- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 8,710
- امتیاز واکنش
- 29,620
- امتیاز
- 473
- سن
- 23
- محل سکونت
- کویِ دوست
- زمان حضور
- 207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه تولید اولین خودروها در ایران داستانهای عجیبی پشت سر خود دارد که به اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ باز میگردد؛ البته اوج این ماجرا را باید در دهه ۴۰ دنبال کرد که تحولات عمدهای در وزارت اقتصاد رقم خورد و حاصل آن راهاندازی کارخانههای جدید از خودروسازی گرفته تا ماشینسازی اراک، تراکتورسازی، ذوب آهن اصفهان و… بود.
در این بین تأسیس خودروسازی یکی از اولین صنایعی بود که بهعنوان توسعه صنعتی در ایران دنبال شد و در سال ۱۳۴۲ اولین محصولات آن یعنی کامیون ماک و اتوبوس روانه بازار شد. اگر چه که باید این نکته را هم در نظر گرفت که پیش از آن در شرکت جیپ ایران (پارس خودرو) بهصورت مونتاژ جیپ شش سیلندر کالسکهای تولید شده بود، ولی آنچه در دهه ۴۰ دنبال میشد «نه» گفتن به مونتاژ و شروع تولید در داخل بود.
رضا نیازمند معاون وزیر اقتصاد در دهه ۴۰ (که در سال ۱۳۹۶ درگذشت) در کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» تعریف میکند: «یک روز در وزارتخانه بودم که خبر دادند یک آلمانی آمده و میخواهد من را ببیند. نماینده شرکت بنز بود.
پذیرایی شد و چایی آوردند. گفت: آمدهام تا پروانه ساخت مرسدس را در ایران بگیرم. گفتم به به، مرسدس بهترین اتومبیل دنیاست، خب برنامهتان چیست؟ گفت: برنامه چی؟ گفتم برنامه ساخت، بالاخره شما یک صندلی خودرو را میتوانید اینجا بسازید، دستگیره را میتوانید؟
بعد خب سالهای بعد قطعات دیگری میسازید و مثلاً ۱۰ سال دیگر موتور خودرو را اینجا در ایران میسازید. با تعجب گفت: تو به من میگویی ما یکی از قطعات مرسدس را اینجا بسازیم؟! گفتم، بله چرا که نه، در سـ*ـیاست ما در وزارتخانه مونتاژ قدغن است.
شما مگر پروانه ساخت نمیخواهید، یا اینکه دنبال مونتاژ هستید؟ نکند یک اتاق گنده را که حتی درها هم به آن چسبیده میآورید، موتور را میآورید و… بعد هم اینجا با شش تا پیچ همه چیز را به هم وصل میکنید. اینکه تولید نیست. ما به دنبال تولید در ایران هستیم.
بعد مرتیکه (با عصبانیت) برگشت به من گفت: این سه تا خط جلوی مرسدس (درحالی که دستش را گرد کرده بود و منظورش آرم جلوی ماشین بود) را هم شما نمیتوانید تا ۱۵ سال دیگر اینجا بسازید. من هم به او گفتم خب اگر من تا ۱۵ سال دیگر هم اینجا باشم به تو پروانه نمیدهم.
خیلی عصبانی شد و از اتاق من رفت. چند روز بعد وزیر اقتصاد من را صدا کرد و گفت: شاه از دستم عصبانی است. گفت: شاه گفته مگر شما اتومبیلی بهتر از مرسدس بنز هم در جهان میشناسید؟ وقتی گفتم نه، گفت: پس چرا به اینها پروانه ندادهاید؟
میروی به نیازمند میگویی شش ماه وقت دارد، یا اتومبیل میسازد یا میرود که دیگر نبینمش. شش ماه فرصت داشتم. به مهندس شهرزاد که مدیرکل من بود، گفتم یا باید اتومبیل بسازیم یا اینکه برویم. گفتم برو بگرد بین این تعمیرگاهها، اوراقچیها ببین کسی هست قطعهای، چیزی از اتومبیل، کامیون و… بسازد تا ما کمکش کنیم چیزهای دیگری هم بسازد.»
حاصل گشتن در گاراژهای پایتخت معاون وقت وزیر اقتصاد را به فردی به اسم اصغرقندچی رساند؛ مردی قوی هیکل، خوش اخلاق که برادرش در جریان حادثه روز دانشجو شهید شده بود و خود در خیابان قزوین گاراژ تعمیر ماشین سنگین داشت. او از کودکی کار روی ماشینهای سنگین را شروع کرده و به حدی از توانمندی رسیده بود که قطعات و بدنه خودرو تولید میکرد و با حمایت رضا نیازمند به اولین تولیدکننده کامیون در ایران بدل شد.
در این بین تأسیس خودروسازی یکی از اولین صنایعی بود که بهعنوان توسعه صنعتی در ایران دنبال شد و در سال ۱۳۴۲ اولین محصولات آن یعنی کامیون ماک و اتوبوس روانه بازار شد. اگر چه که باید این نکته را هم در نظر گرفت که پیش از آن در شرکت جیپ ایران (پارس خودرو) بهصورت مونتاژ جیپ شش سیلندر کالسکهای تولید شده بود، ولی آنچه در دهه ۴۰ دنبال میشد «نه» گفتن به مونتاژ و شروع تولید در داخل بود.
رضا نیازمند معاون وزیر اقتصاد در دهه ۴۰ (که در سال ۱۳۹۶ درگذشت) در کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» تعریف میکند: «یک روز در وزارتخانه بودم که خبر دادند یک آلمانی آمده و میخواهد من را ببیند. نماینده شرکت بنز بود.
پذیرایی شد و چایی آوردند. گفت: آمدهام تا پروانه ساخت مرسدس را در ایران بگیرم. گفتم به به، مرسدس بهترین اتومبیل دنیاست، خب برنامهتان چیست؟ گفت: برنامه چی؟ گفتم برنامه ساخت، بالاخره شما یک صندلی خودرو را میتوانید اینجا بسازید، دستگیره را میتوانید؟
بعد خب سالهای بعد قطعات دیگری میسازید و مثلاً ۱۰ سال دیگر موتور خودرو را اینجا در ایران میسازید. با تعجب گفت: تو به من میگویی ما یکی از قطعات مرسدس را اینجا بسازیم؟! گفتم، بله چرا که نه، در سـ*ـیاست ما در وزارتخانه مونتاژ قدغن است.
شما مگر پروانه ساخت نمیخواهید، یا اینکه دنبال مونتاژ هستید؟ نکند یک اتاق گنده را که حتی درها هم به آن چسبیده میآورید، موتور را میآورید و… بعد هم اینجا با شش تا پیچ همه چیز را به هم وصل میکنید. اینکه تولید نیست. ما به دنبال تولید در ایران هستیم.
بعد مرتیکه (با عصبانیت) برگشت به من گفت: این سه تا خط جلوی مرسدس (درحالی که دستش را گرد کرده بود و منظورش آرم جلوی ماشین بود) را هم شما نمیتوانید تا ۱۵ سال دیگر اینجا بسازید. من هم به او گفتم خب اگر من تا ۱۵ سال دیگر هم اینجا باشم به تو پروانه نمیدهم.
خیلی عصبانی شد و از اتاق من رفت. چند روز بعد وزیر اقتصاد من را صدا کرد و گفت: شاه از دستم عصبانی است. گفت: شاه گفته مگر شما اتومبیلی بهتر از مرسدس بنز هم در جهان میشناسید؟ وقتی گفتم نه، گفت: پس چرا به اینها پروانه ندادهاید؟
میروی به نیازمند میگویی شش ماه وقت دارد، یا اتومبیل میسازد یا میرود که دیگر نبینمش. شش ماه فرصت داشتم. به مهندس شهرزاد که مدیرکل من بود، گفتم یا باید اتومبیل بسازیم یا اینکه برویم. گفتم برو بگرد بین این تعمیرگاهها، اوراقچیها ببین کسی هست قطعهای، چیزی از اتومبیل، کامیون و… بسازد تا ما کمکش کنیم چیزهای دیگری هم بسازد.»
حاصل گشتن در گاراژهای پایتخت معاون وقت وزیر اقتصاد را به فردی به اسم اصغرقندچی رساند؛ مردی قوی هیکل، خوش اخلاق که برادرش در جریان حادثه روز دانشجو شهید شده بود و خود در خیابان قزوین گاراژ تعمیر ماشین سنگین داشت. او از کودکی کار روی ماشینهای سنگین را شروع کرده و به حدی از توانمندی رسیده بود که قطعات و بدنه خودرو تولید میکرد و با حمایت رضا نیازمند به اولین تولیدکننده کامیون در ایران بدل شد.
تولید نخستین کامیون و اتوبوس در ایران
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com