خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیه ای دیگر، با اشاره به پاداش های بزرگی که در انتظار انسان های مقاوم است، می فرماید: آنان که الله را پروردگارشان دانسته اند و در این راه پایدار ماندند، فرشتگان بر آنان نازل (فصلت: 30 و 31)حضرت علی علیه السلام نیز با تأکید بر پایداری در کارها فرموده است:به کار برخیزید، به کار برخیزید! چنان که علی علیه السلام می فرماید:به نفس های خود رخصت مدهید؛ که این رخصت ها شما را به راه های ستم پیشگان می برد همان گونه که علی علیه السلام این مطلب را چنین بازگو می کند: همانا گروهی، خدای را به انگیزه پاداش می پرستند؛ این عبادت تجارت پیشگان است. گروهی او را از ترس می پرستند؛ این عبادت برده صفتان است و گروهی او را برای آنکه او اگر دست مایه رسیدن به هدف های بزرگ نیز در اختیار آدمی نباشد، باز هم بجاست که همت عطار دراین باره حکایتی دل نشین را این گونه نقل می کند: «وقتی که یوسف علیه السلام را در این میان، پیرزنی در حالی که چند کلاف نخ در دست داشت، برای خریدن یوسف علیه السلام بنابراین، قناعتی که علی علیه السلام انسان ها را بدان فراخوانده است، بسنده کردن به فقر و ناداری چنان که علی علیه السلام فرموده است: «اِنَّ اَفْضَلَ الْفِعالِ بگذرد، همان گونه که علی علیه السلام نیز چنین می کرد و همو می فرماید: [گاهی] انسانی که کوته فکر و سفیه است، از سر جهالت و نادانی با من روبه رو می شود

استقامت

استقامت یا «پایداری در کارها»، شرط اساسی غلبه بر ناکامی ها و رسیدن به پیروزی است. اهمیت این امر تا آنجاست که خداونددر قرآن کریم، با صراحت، پیامبر و پیروان شان را به استقامت دستور می دهد. نیز در آیه ای دیگر، با اشاره به پاداش های بزرگی که در انتظار انسان های مقاوم است، می فرماید:

آنان که الله را پروردگارشان دانسته اند و در این راه پایدار ماندند، فرشتگان بر آنان نازل شوند و مژده دهندکه دیگر هیچ ترس و اندوهی نخواهید داشت و شما را به بهشت موعود بشارت باد. ما فرشتگان، یاران و دوستان شما در دنیا و آخرت خواهیم بود و برای شما از نعمت های بهشت، هر آنچه مایل باشید یا آرزو کنید، آماده خواهد بود. (فصلت: 30 و 31)

حضرت علی علیه السلام نیز با تأکید بر پایداری در کارها فرموده است:

به کار برخیزید، به کار برخیزید! پس به پایان رسانید، به پایان رسانید! و استقامت ورزید، استقامت ورزید! پس شکیبایی، شکیبایی! پس پارسایی، پارسایی! شما را پایانی است، خود را بدان برسانید.

در حقیقت، توفیق یافتن در هر کاری و رسیدن به هدف های مادی و معنوی در زندگی، همچنین به جای آوردن شایسته وظایف فردی و اجتماعی و حل کردن تدریجی همه مشکلات، در گرو پایداری و استقامت آدمی است.


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
به تعبیر ملک الشعرای بهار:

گرت پایداری است در کارهاشود سهل پیش تو دشوارها
نیکوست این شعر

پایداری و استقامت میخسزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هرچه بیشتر کوبندپا فشاریش بیشتر گردد
امیرمؤمنان علی علیه السلام استقامت نداشتن در مسیر راستی و هدایت را موجب گمراهی شخص معرفی کرده و فرموده است: «بدانید هر کس که از حق سود نجوید، باطل به او زیان رساند وکسی که به هدایت استقامت نپذیرد، گمراهی موجب هلاکتش شود».

نیز در تعبیر دل نشین دیگری می فرماید: «مَنْ طَلَبَ السَّلامَةَ لَزِمَ الاِْسْتِقامَةَ؛ هر کس خواهان سلامت است، باید استقامت را ملازم خویش سازد».

رهایی خواهی از سیلاب اندوهقدم بر جای باید بود چون کوه
گر از هر باد چون بیدی بلرزیاگر کوهی شوی، کاهی نیرزی
نظامی

البته، یکی از راه های رسیدن به پایداری در امور، ایستادگی در برابر خواسته های نارواست؛ زیرا آدمی تا زمانی که در برابر هوای نفس نمی ایستد، نخواهد توانست در برابر برخی وسوسه های بیرونی همانند وسوسه قدرت، شهرت و ثروت استقامت ورزد. چنان که علی علیه السلام می فرماید:

به نفس های خود رخصت مدهید؛ که این رخصت ها شما را به راه های ستم پیشگان می برد و با نفس های خود سازش نکنید؛ که این سازش کارهای شما را به نافرمانی و معصیت می کشاند.

پیام متن:

1. استقامت، رمز غلبه بر مشکلات و رسیدن به پیروزی.

2. پایداری، نزول فرشتگان و ره یابی به بهشت را در پی دارد.

بلند همتی

برخی از حالت ها وصفت های خوب انسانی، هرگاه در وجود فرد شکل می گیرد، ویژگی های شایسته دیگری را نیز به همراه می آورد. به عنوان مثال «همت عالی» خوی پسندیده ای است که به برکت آن، خصلت های روحی زیبایی چون بی اعتنایی به دنیای فریبنده، رهایی از حرص و طمع به اموال دیگران و بسنده نکردن به درجه های پایین علمی ومعنوی نیز نصیب انسان می شود. علی علیه السلام با توجه به این نکته، دو ثمره دیگر بلندهمتی را «بردباری» و «پرهیز از شتابزدگی» در کارها بیان می کند و می فرماید: «اَلْحِلْمُ وَ الاَْناتُ تَوأَمانِ یُنْتِجُهُما عُلُوُّ الْهِمَّةِ؛ بردباری و درنگ [به موقع]، دو چیز هم آهنگند که از همتی عالی سرچشمه می گیرند».

در پرتو همت عالی، انسان در آزادگی و آزادمنشی تا به آنجا اوج می گیرد که تکلیف ها و عبادت های خویش را تنها برای رضای محبوبش به جا می آورد، نه برای طمع بهشت و نه ترس از دوزخ او. همان گونه که علی علیه السلام این مطلب را چنین بازگو می کند:

همانا گروهی، خدای را به انگیزه پاداش می پرستند؛ این عبادت تجارت پیشگان است. گروهی او را از ترس می پرستند؛ این عبادت برده صفتان است و گروهی او را برای آنکه او را سپاس گزاری کرده باشند می پرستند؛ این عبادت آزادگان است.


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
و چه نیکو سروده است حافظ شیرازی درباره عبادت آزادگان:

ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان راوظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب
و در جای دیگر، ایستادن خویش در محراب عبادت را تنها به انگیزه دیدار جمال یار بیان می کند و می گوید:

گوشه محراب ابروی تو می خواهم ز بختتا در آنجا همچو مجنون درس عشق از بر کنم
در حقیقت، انسانی که به واسطه همت بلند خویش روح آزادگی را تجربه می کند، حتی اگر دوزخی نیز در کار نباشد، باز هم به نافرمانی پروردگارش دست نمی یازد؛ چرا که بلندهمتی، سپاس گزاری آدمی را درپی دارد و سپاس گزاری نیز دوری از نافرمانی را. از علی علیه السلام در روایتی نقل است:

لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلی مَعْصِیَتِهِ لَکانَ یَجِبُ اَنْ لایُعْصی شُکْرا لِنِعْمَةِ.

اگر بر فرض، خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود، سپاس گزاری ایجاب می کرد که از فرمانش سرپیچی نشود.

اگر دست مایه رسیدن به هدف های بزرگ نیز در اختیار آدمی نباشد، باز هم بجاست که همت او بزرگ باشد. عطار دراین باره حکایتی دل نشین را این گونه نقل می کند: «وقتی که یوسف علیه السلام را در سرزمین مصر برای فروش عرضه کردند، خریداران از هرسوبرای تملک او روی آوردند و برخی حاضر به پرداخت بهایی سنگین ـ حتی دادن زر به اندازه وزن یوسف ـ برای تصاحب او شدند. در این میان، پیرزنی در حالی که چند کلاف نخ در دست داشت، برای خریدن یوسف علیه السلام مشتری شد و گفت: به ازای این چند کلاف، یوسف علیه السلام را به من بدهید! فروشنده در حالی که خنده اش گرفته بود، به پیرزن گفت: مگر نمی بینی که دیگران برای خریدن یوسف چه مبلغی پیشنهاد می کنند؟! پیرزن در جواب گفت: من می دانم که به این بهای اندک، یوسف را به من نمی دهید، ولی دوست داشتم من نیز از جمله خریداران یوسف باشم».

گر چه هستم من به صورت بس ضعیفدر حقیقت همتی دارم شریف
گر ز طاعت نیست بسیاری مراهست عالی همتی باری مرا
عطار


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیام متن:

1. همت بلند، منشی است شایسته که نیکی های فراوانی به همراه دارد.

2. عبادت برای رضای الهی، یکی از آثار بلندهمتی است.

3. چنانچه توفیق بندگی واقعی را نداریم، شایسته است که بلند همتی را پیشه خویش سازیم.

قناعت

قناعت، یعنی سیر بودن چشم و دل از مظاهر دنیا و پرهیز از فزون خواهی، که از والاترین کمالات انسانی به شمار می آید. به تعریف امیرمؤمنان علی علیه السلام ، «قناعت بسـ*ـتری برای زندگی متعالی و والا» و «عاملی برای ره یابی به زندگی ای پاکیزه و گوارا» است.

در واقع، انسان های عاقبت نگر و باهوش، برای رسیدن به دولت مندی و بی نیازی حقیقی، به راه قناعت می روند، نه سراغ زراندوزی وانباشت ثروت. ارسطو گفته است: «طلب کن بی نیازی از دنیا را به وسیله قناعت؛ زیرا آنچه انسان را بی نیاز می سازد قناعت است، نه مال». و به تعبیر زیبای صائب:

در قناعت، لـ*ـب خشک و مژه پرنم نیستعالمی هست در این گوشه که در عالم نیست
گفتنی است، برخی قناعت را بسنده کردن به فقر یا وضع موجود و اوضاع نکبت بار فهمیده اند. در حالی که چنین برداشتی نادرست و با روح دین و موازین آن ناسازگار است؛ چراکه هیچ پدیده اجتماعی ای به اندازه فقر، از طرف دین محکوم نشده است. علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود:

یا بُنَیَّ اِنّی اَخافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ، فَاِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.

پسرم! همانا از تنگ دستی، بر تو بیم ناکم. پس، از آن برخدا پناه بر که تنگ دستی، دین را زیان رساند؛ خرد را سرگردان کندو دشمنی پدید آورد.

بنابراین، قناعتی که علی علیه السلام انسان ها را بدان فراخوانده است، بسنده کردن به فقر و ناداری نیست، بلکه راضی شدن به کفاف است، یعنی آدمی به مقدار معقول و متعادل در زندگی رضایت دهد و خود را اسیر آز و فزون خواهی نکند. چنان که خود فرموده است: «مَنْ اقْتَنَعَ بِالْکَفافِ اَدّاهُ اِلَی الْعِفافِ؛ هر که به کفاف قناعت کند، او را به پاکی کشاند».

انسانی که اهل قناعت شد، به فرموده مولایش علی علیه السلام «به اندازه کفاف بسنده می کند، تا آسایش، گشایش و آرامش را به دست آورد.» همچنین، قناعت موجب آزادی انسان از غل وزنجیر آزمندی است، نه مانع استفاده از امکانات در حد متعارف و معقول و این گونه بهره مندی از امکانات، زمینه درست رسیدن به کمالات است. چنان که علی علیه السلام فرموده است: «اِنَّ اَفْضَلَ الْفِعالِ صِیانَةُ الْعِرْضِ بِالْمالِ؛ همانا بهترین کارها، نگه داری آبرو با مال است».


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیام متن:

1. قناعت، راهی برای رسیدن به دولت مندی و زندگی پاکیزه و بی نیازی است.

2. قناعت، آسایش و راحتی و آرامش را به همراه دارد.

3. مفهوم صحیح قناعت، دوری از فزون خواهی رنج آور است، نه رضایت به فقر و بدبختی.

طمع

طمع، تمایل نفس به چیزی است از روی آروزی شدید و آزمندی.

طمع، به عنوان صفت زشت اخلاقی، اگر در نهاد کسی رخنه کند، پی آمدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. چشم دوختن به مال و نامـ*ـوس مردم، تحمل رنج فزون خواهی، پای مال کردن حقوق دیگران و رعایت نکردن حلال وحرام در کسب و تجارت، از شاخ و برگ های پوسیده درخت طمع است. طمع، روح آزادگی را از انسان می گیرد و او را «به بندگی می کشاند.» شاعری عرب گفته است: «عفیف باش و طمع کار مباش تا زندگی ای آزاد داشته باشی؛ زیرا طمع، گردن ها را قطع کرده است».

آنان که در پی عزت نفس هستند و از ذلت گریزانند، باید برای همیشه طمع را وانهند؛ چرا که به فرموده علی علیه السلام : «نتیجه طمع کاری، خواری دنیا و آخرت است».

آن حضرت در جای دیگر از نهج البلاغه درباره خطر طمع چنین می فرماید:

طمع، راهی است که بازگشت ندارد و ضامنی است بی وفا. چه بسا نوشنده ای که قبل از سیراب شدن، آب گلویش را گرفته [و مرده است.] هر چیزی که بزرگی آن زیادتر باشد و برای به دست آوردن آن بیشتر مبارزه شود، مصیبت از دست رفتنش، شدیدتر است و آرزوها، چشم های دل را کور می کند.

گفتنی است تأسف بر چیزهای از دست رفته نیز، به نوعی ریشه در طمع ورزی آدمی دارد، همان گونه که گاهی طمع موجب می شود عقل آدمی از درک واقعیت باز ماند و خواهان چیزی گردد که ارزشی ندارد ابن ابی الحدید در این باره حکایتی این چنین نقل می کند:

«مردی چکاوکی را شکار کرد. چکاوک گفت: با من چه خواهی کرد؟ گفت: قصد ذبح و خوردن تو را دارم. گفت: به خدا سوگند که من ارزش خوردن ندارم و از خوردن من سیر نخواهی شد، ولی سه چیز به تو می آموزم که از خوردن من بیشتر به کارت خواهد آمد: یکی را در حالی که در دست تو هستم به تو می آموزم؛ دومی را چون بر درخت نشستم و سومی را چون بر دامنه کوه رسیدم خواهم گفت. صیاد گفت: سخن نخست را بگو! گفت: بر آنچه از دست می رود، اندوه مخور! چکاوک را رها کرد وچون بر درخت نشست، صیاد گفت: دومی را بگو. گفت: چیزی را که ممکن نیست، باور مکن! آن گاه بر کوه پرید و به مرد گفت: ای نگون بخت! اگر مرا کشته بودی، از سنگ دان من دو گوهر بیرون می آوردی که وزن هر یک سی مثقال بود.


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
صیاد سخت اندوهگین شد و انگشت به دهان گزید و گفت: سخن سوم را بگو! چکاوک گفت: تو آن دو سخن مرا فراموش کردی، سخن سوم را می خواهی چه کنی؟ مگر به تو نگفتم بر آنچه از دست داده ای اندوه مخور و حال آنکه اندوه خوردی. مگر به تو نگفتم چیزی را که ممکن نیست باور مکن، چگونه باور کردی که در سنگ دان من دو گوهر هر یک به وزن سی مثقال باشد، در حالی که دیده بودی وزن من به بیست مثقال هم نمی رسید. این را گفت و پرواز کرد و رفت».

پیام متن:

1. طمع، روح آزادگی را از انسان می گیرد و او را در دنیا و آخرت خوار می سازد.

2. چشم دوختن به داشته های دیگران، پای مال کردن حقوق مردم و تحمل رنج فزون خواهی، از پی آمدهای طمع است.

شجاعت

شجاعت نشانه کمال آدمی است که بدون آن، زندگی انسان ثبات نمی یابد. روحیه شجاعت آدمی را قادر می سازد تا بر ترس و ناکامی ها چیره شود. افرادی که از چنین ویژگی محروم هستند، توانایی دفاع از حق خویش را ندارند. ایستادگی در مقابل ظالم و حق گویی نیز شجاعت فرد را می طلبد. علی علیه السلام از شجاعت به «یاوری حاضر و آماده، و کمالی آشکار» تعبیر می کند و آن را «صفتی والا وشریف می داند که خدای سبحان آن را تنها به کسانی که دوستشان داشته و آنها را آزموده است، عطا می فرماید.» اساسا از نگاه قرآن کریم، ترس صفتی شیطانی است، آنجا که می فرماید: «شیطان، شما را از تهی دستی [به هنگام انفاق] بیم می دهد». (بقره: 268) از این آیه و آیه های مشابه استفاده می شود که هر ترسی که نابجا و به دور از ریشه ای عقلانی و صحیح باشد، موجب می شود که شیطان در وجود آدمی رخنه کند.

البته شجاعت جلوه های گوناگون دارد. در برخی روایت ها، از صبر، به شجاعت تعبیر شده است. از علی علیه السلام نقل است: «شجاع ترین مردمان، کسی است که به وسیله بردباری، بر جهل و گمراهی غلبه کند.» گاهی نیز شجاعت واقعی آن است که آدمی از رفتار جاهلانه برخی افراد بگذرد، همان گونه که علی علیه السلام نیز چنین می کرد و همو می فرماید:

[گاهی] انسانی که کوته فکر و سفیه است، از سر جهالت و نادانی با من روبه رو می شود [و برخوردی جاهلانه کرده و بد می گوید]، ولی من ناپسند می دانم که پاسخ او را بگویم. او بر سفاهت و جهالت خود می افزاید و من بر بردباری خود. مثل من، همانند آن عودی است که آن را در آتش می اندازند که هر چه بیشتر می سوزد، بوی خوش آن بیشتر می شود.


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,573
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیام متن:

1. شجاعت نداشتن، جلوی اقدام به موقع انسان در کارها را می گیرد.

2. خداوند، شجاعت را به آنانی که دوست دارد عطا می فرماید.

3. گاهی شجاعت در آن است که آدمی اهل صبر باشد یا از کسی که از روی نادانی به او اهانت نمود، درگذرد.

یاد مرگ

«مرگ سرنوشت نهایی و حتمی همه آدمیان است» که چاره ای جز پذیرش آن ندارند و «در طلب خود به طوری جدی است که هیچ کس از برجای ایستاده و فرار کننده، از تیررس آن به دور نیست.» بر این اساس، اندیشیدن در این سرنوشت تغییرناپذیر، امری طبیعی و عقلانی است. علی علیه السلام «از کسی که مرگ را فراموش می کند، در حالی که مردگان را می بیند، اظهار شگفتنی می کند» و برای آنان که پند و عبرت پذیرند: «دیدن جنازه [بی جان] را بهترین موعظه می داند.» همچنین، برای فرونشاندن آتش زیاده خواهی و بی احترامی، آدمیان را به این نکته یادآور می شود که:

«همانا بهره شما از زمین گسترده و پهناور، طول و عرض قامت شما در قبر است.» که به تعبیر زیبای حافظ:

هر که را خوابگه آخر، مشتی خاک استگو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
مرگ، انسان ها را در جایگاه شایسته و حقیقی خود قرار می دهد. بدین معنی که آن فروتنی و خشوعی که لازمه بندگی انسان در پیشگاه پروردگار بی همتاست، اگر در زندگی مادی او به ظهور نرسد، با فرا رسیدن لحظه مرگ، آثار ضعف و تسلیم سراسر وجود آدمی را فراخواهد گرفت، و او را به فروتنی وادار خواهد نمود. در روایت آمده است: «اگر سه چیز نبود، آدمی هرگز [در برابر خدایش] سر تسلیم فرود نمی آورد و آن سه عبارتند از: بیماری، نیازمندی و مرگ».

«یاد مرگ، دل را نرم می کند» و به آن صفا و نورانیت می بخشد و خود، عاملی مهم برای بازداشتن انسان از لغزش ها، زیاده خواهی ها و وابستگی های دنیوی است.

جامی، در هفت اورنگ خویش حکایت زنده دلی را نقل می کند که به زیارت اهل قبور می رفته و بهره های فراوانی می برده است. وی در این باره چنین می سراید:

زنده دلی از صف افسردگانرفت به همسایگی مردگان
حرف فنا خواند زهر لوح خاکروح بقا جُست ز هر روح پاک
کارشناسی پی تفتیش حالکرد از او بر سر راهی سؤال
این همه از زنده رمیدن چراسترخت سوی مرده کشیدن چراست
گفت بلندان به مَغاک اندرندپاک نهادان ته خاک اندرند
مرده دلانند به روی زمینبهر چه با مرده شوم هم نشین

همدمی با مرده دهد مردگیصحبت افسرده دل افسردگی

زیر گل آنان که پراکنده اندگرچه به تن مرده به جان زنده اند

زنده شدم از نظر پاکشانآب حیاتست مرا خاکشان

جامی از این مرده دلان گوشه گیرگوش به خود دار و ز خود توشه گیر

پیام متن:

1. چون مرگ سرنوشت حتمی همه آدمیان است، اندیشه در آن، امری طبیعی و عاقلانه است.

2. یاد مرگ آدمی را از بسیاری لغزش ها و زیاده خواهی ها باز می دارد.

3. مرگ خضوع آدمیان در برابر خداوند را موجب می شود.


نگاهی به برخی فضیلت های اخلاقی

 
  • تشکر
Reactions: MaSuMeH_M و *RoRo*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا