خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
يادت نرود ما به هم احتياج داريم
باور كن...
برای رسيدن ها و فرار كردن ها
برای ساخته شدن ها و ثبت كردن ها
ما به هم احتياج داريم
وگرنه من و تو كی را دوست داشته باشيم؟
یا مثلا با كی حالمان خوب شود؟
من به تو فكر می كنم!
به تو احتياج دارم وگرنه ديگر فكر هم نميكنم
واقعيتش را بخواهی من به دليل اعتقاد دارم.
دليلِ من تويی؛
تو را نميدانم!
***
ادمها بايد يک چيز را درباره خودشان بدانند!
من كجا خوشبختم؟
و لزوما، منظور از جا يک مكان جغرافيايی نيست، منظور نقطه خوش زندگيست.
كِی‌ها و با كی‌ها و چراهايش مهم است.


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
به تصورات و تحلیل های دیگران اهمیت ندهید. دست هایتان را باز کنید و بلند بگوييد:
تو را دوست دارم!
حالتان را خوب کنید و به آنها که باید بگویید، راحت بگویید!
بیراهه نروید، کلمات اشتباه به کار نبرید، اصل مطلب را بگویید.
بی دلیل چیزی را جایگزینش نکنید.
"تو را دوست دارم" شبیه هیچ چیز دیگری نیست!
باور کنید صدای دست زدن فرشته ها را می شنوید، وقتی واقعاً به کسی که باید، می گویید: دوستت دارم.


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
خوشبختی باید جاش رو پیدا کنه وگرنه تو هوا گیج می زنه!
بعضی وقت ها بهمون میخوره و ما اسمش رو می گذاریم شانس...
اما خوشبخت خیلی فرق میکنه...
باید جاش رو ساخت تا بیاد و بشینه...
اونایی که مشتشون بازه تو زندگی جای خوشبختی رو فراهم کردن...
دستتون رو باز کنین...
وقتی مشتتون به دنیا بسته است، هیچی تو زندگی جا نداره...
امتحان کنید، آدم های خوشبخت مشتاشون بازه...
میسپارن و میگیرن...


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعضی‌ها بیشتر از انتظارمان، انتظارمان را برطرف می‌کنند؛ انگار فقط آن‌ها باید بگویند: «چیزی نیست!»، آن‌وقت دیگر چیزی نیست. نگرانی معنا ندارد.
هرکسی یک نفر را دارد که خیالش را راحت کند. یک نفر که برخلاف بقیه زیاد هم حرف نمی‌زند. گاهی یک جمله می‌گوید و همان یک جمله کار هزار صفحه حرف را می‌کند. باید آن یک نفر را داشت وگرنه کارمان پیش نمی‌رود. آن یک نفری که گاهی لازم نیست حتی حرف هم بزند، آن یک نفری که حتی وقت درد ‌و ‌دل لازم نیست سیخ روبرویمان بنشیند، همانی که مشغول کارش است و ما تمام حرف‌های‌مان را می‌زنیم و او آخر سر، نگاه طولانیش را جواب می‌کند و دستش را دو بار روی دست‌مان می‌کوبد؛ آرام، که انگار همه چیز را گفته. نگران نباش! نترس! اضطراب نداشته باش!


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
هميشه همه چيز براي بارِ اول اتفاق مي افتد!
من فكر مي كنم، هيچ تكراري در زندگي وجود ندارد! هيچ ديداري از يك دوستِ مدام، شبيه قبلي نيست! هيچ صبحي شبيه، صبح هاي قبلي نسيت! خودتان را ٥٠ روز، نه، ١٠ روز، هر روز در آينه نگاه كنيد، شما هيچ دو روزي شبيه هم نيستيد! هيچ ديداري تكرار نمي شود، هيچ خاطره اي دوبار اتفاق نيوفتاده، هيچ ...
حتما تجربه گوش كردن يك موسيقي در چند جاي مختلف را داشته ايد! خب، حتما تاثير مكان بر حال ِ موسيقي هميشگيتان و مورد علاقه تان را متوجه شده ايد! كنار آب، در خانه، روي بلندي، در دشت، در تاكسي و...
حالا سه روز پشت سر هم، هر روز در اتاق، همان اتاق هميشگي و در يكساعت مشخص همان موسيقي هميشگي را گوش كنيد، هيچ لحظه اي تكرار نمي شود! شايد شبيه به هم پيدا كنيد، اما تكراري نه!
شباهت وجود دارد اما تكرار هرگز...
پس براي زندگي كردن، فرصت بسيار است.


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاریخ چیست؟
تمامِ روزهایی که تورا داشتم.
***
خاطره خوب کسی شو
حتی اگر قرار بر
همیشه ماندن نیست
آنی شو که وقتی در ذهنش آمدی
چشمانش تو را لو بدهند...
***
چه اشتباهی می كنند
آنهايی كه دوست داشتن را بلدند
اما خسيس اند!


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اشک هایی که دیده نمیشوند از اشک هایی که دیده میشوند تلخترند.
خطرناک ترند، غم انگیزترند و نابودکننده تر.
آنهایی که دیده میشوند سرازیر میشوند، پاک میشوند و لای دستمالهای کاغذی بازیافت میشوند.
اما اشکهایی که حبس میشوند، تکه ای از شما را تخریب میکنند.
سقف های باران خورده را مرور کنید، پشت بامهایی که ابچکان هایشان گرفته دیر یا زود راه باز میکنند.
گاهی مسیری پیدا میشود که ما به آن بهانه می گوییم و گاهی هم گوشه ای نم میزنند...
اگر کسی را دارید که نمیخواهید نم بزند و خبر از بامش دارید، دست بکار شوید
اشک های مانده چشمها را زرد میکنند.


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
واقعيت اين است ؛
گاه هيچی را ميخواهی و اين بخشِ مهمی از زندگيست!
اين نه افسردگيست، نه نامردی، نه دوست نداشتن، نه تحمل ، نه صبر، نه قضاوت، نه حماقت نه هيچ چيزِ مرسوم و مدامی،هيچ اسمی ندارد!
باور كن هيچی خودش ، بخشی از زندگيست! شايد نوعی از آرامش است!
يادت می آيد ، بارها پرسيدم تو به چه فكر می كنی؟!
گفتی : هيچی!
وقت هايی كه خيره می شدی و گوشه صورتت لبخندی از سرِ سكوت بود.
من از روی تو زندگی را تعريف می كنم، اگر تو به هيچی فكر می كردی،پس حتما بخشی مهم از زندگيست.


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرزمون رو نگه داريم،
از يه جايي به بعد به سمت نابودي ميريم، نگذاريم كسي دلش برامون بسوزه، يه جايي همه چيز رو تموم كنيم و از نو شروع كنيم... نگذاريم آدمها تو دلشون از اين جمله ها برامون بگن: آخي ، چه حيف شد، آخي كاش مي رفت، آخي ، اين همه هم زحمت كشيد!
و خيلي هاي ديگه!
مهم نيست كه اونا چي ميگن، گاهي اوقات كه كم هم نيست، ترحم آدمها ما رو به سمتي ميبره كه نبايد، ما رو جايي نگه ميداره كه نبايد!
گاهي بايد ، اون چيزي كه بايد و آماده نابودي هست رو تمام كنيم تا بشه دوباره زندگي كرد، گاهي بسيار سخته اما ظرف ها هم براي بند خوردن ، فرصت و امكان محدودي دارند.
قوري هزار بار بند خورده حتما روزي چاي داغ رو روي پاي كسي ميريزه!
اونوقت ديره...


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه چیزش یجور دیگه بود...!
صبح ها خیلی زود بلند میشد
میرفت تو حیاط و دستاش و پشت کمرش گره می کرد و راه می رفت،
یه تنهایی داشت که شبیه سنش نبود،
یهو به نظرم خیلی سن و سال دار می شد،
یذره بعدش می شد
عین بچه ها،
منم خوشم می اومد
حواسش به همه چی بود،
به همه، من.
یجوری دلبری می کرد
که هیچکس نمی کرد،
می گفت: تو مجله خارجیا آدما رو تـ*ـخت صبحونه می خورن، دیدی ؟
نمیگفت بیا رو زمین صبحونه بخوریم، یجوری همه الکیا رو واقعی می کرد
که اصلا نمی فهمیدی،
یهو می دیدی شده عادت ...


دلنوشته های صابر ابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :) و *KhatKhati*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا