- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
با فکر کردن به اینکه میخواد باز سربهسرم بذاره انبار باروت شدم. غلط میکنه میخواد من رو دست به سر کنه... دیگه از آیدایی که ازش کتک میخورد و مینشست گریه میکرد خبری نیست. منتظر فرصت بودم بهش نشون بدم تغییر کردم اما دلم نمیخواست انقدر زود از منی که پنج سال ازش کوچیک بودم کتک بخوره!
درحالیکه تمام سعیم رو میکردم عصبانیتم رو مخفی...
درحالیکه تمام سعیم رو میکردم عصبانیتم رو مخفی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com