- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
با اخم از خونه خارج شدم در رو بستم. سرم رو پایین انداختم و با قدمهای بلند، جلوی آسانسور ایستادم. دکمهای که کنار درش بود رو فشار دادم و با سری پایین منتظر شدم.
با فکری مشغول به سرامیکهای خاکستری رنگ زیر پام خیره شدم..
از لحظهای که همراه با رایان به خونه برگشته بودم با رفتار درست و خوب برادرم حالم حسابی جا اومده بود. ماهان و...
با فکری مشغول به سرامیکهای خاکستری رنگ زیر پام خیره شدم..
از لحظهای که همراه با رایان به خونه برگشته بودم با رفتار درست و خوب برادرم حالم حسابی جا اومده بود. ماهان و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com