خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
♡به نام او♡


⛔ مقدمه⛔
در ابتدا هر گونه کپی از داستان ما پیگرد حاشیه را در بر دارد! لطفا اگر اسم، -، اِکانت و آبرویتان مهم است کپی نکنید و نخندید زیرا که شما از نفرین شدگان هستید و وارد حاشیه می‌شوید!
در هاله ای از ابهام، داستانی بود. من، او، ما
همه مان حضور داشتیم در پس لحظات خوش بودیم. نگاه‌هایمان پر از بودن و نبودن!
آیا داستان ما بر اساس واقعیت است؟!
شاید باشد!
شاید هم نباشد.
لطفا مراقب عواقب خواندن آن باشید.❌
هرگونه آسیب جانی پس از خواندن این داستان هیچ گونه مسئولیتی از طرف نویسندگان ندارد.
❌توجه! بیماران قلبی از خواندن این داستان سمی پرهیز کنید.❌

بدرود تا درودی دیگر!
⛔کاری از قاتلان انجمن⛔
❌PARIA-M
❌Ghazaleh.A



♧داستان ما♧

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • خنده
  • تعجب
Reactions: MINO.S، . faRiBa .، هلیا و 14 نفر دیگر

Ghazaleh.A

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,782
امتیاز واکنش
34,179
امتیاز
368
زمان حضور
120 روز 12 ساعت 32 دقیقه
داستان ما
مجرم: بی‌هویت
متهم ردیف اول: ناراحت نکن
قاضی: آدم‌ها
در روزگاران دور، در پس ثانیه‌های موجود بودن در جایی به دور از فضا و کاملا موقعیتی خارجی!
دو انسان در کسری از ثانیه با برخوردی فاجعه بار!
و این است داستان ما!
"بی هویت" کیست؟ آیا انسان است؟ آیا موجود است؟ به کجا می‌رود؟ هدف او چیست؟
قطعا الان فردوسی در گور لرزید! همینقدر ادبی حرف زدم واقعا سیم‌هام در حد اوِردوز کردن رفته!
بگذریم، شاخ نباشیم تا کامروا شویم!
این شعار بی‌هویت است.
ناراحت نکن چه می‌گوید؟
ناراحت نکن کسی است که بر سر خود می‌آورد چیزی را!
بی‌هویت و ناراحت نکن در جایی به نام پروفایل در بین خروار‌ها خروار‌ها پیام با صحبت نکن با لاو من آشنا شدن!
ساعت ها درگیر جدالی سهم‌انگیز و خودسرانه که آری وی لاو من است تو حق صحبت نداری در حال گیس و گیس کشی بودند!
در دقایق واپسین لحظات شب، زمانی که مرغ ها هم در خواب خروسی به سر می‌بردند! ناراحت نکن پیوی به اکانت بی هویت پرتاب کرد!
با این نام: ...
از گفتن نام معذوریم!
و آنجا بود که جرقه‌ای بزرگ در دنیای بزرگ توخالی مکان خارجی رخ داد! :)
اتفاقی که نتیجه مرگ باری داشت!
آیا قتلی در میان بود؟
آیا سخنی سخت، گوهر بار و سنگین در رابـ*ـطه شان اتفاق خواهد افتاد؟
با ما باشید، مراقب هشدار ها باشید!
در اینجا چیزی از دید ما پنهان نمی‌ماند! :)
نتیجه دادگاه پست اول:
دوستش دارم...! :)
نکته انحرافی دادگاه:
بی هویت و ناراحت نکن دو انسان که عناوین مختلفی دارن، دوستان توجه کنید این دو انسان اسم کاملا متفاوتی دارن ولی خب چون قاضی داستان ما آدم ها هستن از اسامی آنها استفاده کردیم.
قاضی:
آدم‌ها
پایان دادگاه به روز دیگری موکول شد به دلیل نبود شواهد کافی! :)


♧داستان ما♧

 
  • تشکر
  • پوکر
  • تعجب
Reactions: . faRiBa .، MINO.S، Saghár✿ و 14 نفر دیگر

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت دو
مکان: پیوی "بی هویت" و "ناراحت نکن" یا همان (...)
زمان: نامشخص
روز دفاعیه در دادگاه!
موضوع: مدرک و شواهد برای دادگاه

ثانیه‌ها گذشت، روز ها گذشت با تمام سختی ها و بحث ها، شنیده‌اید که می‌گویند زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند؟!
ماجرا بی‌هویت و ناراحت نکن است انگار!
شب‌های زیادی در پس رویاهای عاشقانه، عارفانه خود بودند!
به دور از هیاهوی مکان خارجی، به دور از بحث ها و زمزمه‌هایی در مکان به دور از واقعیت!
به قول دوستان تخمه می‌خوردن و به ریش هم دیگه می‌خندیدن!
روزها گذشت، گذشت، گذشت!
بی‌هویت باوری برایش نمانده بود!
ناراحت نکن از اسمش که پیداس کلا خیال ناراحت کردن کسی در گودال ذهن فندقی اش نمی‌گذشت!
زمزمه هایی در زیر گوش ناراحت نکن مربوط بر اینکه بی هویت سس ماست است. زشت است ماستو قاطی قیمه ها می‌کند قیمه هارو قاطی ماست می‌کند
با شن بازی می‌کند!
دستش را گلی می‌کند و می‌مالد به ما ،لباسمان خراب می‌شود!
دستش را در دماغش کرده، مایه ای سبز رنگ را به سوی ما با شتاب پرتاب می‌کند!
به گربه ها پیش پیش میکنه!
گربه ها را سلاخی میکنه!
و از این طور شکوه‌ها که به طور مستقیم و بدون مکث به سوی ناراحت نکن دایورد می‌شد.
ناراحت نکن با لبخند ملیح که بچگی کرده است گذر کنید!
او دیگر با شما بازی نمی‌کند!
با خیال وادی آنها را آرام می‌کرد!
ولی بیخیال از اینکه بی هویت در دفاع از خود در برابر گل بازی دیگران بود!!!
قانونی داشت بی‌هویت!
خاکی کنی خاکی می‌کنم!
جیغ بکشی جیغ می‌کشم!
ناز کنی بـ*ـو*س می‌دم! " (: "
و از این نظیر خز بازی‌ها! ( :\ )
ناراحت نکن و بی هویت با همه عشق و علاقه به همدیگر باز ادامه دادن!
ولی آیا ناراحت نکن آرام می‌نشیند؟
آیا بی هویت سکوت می‌کند!
آیا پیرهن صورتی وارد ماجرا می‌شود؟!
کسی چه می‌داند شاید خز بی کلاسم آمد!
یا شاخ گربه برایمان شاخ شد!


⛔نتیجه دفاعیه پست دوم⛔
لباس هارا گل نکنیم!
ندانسته شکوه نکنیم!

⛔مدارک کافی ضمیمه پرونده شد!
اتمام جلسه!❌


♧داستان ما♧

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عجیب
  • قهقهه
Reactions: . faRiBa .، MINO.S، Saghár✿ و 11 نفر دیگر

Ghazaleh.A

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,782
امتیاز واکنش
34,179
امتیاز
368
زمان حضور
120 روز 12 ساعت 32 دقیقه

#پارت_سه
مکان: پیوی نامشخص (هنوز که هنوز است نام مکان فاش نشده است!)
زمان: روزی از روزها که نمی‌دانم و نمی‌دانید!
(شاید یک روز آفتابی یا یک روز سرد برفی)
موضوع: "او لباس همه را گلی می‌کند" (سخنی از پیراهن صورتی)
در خواب ناز به سر می‌بردیم و یا شاید در هوای دوست (شاید هم در حال زندگانی و آدامس ترکاندن) که ثانیه‌ای مانند لحظات شروع جنگ تحمیلی بمبی به پیوی مشهور (...) پرتاب شد آن هم از طرف شخصی به نام پیراهن صورتی!
بی هویت که در حال گل بازی بود لحظه‌ای با خشم گل هایش را به زمین پرتاب کرد و یقه پیرهن صورتی را گرفت زیرا که او پا به خانه بی هویت گذاشته بود!
و اما ناراحت نکن سرش را به دیوار زد با بی هویت بر سر و صورت هم کوبیدند که این دیگر چه بود؟
ناراحت نکن بر سر دوراهی با سختی یکی بر دهان پیراهن صورتی کوبید که بی هویت اذیت کردن ندارد! لباس هایتان را گلی نمی‌کند! اگر دوست ندارید با او بازی نکنید!
اما پیراهن صورتی تلاش داشت تا با اشک های چو الماسش بگوید نه بی هویت مارا گلی کرده و فردا روزی لباس هایت را به لجن می‌کشد! ( :) )
ناراحت نکن قانون هایش را بر سر همه کوبید:
من دوستش دارم بگذارید به زندگیمان برسیم!
اما پیراهن صورتی و خز بی‌کلاسش که همیشه در سکوت به سر می‌برد مغموم پی وی را به متروکه فرستادند و بر سر هم آوار شدند که چنین است و چنان است و ناراحت نکن یک دیوانه روانیست که دارد در گل بازی‌هایش تلف می‌شود!
شاید هم ناراحت نکن یک آدم دست و پا چلفتی است که هیچ نمی‌فهمد! ( :) )
شاید هم بی هویت یک اجنه است که دارد با او بازی می‌کند تا او را به گورستان بفرستد!
شاید هم آنها با گل بازی دارند نقشه قتل می‌کشند!
حال چه می‌شود؟
آیا ناراحت نکن گلی می‌شود؟
آیا بی هویت لباس هایمان را به لجن می‌کشد؟
آیا شاخ گربه چنگال هایش را تیز می‌کند و لبخند ژکوند می‌زند؟
آیا بی هویت همه را سر به نیست می‌کند؟
کسی چه می‌دانند شاید (...) را هم نابود کردند!
نتیجه دفاعیه پست سوم:
بگذارید بچه‌ها به گل بازیشان برسند!

مدارک کافی نیست! دادگاه به جلسه بعد موکول می‌شود.
⛔اتمام جلسه⛔


♧داستان ما♧

 
  • تشکر
  • تشویق
  • پوکر
Reactions: . faRiBa .، MINO.S، Narín✿ و 5 نفر دیگر

PARIA-M

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
31/7/18
ارسال ها
310
امتیاز واکنش
7,160
امتیاز
263
زمان حضور
58 روز 9 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_چهار
مکان: یک جای خوب!
زمان: وسط کرونا
موضوع: "داستانی داریم!"
بازم طبق معمول بعد از ساطوری کردن همه توسط همان همه تازه فهمیدیم همه چیز آرام است و هیچ حاشیه‌ای وجود ندارد و حالا لازم است مانند مورهای ندید پدید به پی‌وی های هم بریزیم و بیکار نباشیم زیرا که بیکاری چیز است و اگر بیکار باشیم به حضرت حافظ بر می‌خورد یا شاید هم این وسط فردی تلف شود! خلاصه برویم سراغ بی هویت که انگار داشت بازهم نقشه قتل می‌کشید که همه را اوف کند و انگشتشان را لای در کند. از داستان دور نشویم که راه برگشتی نداریم.
باز هم مشغول گل بازیمان در همان پیوی معروف (...) بودیم که انگاری کرم لای گل هایمان زیاد بود! پس از آن رو به دلیل وجود کرم های خاک بر سر گل بازی تعطیل!
برای همین ناراحت نکن الماس های قشنگش را درون شیشه می‌کند و با خود می‌برد پیش پیرهن صورتی که بی‌هویت لباس‌های قشنگم را گلی کرده و پیراهن صورتی طی یک حمله ناگهانی هر چه گل در دست دارد به صورت بی هویت می‌مالد که مگر من با تو شوخی دارم که لباس‌های او را گلی می‌کنی؟
و اینطور شد که ماجرایی تلخ شروع شد و بی هویت هزاران حرف در پیوی مشهور (...) پرت می‌کند و آن را سرنگون کرده خود گم و گور می‌شود!
اینک ناراحت نکن به در و دیوار زل می‌زند که چه شد؟ چرا اینطور شد؟ اصلا چرا اینطور شد؟ آیا باید اینطور می‌شد؟ آیا حالا که اینطور شد چطور می‌شود؟!
آنوقت بود که فهمیدیم داستانی داریم که تمام نخواهد شد!
آیا ناراحت نکن با پیراهن صورتی چه می‌کند؟
آیا بی هویت بر می‌گردد؟
آیا باز هم همه همدیگر را ساطوری می‌کنند؟
آیا چه می‌شود؟
⛔نتیجه دفاعیه دادگاه پست چهارم⛔
وقتی دونفر دعوا می‌کنند فقط فیلم بگیرید تو رو خدا جدا نکنیدشون!⛔

به دلیل کمبود زمان؛ دادگاه به جلسه بعد موکول می‌شود!
❌اتمام جلسه❌


♧داستان ما♧

 
  • تشکر
  • جذاب
  • پوکر
Reactions: . faRiBa .، MINO.S، Narín✿ و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا