اینجا اسکندر یکی از شاهکاری های تاکتیک های نظامی اش را به اجرا در آورده و از سمت راست سپاه هندی موفق به عبور از رود هوداسپس می شود و دو سپاه با یکدیگر رو به رو می شوند.
هندیان و یونانیان هر دو با شهامت می جنگیدند و برتری نسبی با سپاه هندی بود چرا که آنان در قلب سپاه با دارا بودن پیل های جنگی که کاملا زره پوش بودند و تیر و شمشیر بر آنان کارساز نبود، و اوضاع جنگ طوری پیش می رفت که ممکن بود قلب سپاه اسکندر از هم بپاشد.
اسکندر با دیدن این وضع دستور داد تا سپاهیان یونان فالانژ تشکیل دهند. (فالانژ یک روش جنگی بود که در آن یونان باستان اختراع شد. فالانژ به روش جنگی گفته می شد که افراد سپاه صف هایی شکل مربع های بزرگ به وجود می آوردند و سربازان به همدیگر می چسپیدند و سپرهایشان را منظم در جلوی یکدیگر قرار می دادند و سربازان صف های دوم و سوم و … سپرهایشان را بر سر خود می کشیدند و به طوری که در همه بخش های این مربع ها پشت سربازان به داخل سپاه بود) با تشکیل فالانژ تمامی حملات هندیان خنثی شد و رفته رفته یونانیان بر جنگ مسلط شدند و توانستند با سپاهیان هندی را شکست دهند.
اگر چه اسکندر در این جنگ پیروز شد ولی سپاهیان هندی و به خصوص پیل های جنگی چنان صدماتی بر سپاه اسکندر وارد آوردند که او را از پیشروی در خاک هند بازداشتند. حتی اسکندر در این جنگ ممکن بود کشته شود، اسکندر در حین جنگ با پیلان جنگی، ناگهان از اسبش به زمین خورد، هرچند که اسب معروفش یعنی بوکفالوس در این جنگ کشته شد، ولی خود او توانست جان سالم به در ببرد و پس از جنگ نیز شهری به نام بوکفالوس در آنجا بنا نهاد.
پس از پیروزی اسکندر، او قصد داشت تا نبرد را در سرزمین هند ادامه دهد ولی به اسکندر خبر دادند که اگر در خاک هند پیشروی کند با سلطانی رو به رو خواهد شد که هم سپاه بزرگتری و هم پیلان جنگی بیشتری نسبت به پروس دارد به همین دلیل بود که اسکندر از ادامه پیشروی منصرف شد.
اسکندر پس از پیروزی بر پروس، او را در مقام خود ابقا کرد و بدین ترتیب آن سرزمین زیر سلطه اسکندر درآمد و پس از این جنگ بود که راه برای نفوذ سـ*ـیاسی سلوکیان و دولت های یونانی بلخ و همچنین فرهنگ هلنی در شبه قاره هند گشوده شد.
در سال 326 پیش از میلاد و پس از شکست های ارتش ایران از مقدونیان و سقوط ایران به دست سپاهیان یونانی و مقدونی، و کشته شدن داریوش سوم آخرین شاه هخامنشی، اسکندر تصمیم گرفت تا به شرق ایران حمله کند و آن سرزمین های دور را نیز ضمیمه امپراتوری بزرگ خود کند. به همی منظور با سپاه زبده ای به شرق ایران و به طرف پنجاب رهسپار شد.
پادشاه هندیان در آن زمان پُروس نام داشت و با آگاهی از حرکت اسکندر به آنجا، با شتاب سپاهش را گرد کرده و در کنار رود هوداسپس اردو زده و نقاط سوق الجیشی آن را به تصرف درآورد و منتظر پیدا شدن سر و کله اسکندر و سپاهش شد.
سرانجام روز نبرد فرا رسید و هر دو سپاه آماده نبرد شدند، پروس سواره نظام خود را در جناح چپ و راست مستقر کرد و پیاده نظامش را همراه با پیل هایی که در سپاهش داشت در قلب سپاه خود جای داد و در آن طرف رود منتظر اقدام اسکندر ماند. در اینجا اسکندر یکی از شاهکاری های تاکتیک های نظامی اش را به اجرا در آورده و از سمت راست سپاه هندی موفق به عبور از رود هوداسپس می شود و دو سپاه با یکدیگر رو به رو می شوند.
هندیان و یونانیان هر دو با شهامت می جنگیدند و برتری نسبی با سپاه هندی بود چرا که آنان در قلب سپاه با دارا بودن پیل های جنگی که کاملا زره پوش بودند و تیر و شمشیر بر آنان کارساز نبود، و اوضاع جنگ طوری پیش می رفت که ممکن بود قلب سپاه اسکندر از هم بپاشد.
اسکندر با دیدن این وضع دستور داد تا سپاهیان یونان فالانژ تشکیل دهند. (فالانژ یک روش جنگی بود که در آن یونان باستان اختراع شد. فالانژ به روش جنگی گفته می شد که افراد سپاه صف هایی شکل مربع های بزرگ به وجود می آوردند و سربازان به همدیگر می چسپیدند و سپرهایشان را منظم در جلوی یکدیگر قرار می دادند و سربازان صف های دوم و سوم و … سپرهایشان را بر سر خود می کشیدند و به طوری که در همه بخش های این مربع ها پشت سربازان به داخل سپاه بود) با تشکیل فالانژ تمامی حملات هندیان خنثی شد و رفته رفته یونانیان بر جنگ مسلط شدند و توانستند با سپاهیان هندی را شکست دهند.
اگر چه اسکندر در این جنگ پیروز شد ولی سپاهیان هندی و به خصوص پیل های جنگی چنان صدماتی بر سپاه اسکندر وارد آوردند که او را از پیشروی در خاک هند بازداشتند. حتی اسکندر در این جنگ ممکن بود کشته شود، اسکندر در حین جنگ با پیلان جنگی، ناگهان از اسبش به زمین خورد، هرچند که اسب معروفش یعنی بوکفالوس در این جنگ کشته شد، ولی خود او توانست جان سالم به در ببرد و پس از جنگ نیز شهری به نام بوکفالوس در آنجا بنا نهاد.
پس از پیروزی اسکندر، او قصد داشت تا نبرد را در سرزمین هند ادامه دهد ولی به اسکندر خبر دادند که اگر در خاک هند پیشروی کند با سلطانی رو به رو خواهد شد که هم سپاه بزرگتری و هم پیلان جنگی بیشتری نسبت به پروس دارد به همین دلیل بود که اسکندر از ادامه پیشروی منصرف شد.
اسکندر پس از پیروزی بر پروس، او را در مقام خود ابقا کرد و بدین ترتیب آن سرزمین زیر سلطه اسکندر درآمد و پس از این جنگ بود که راه برای نفوذ سـ*ـیاسی سلوکیان و دولت های یونانی بلخ و همچنین فرهنگ هلنی در شبه قاره هند گشوده شد.
جنگ هوداسپس،اسکندر در برابر هندیان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com