خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,271
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع


! هشدار اسپویل !
فیلم «1900»، اثری عظیم و حماسی است که به دلیل موضوعی که آن را توصیف می کند، از جنبه های مختلفی می توان آن را توصیف کرد. فیلم جدای از موضوع داستان، به یک دوره تاریخی می پردازد که در کنار آن، اتفاقات و تحولات سـ*ـیاسی «جنگ جهانی اول و دوم» و اجتماعی حاکم بر کشور و تاثیر آن بر زندگی مردم را به تصویر می کشد. اما فیلم «1900»، به طور کلی زندگی خانواده ای بورژوا را به تصویر می کشد که مالک زمین و اموال فراوانی هستند و در کنار آنها زندگی مردمی از طبقه پایین «دهقانان و کارگران» که در واقع زیر سایه این خانواده بورژوا، رشد می کنند؛ از این رو، فیلم به رابـ*ـطه میان مالک و رعیت می پردازد، رابـ*ـطه ای که در فیلم حول محور دو قهرمان داستان استوار است. یکی از آنها “آلفردو” با بازی “رابرت دنیرو” از خانواده بورژوا و دیگری “اولمو” با بازی “ژراردپاردیو” از خانواده ای دهقان. رابـ*ـطه این دو را می توان یکی از حساس ترین رابـ*ـطه ها و دوستی های سینمایی دانست؛ نکته مهمی که در مورد آنها وجود دارد این است که هر دو در یک روز به دنیا آمده اند، دوستی و آشنایی آنها با یکدیگر خیلی سریع اتفاق می افتد، یعنی غیرمنتظره و از بازی های کودکانه که از همان ابتدا گاهی با محبت و عشق همراه است و گاهی با نفرت و فاصله. این دوستی و رابـ*ـطه آلفردو و اولمو، از عوامل مهم و تعیین کننده در پیشبرد داستان فیلم «1900» است و به طریقی جذاب در شکل گیری و رشد شخصیت ها نقش دارد. آلفردو، پس از اینکه مسئول املاک خانوادگی اش می شود و میراث را از پدر به ارث می برد، به یک شخصیت با ابعادی متفاوت مُبدل می شود. یکی از دلایل این تحول شخصیتی حضور یک سرکارگر در میان خانواده است. “آتیلا” با بازی “دانلد ساترلند” یک شخصیت خبیث با ذهنی بیمار است، شخصیتی که با عقاید فاشیسم رشد کرده و حضور او در کنار آلفردو به شدت بر زندگی او تاثیر می گذارد و در واقع می توان گفت آلفردو بازیچه دست اوست.

فیلم که شروع می شود (اواخر جنگ جهانی دوم – 1945) هر کدام از کارگران و دهقانان رفتار وحشیانه ای با یک مرد و زن دارند و در حقیقت قصد کُشتن آنها را دارند(بعد ها در طول فیلم پی خواهیم بُرد که آن مرد و زن، آتیلا و همسر او هستند). سپس در مکانی دیگر در املاک آلفردو، پسر نوجوانی را می بینیم که در یک طویله و با اسلحه ای که در دست دارد، آلفردو را تسلیم خود کرده و تهدید به مرگ می کند و در همان لحظه از نگاه آلفردو است که به گذشته برمی گردیم. پس از این است که فیلم به روایت زندگی مردم در جامعه بورژوای ایتالیا می پردازد که آن را از سال 1900 و تا اواخر آن در بر می گیرد. آلفردو و اولمو هر دو نماینده و محصول یک چیز متفاوتند. آلفردو که محصول خانواده ای اشرافی و بورژوا است، او بزرگ شده و دست پرورده این جامعه است و حتی اگر با این سیستم هم مخالف باشد، ناخواسته همرنگ آن می شود. در طول فیلم تضاد شخصیتی آلفردو و اولمو بیش از پیش خود را نشان می دهد و هر چه فیلم رو به جلو می رود فاصله میان آنها بیشتر می شود. “اولمو” یک ستمدیده است و با فقر و ظلم رشده یافته؛ او نیز بارها مانند دیگر دهقانان، مورد بی عدالتی قرار می گیرد. در یکی از صحنه های فیلم، او از سوی “آتیلا” سرکارگر خانواده ، بی دلیل متهم به قتل یک پسربچه به نام “پاتریزیو” می شود. او پس از اینکه توسط افراد “آتیلا” تا پای مرگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، متهم اصلی خود را معرفی می کند و این در حالی است که تنها دوست او “آلفردو” فقط نظاره گر این ماجراست. بی عدالتی ها و ظلم در میان دهقانان موجب می شود که “اولمو” به فکر مبارزه با آنها بیافتد. اولمو، دهقانان را بر علیه اربابان به مبارزه تشویق می کند و جلوی آنها می ایستد. او به زودی مارکسیست می شود و رهبری اتحادیه کارگری را بر عهده می گیرد. شخصیت “اولمو” رفته رفته بیشتر شکل می گیرد و داستان فیلم هر چه فراتر می رود بیش از پیش به شخصیت اولمو نزدیکتر می شود. اما از طرفی دیگر “آلفردو” رفته رفته رو به زوال و تنهایی می رود، حتی همسر او که به بی کفایتی اش پی برده، ترک اش می کند. آلفردو حتی کنترل املاک اش را نیز مثل گذشته نمی تواند در دست بگیرد، او اینک در واقع زیر سایه “آتیلا” و عقاید فاشیسم، خُرد می شود.

در فیلم «1900»، لحظات تاثیرگذار فراوانی وجود دارد که برخی از آنها زیبا و برخی از آنها تلخ و حزن انگیزاند. برای نمونه در صحنه هایی از فیلم که “آلفردو” و “اولمو” پس از مدت ها یکدیگر را ملاقات می کنند و خاطرات گذشته را برای یکدیگر تداعی می کنند، تماشایی اند و حس عجیبی را به تماشاگر منتقل می کنند، و یا در صحنه هایی از فیلم که مربوط به قتل عام دهقانان در محوطه خانه است از تلخ ترین و تاثیرگذارترین لحظات سینمایی است. در فیلم «1900»، از این نوع صحنه ها کم نیست، صحنه هایی که اغلب تلخ و عذاب آورند، حتی در لحظاتی که شخصیت ها موقعیت های طنزآمیزی را ایجاد می کنند باز هم تلخی و ناامیدی را می شود در میان آنها دید؛ در فصل هایی از فیلم که دهقانان و کارگران در اصطبل خانه مشغول رقص و پایکوبی هستند و یا در فصلی دیگر که “اولمو” و کارگران خانه، “آتیلا” را در بین خود گرفتار می کنند و با فضولات حیوانات او را می زنند و به او می خنند، در عین حال که از فضایی طنزآمیز و موقعیت های خنده دار برخورداراند، ولی با حس بد و مایوس کننده ای نیز همراه اند. تقریبا تمام صحنه های فیلم به همین طریق عمل می کنند، فضای حاکم بر فیلم، فضایی سرد، تاریک و عذاب آور است. رابـ*ـطه سرد و ناامیدکننده میان شخصیت های فیلم حتی تا آخرین لحظه نیز به حد مطلوب ی نمی رسد. فیلم به طور جدی متمرکز بر تراژدی است. شیوه نگاه “برتولوچی” در فیلم «1900» را صحنه پردازی حقارت دیکته می کند و این بازتابی از وجود آدم هایی بینوا و ستم دیده است که در کوی و برزن پرسه می زنند. عامل وحدت در فیلم «1900»، از رابـ*ـطه میان فیلم و تماشاگر بدست می آید و حتی می شود گفت بیشتر از خصوصیت بصری و یا صوتی خود فیلم، یعنی رابـ*ـطه ی میان آنچه تماشاگر از فیلم درک می کند و به آن احساسی دارد(داستان فیلم ریتم خوبی دارد و منطقی پیش می رود و متناسب است) با وجود اینکه فضای فیلم و رابـ*ـطه شخصیت ها گاهی سرد و شکنجه آور است، ولی به لطف نگاه ویژه فیلمبردار فیلم “استورارو” و کارگردانی یکدست و هماهنگ “برتولوچی” فیلم اصلا کسل کننده نیست، در حالی که مدت زمان فیلم نزدیک به پنج ساعت است اما تماشاگر به خاطر اینکه سرگرم داستانی روان و جذاب است از مسیر زمانی فیلم خارج می شود و درگیر فضای داستان فیلم می شود.

یکی از خصایص فیلم «1900»، استفاده هوشمندانه “برتولوچی” از رنگ است. در برخی از لحظات حساس فیلم، رنگ، عاملی در شدت بخشیدن به حال و هوای صحنه و روشن ساختن اختلاف های میان خصائص معین واقعیت درون فیلم است. به طور مثال می توان به صحنه ای اشاره کرد که به محاکمه کردن “آلفردو” توسط دهقانان و “اولمو” می پردازد. هنگامی که آنها رای به گناهکار بودن آلفردو می دهند، پارچه بزرگ سُرخ رنگی را باز می کنند و روی دستان خود می گیرند، سپس پارچه سُرخ رنگ را در محوطه خانه می چرخانند و شادی می کنند، در اینجا رنگ «سُرخ» در میان جمعیت، متمایل به نزدیک شدن است،نوعی حس آزادی برای آنها تلقی می شود و همچنین می توان آن را همبستگی پُرمعنای آنها با کمونیسم دانست.

از دیگر خصایص فیلم، موسیقی آن است که نقش بسزایی در فیلم دارد. موسیقی زیبای “انیو موریکونه” در فیلم «1900»- حالت،فضا و لحن می آفریند؛ سبک موسیقی موریکونه در فیلم، دوران تصویر شده را القا می کند و همچنین حاوی تنوع فراوانی از کیفیات موسیقی است. موسیقی از همان تیتراژ آغازین فیلم که بر روی یک تصویر زیبای نقاشی(تصویر مردمی که در حال حرکتند) خود را به رُخ می کشد و تماشاگر را مسحور خود می کند و سپس توجه آن را به تصویر جدید فیلم معطوف می کند.

فیلم «1900»، فصل پایانی فوق العاده زیبا و تاثیرگذاری دارد که حتی می توان آن را برگ برنده این اثر “برتولوچی” دانست. پایان فیلم را باید روابط علت و معلول حاکم بر زندگی آدم هایی دانست که در این جامعه زندگی می کنند و در واقع آن را باید نماینده واقعیت دانست. در صحنه های پایانی، آلفردو و اولمو را اینک در سن پیری با موهای سپید و عصا به دست می بینیم که باز مثل همان دوران در گذشته با یکدیگر بحث و جدل می کنند و بر سر و دوش هم می زنند، دوباره همان اختلافات طبقاتی و همان وضعیت گذشته… گویی که این رابـ*ـطه میان مالک و رعیت تمام نشدنی است و تا ابد ادامه دارد.

منبع: سینما نگار
به قلم: حسن نیازی


نقد و بررسی فیلم ۱۹۰۰ / 1900

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا