خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

DIANA_Z

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/7/20
ارسال ها
724
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
228
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان

جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان

اسم کتابامون رو حتی نمی دونستیم

تو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیم

دفترامون سفید بود کتابامون بی صدا

تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما

با صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم

تو دفتر مشقمون شکل شونو کشیدیم

حالا که دفتر ما شده شهر الفبا

کتابمون ساکت نیست شده پر از سر صدا

برای ما میگه از گذشته ها و امروز

تاریکی ذهن ما روشن شده مثل روز

حالا کتاب می خونیم همه چیزو می دونیم

می نویسیم بابا آب قدر اونو می دونیم

مادر در باران آمد خسته نباشی مادر

ممنون کنارم بودی ای خواهر و برادر

بارون دونه دونه رو ابر تو آسمونه

دنیا پر از نعمته خدا چه مهربونه

معلم مدرسه با ناظم مهربان

مدیر ما چه خوبه خدا نگهدارشان


شعر کودکانه مدرسه

 
  • تشکر
Reactions: Sh@bnam
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا