- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
نبرد دیرالعاقول در ۱۰ رجب سال ۲۶۲ (۸ آوریل ۸۷۶ میلادی) بین سپاه یعقوب لیث صفاری و معتمد، خلیفه عباسی در ساحل شرقی دجله در ۸۰ کیلومتری جنوب بغداد اتفاق افتاد که با پیروزی عباسیان و توقف پیشروی صفاریان در عراق همراه بود.
مقدمات جنگ
بعد ار تصرف فارس و خوزستان و سرکوبی محمد بن واصل توسط یعقوب، توجه وی به بغداد یعنی مرکز خلافت معطوف شد. عامل این توجه میتواند شامل؛ تعصبات ضد عربی یعقوب و سودای جهانگشایی او باشد ولی علل دیگری نیز وجود داشت که باعث چنین توجهی شد. این عوامل را باید در مرکز خلافت پیدا کرد که عبارتند از؛ رقابتهای نزدیکان و اطرافیان خلیفه (ترکان)، آرزوی خلافت موفق، برادر خلیفه، که حتی با یعقوب نیز مکاتباتی داشت و دخالت سایر مدعیان خلافت بخصوص فرزندان واثق، عبدالله و محمد، که حتی عبدالله به یعقوب لیث پیوست و او را برای تصرف بغداد تطمیع کرد.
بنابراین، مسائل فوق ذکر شده، انگیزههایی برای جلب توجه به بغداد شد ولی شخصیت مرموز یعقوب موجب شد که نقشههای یعقوب در هیچ جا فاش و منعکس نشود. بعداز منظم کردن امور فارس و خوزستان که با نظر و دستور خلیفه انجام شده بود، توقف بیش از اندازه یعقوب در فارس و حرکت او به سمت خوزستان و دجله موجب نگرانی خلیفه گردید که باعث شد خلیفه فرمانی را به وی ابلاغ کند. در این حین سفیران ترکستان، هند، سند، چین، زنگ و روم همراه با هدایا و نامههای فراوان به دیدار یعقوب در جندی شاپور رفتند و در این دیدار وی را «ملک الدنیا» خواندند که این اتفاق موجب نگرانی بیش از پیش خلیفه شد و حسو و کینه خلیفه را افزایش داد؛بنابراین، خلیفه با مشورت با برادر خود تصمیم گرفت که از طریق مکر و حیله و توطئه، یعقوب را متوقف سازد چون قدرت کافی برای مقاومت در برابر یعقوب را نداشت و اینکه یعقوب بسیار معروف و خوشنام شده بود.
پس خلیفه نامهای به یعقوب مبنی بر دعوت از او برای تجلیل از خدماتش نوشت که هدف از این کار، تلاش برای دور کردن یعقوب از سپاهش و محل تجمع ایرانیان بود ولی مماشات ظاهری خلیفه و برادرش با یعقوب موجب اعتراض بزرگان، نزدیکان و اقوام در نتیجه قیام مردم علیه آنها شد. ادامه این اعتراضات، موجب شد خلیفه، یعقوب را لعن کرده و آماده نبرد وی شود. پس از تغییر ناگهانی رویکرد خلیفه نسبت به یعقوب، وی به عسکر مکرم آمد و در آنجا نامهای به خلیفه نوشت و خواستار حکومت خراسان، فارس، سیستان، کرمان و قزوین و شرطگی بغداد و سامرا شد و ضمناً خواستار لغو نامه خلع او از مناصب و تکفیر وی شد اما با پاسخ مساعد خلیفه رو به رو نشد؛ بنابراین، از عسکر مکرم، به سمت شوش رفت و آماده نبرد با خلیفه شد و در مقابل معتمد سپاه خودرا جمع و یعقوب را در مقابل حجاج خراسان لعن کرد.
مقدمات جنگ
بعد ار تصرف فارس و خوزستان و سرکوبی محمد بن واصل توسط یعقوب، توجه وی به بغداد یعنی مرکز خلافت معطوف شد. عامل این توجه میتواند شامل؛ تعصبات ضد عربی یعقوب و سودای جهانگشایی او باشد ولی علل دیگری نیز وجود داشت که باعث چنین توجهی شد. این عوامل را باید در مرکز خلافت پیدا کرد که عبارتند از؛ رقابتهای نزدیکان و اطرافیان خلیفه (ترکان)، آرزوی خلافت موفق، برادر خلیفه، که حتی با یعقوب نیز مکاتباتی داشت و دخالت سایر مدعیان خلافت بخصوص فرزندان واثق، عبدالله و محمد، که حتی عبدالله به یعقوب لیث پیوست و او را برای تصرف بغداد تطمیع کرد.
بنابراین، مسائل فوق ذکر شده، انگیزههایی برای جلب توجه به بغداد شد ولی شخصیت مرموز یعقوب موجب شد که نقشههای یعقوب در هیچ جا فاش و منعکس نشود. بعداز منظم کردن امور فارس و خوزستان که با نظر و دستور خلیفه انجام شده بود، توقف بیش از اندازه یعقوب در فارس و حرکت او به سمت خوزستان و دجله موجب نگرانی خلیفه گردید که باعث شد خلیفه فرمانی را به وی ابلاغ کند. در این حین سفیران ترکستان، هند، سند، چین، زنگ و روم همراه با هدایا و نامههای فراوان به دیدار یعقوب در جندی شاپور رفتند و در این دیدار وی را «ملک الدنیا» خواندند که این اتفاق موجب نگرانی بیش از پیش خلیفه شد و حسو و کینه خلیفه را افزایش داد؛بنابراین، خلیفه با مشورت با برادر خود تصمیم گرفت که از طریق مکر و حیله و توطئه، یعقوب را متوقف سازد چون قدرت کافی برای مقاومت در برابر یعقوب را نداشت و اینکه یعقوب بسیار معروف و خوشنام شده بود.
پس خلیفه نامهای به یعقوب مبنی بر دعوت از او برای تجلیل از خدماتش نوشت که هدف از این کار، تلاش برای دور کردن یعقوب از سپاهش و محل تجمع ایرانیان بود ولی مماشات ظاهری خلیفه و برادرش با یعقوب موجب اعتراض بزرگان، نزدیکان و اقوام در نتیجه قیام مردم علیه آنها شد. ادامه این اعتراضات، موجب شد خلیفه، یعقوب را لعن کرده و آماده نبرد وی شود. پس از تغییر ناگهانی رویکرد خلیفه نسبت به یعقوب، وی به عسکر مکرم آمد و در آنجا نامهای به خلیفه نوشت و خواستار حکومت خراسان، فارس، سیستان، کرمان و قزوین و شرطگی بغداد و سامرا شد و ضمناً خواستار لغو نامه خلع او از مناصب و تکفیر وی شد اما با پاسخ مساعد خلیفه رو به رو نشد؛ بنابراین، از عسکر مکرم، به سمت شوش رفت و آماده نبرد با خلیفه شد و در مقابل معتمد سپاه خودرا جمع و یعقوب را در مقابل حجاج خراسان لعن کرد.
نبرد دیرالعاقول
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com