خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌گفت وقتی اوضاع گل و بلبله و رواله همه چی، وقتی که آفتابیه حال و روز روزگار، کاری نداره اسم عشق گذاشتن روی هر سوءتفاهمی!
عشق ولی اونه که عشق بمونه درست وسطِ چشم باد، درست وقتی زمینِ زیرِ پاتم محکم نیست، دقیقا همون موقعی که توو دل طوفانی...
می‌گفت ببین منو!
سرد و گرمِ روزگار چشیده ایم ما!
فرقی نداره آرامش و طوفانش، بالا و پایینش، آفتاب و بارونش، سخت و آسونش...
آسمونمونم که به زمین بیاد،
اول و آخرش عشق خودتی و خودت و بس!


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
عزیزترینم!
راستش را اگر بخواهید
همین تازگی ها فهمیده ام این شما نیستید که با بقیه فرق می‌کنید،
احساس لاکردار من است که نسبت به شما، زمین تا آسمان فرق می‌کند با حسم نسبت به هر چیز و هر کس دیگری...
عزیزترینم!
منِ دیوانه
به طرز غریبی دوست می‌دارم
شما را
که متفاوت ترین آدمِ معمولی جهان هستید...


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کُرد بود، از اون اصیلاش...
یه وقتایی که می‌خواست بگه فلانی خیلی آدم خوبیه و دوست داشتنیه و حسابی به دل می‌شینه و تو بگو عشقه اصلا، می گفت:
" چَنی عزیزه؟! "
این "خیلی عزیزه" گفتناش کلی معنا داشت واسه خودش...
می‌گفت وقتی یکی عزیزه و عزت داره، جاش همیشه سرِ چشم آدمه، مثل عشق، مثل دوست داشتن، مثل قرآنی که جاش سرِ طاقچه ست...
آدمی که عزیزه حرفش خریدار داره، نازش خریدار داره، حرمت و احترام داره وجودش برای همه، اگه باشه محبتش توی دلاست، نباشه دلتنگیش...
خودِ خدام هواشو داره انگار همیشه و همه جا!
می گفت...
اصلا ولش کن این حرفارو،
تا حالا بهت گفتم چنی عزیزی برام؟!


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
گران تمام شدی برایم!
بعد از تو
هر بودنی
تنهاترم کرد...
بعد از تو
کنار هرکسی که تو نبود
دچار شدم به تنهایی
یک تنهائی دونفره!
***
هویت منی،
بهار را به بارانش می‌شناسند...
مرا به عشقِ تو!


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نوشت:
" چه رنگی دوست داری راستی؟! "
خواستم بنویسم آبی ولی یاد پیراهنای خاکستری و طوسیش افتادم که خیلی بهش میان، فکرم رفت پیش قهوه ای خوش رنگِ چشماش، شبِ موهاش، دل آبیِ دریاش، سبزی لبخندش، طعم پرتقالی صداش،
یک رنگیش،
حجب و حیاش...
با تردید نوشتم:
" نمی دونم! "
شکلک تعجب فرستاد
" مگه میشه؟! "
نوشتم ولی نفرستادم
" اگه دلبر تو باشی،
آره دورت بگردم...
اینم میشه! "


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
حال و روز بدمو که دید هیچی نگفت،
می دونست حرف زدن بهترم نمیکنه.
چندتا آهنگو رد کرد
تا برسه به صدای قمیشی و بعد صداشو زیاد کرد
تا آخر و انداخت توی مسیر فرعی و چندتا خیابون راهشو دورتر کرد تا از تونل زیرگذرِ تاریک که کم طولانیم نبود بگذره‌‌ و همون اوایلش شیشه ی پنجره ی سمت منو داد پائین و با مهربونی خاص خودش گفت:
"اینجا هرچقدر دلت بخواد میتونی داد بزنی و به هیچی هم فکر نکنی،
فقط یادت باشه من همیشه کنارتم و
هرچی هم که بشه باز با تموم جون و توانم پشتت وایمیستم.":))
تونل که تموم شد چشمام خیس بود
و دلم گرم و گلوم زخم و دیگه هیچ خبری از حال بدم نبود و فقط عشق بود و عشق...
یعنی میخوام بگم زیاد نیستن آدمایی که بدونن تاریکی تونل و چراغ های گاه به گاهش و جیغ زدن مثل دیوونه ها از اول تا آخرش میتونه بهترت کنه...
کمن آدمایی که حال بدتو می فهمن و
می دونن چطوری می تونن خوب کنن حالتو،
خیلی کمن...
یعنی می خوام بگم اینارو قدرشونو باید حسابی دونست، اگه از دست برن ممکنه دیگه هیچوقت مثلشونو نشه پیدا کرد...


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را خدا فرستاد که دلم نگیرد
که نشکند، که نمیرد!
تو را خدا فرستاد
که بشوی شان نزول آیه ی عشق...
که بشوی سرمنشا جنون
که بشوی انتهای تنهایی!
تو را ای عزیزِ بی مانند
تو را ای همیشه ی بی تکرار
تو را ای غزل ترین مضمون، خدا فرستاد
که عطر سیب بگیرد جهانِ بی عشقم
که شکل رویا بگیرد هر لحظه...
که رنگ لبخند بگیرد از حضورت دنیام!
آری! تو را که معجزه ‌ای
تو را که پیامبر عشقی
تو را که آخرین امیدی
تو را... خودِ خودِ تو را برای منِ دیوانه
تردید نکن! خدا فرستاد...


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه آنقدرها نزدیکی که بشود به بودنت دلخوش کرد،
نه آنقدرها دوری که بتوان نبودنت را باور کرد!
هستی و نیستی...
نیستی و هستی...
به گمانم
بلاتکلیفی نامِ دیگر توست‌!
***
فرقی نمی‌کند تعریف خوشبختی چه باشد...
"من" در کنارِ "تو"
خوشبخت‌ترین ضمیرِ جهانم!


دلنوشته های طاهره اباذری هریس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا