خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
روابط سـ*ـیاسی میان ایران و فرانسه در دوره ناپلئون بناپارت، با انعقاد قرارداد فین‌کنشتاین به اوج خود رسید؛ اما خیـ*ـانت دولت پاریس، باعث ازهم‌گسیختگی روابط دوجانبه شد و از سوی دیگر، نفوذ روس و انگلیس در ایران، راه را برای تکاپو‌های سـ*ـیاسی گسترده فرانسویان بست.
بااین‌حال، در نیمه‌دوم دوران حکومت محمدشاه، آن‌ها شخصی به نام «کنت سرتیژ» را به ایران فرستادند تا میان دولت فرانسه بعد از سقوط ناپلئون و قاجار‌ها مناسبات تجاری برقرار کند. البته این مناسبات به‌شدت تحت‌تأثیر نفوذ روسیه تزاری و بریتانیا در ایران قرار داشت.
در همین زمان بود که حاجی میرزاآقاسی، صدراعظم نه‌چندان باهوش محمدشاه، تصمیم گرفت اقدامی به قول خودش «پولتیک» را برای ارتباط با فرانسه انجام دهد. به همین دلیل، میان او و سرتیژ عهدنامه مودتی امضا شد که بیشتر متضمن روابط تجاری فرانسه با ایران بود؛ در واقع پاریس امتیازاتی برای اتباع خود به دست می‌آورد و در مقابل امتیازی به اتباع ایرانی نمی‌داد.
حاجی میرزاآقاسی که بعد از امضای قرارداد، تازه متوجه مفاد آن شده‌بود، سعی کرد برای ایرانیان هم، امتیازات مشابه را به‌دست بیاورد؛ اما ناواردی او در فنون دیپلماتیک و پاسخ‌های سربالای سرتیژ، این موضوع را غیرممکن کرد.

اوضاع تغییر می‌کند
با آغاز زمامداری امیرکبیر در ۲۸ مهرماه سال ۱۲۲۷، ایران بعد از مدت‌ها، سکان اداره خود را در دستان سیاستمداری باهوش و قدرتمند می‌دید؛ سیاستمداری که به‌خوبی از نفوذ روس و انگلیس در ایران باخبر بود و می‌دانست باید با ابزار‌های سـ*ـیاسی و دیپلماتیک، رودرروی دشمنان قرارگیرد.

به همین دلیل، امیر در برابر روس و انگلیس، به‌دنبال برقراری ارتباط با دولت‌های اروپایی دیگر رفت و بر این سـ*ـیاست، در تمام دوران حکومتش پای‌فشرد. سرتیژ که از این رویکرد امیرکبیر آگاه بود، کوشید تا قراردادی را که در دوران محمدشاه به امضای صدراعظم وقت رسانده‌بود، به‌تأیید شاه جدید و امیرکبیر هم برساند و به قول معروف، جای پای خودش را محکم کند.


امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما امیر از همان ابتدای کار، سفیر فرانسه را فاقد شعور سـ*ـیاسی و دیپلماتیک یافت و متوجه شد که او هم، مانند روس و انگلیس در پی تحقیر ایران و ایرانی است. از این رو، در نخستین گام و ظاهراً برخلاف رسم مألوف، هنگام به‌تـ*ـخت‌نشستن ناصرالدین‌شاه، نشان سلطنتی را به سرتیژ اهدا نکرد؛ اقدامی که بر سفیر فرانسه سخت گران آمد و در محرم سال ۱۲۶۵ (آذرماه سال ۱۲۲۷)، طی نامه‌ای تند به امیر، از این کار او گله کرد و حتی نشانی را که از محمدشاه گرفته بود، پس فرستاد.
امیر که متوجه شده بود، سفیر فرانسه هنوز او را نمی‌شناسد و نمی‌داند که دوره و زمانه عوض شده است، نامه را با یادداشتی برای میرزامسعودخان، کفیل وزارت خارجه فرستاد و خواست تا جواب درخوری به زبان‌درازی سرتیژ بدهد. میرزا مسعودخان هم در نامه‌ای مفصل، ضمن اشاره به خبط‌های دیپلماتیک سفیر، او را به خاطر فقدان سواد سـ*ـیاسی شماتت کرد و برایش نوشت:
«از فطانت و درایت و کاردانی آن جناب زیاده از حد بعید بود که از اولیای دولتی که وزیر دول خارجه مستقل دارد، این‌گونه مکاتبات به صدارت عظمی شود.» آن‌گاه به توبیخ سرتیژ پرداخت و تصریح کرد: «آن‌جناب به هیچ وجه من‌الوجوه حق نداشتند به این سیاق و به این طرز از اولیای دولت علیّه مطالبه تصویر همایون نمایند.»

رفتار زیرکانه امیرکبیر، جای اعتراضی برای سفیر فرانسه باقی نگذاشت؛ اما او در رفتارش با اتباع ایران تغییری ایجاد نکرد و ازهمین‌رو، لازم بود برخورد مناسبی با وی صورت پذیرد.

روشدن دست سفیر فرانسه
مدتی بعد از ماجرای نامه‌نگاری سرتیژ، امیر اجرای معاهده دوستی میان فرانسه و ایران را معلّق کرد. سفیر که این معاهده را وسیله عرض‌انـ*ـدام در محافل سـ*ـیاسی فرانسه می‌دانست، با شتاب خود را به امیر رساند و خواستار توضیح شد. امیر خیلی ساده پاسخ داد که آیا حاجی میرزاآقاسی، صدراعظم‌وقت، برای امضای چنین قراردادی از محمدشاه اجازه‌نامه رسمی داشته‌است؟

سرتیژ که انگار برق او را گرفته بود، گفت که چنین بوده و آقاسی به نمایندگی از شاه ایران قرارداد را امضا کرده‌است. اما امیر که می‌دانست واقعیت غیر از این است، خواستار رؤیت نسخه این اجازه‌نامه که نزد سرتیژ بود، شد. سفیر که چنین گواهی را در اختیار نداشت، برای ارائه آن امروز و فردا کرد و امیرکبیر هم، پیگیرانه، هر روز پیغام می‌فرستاد که آن گواهی چه شد؟!
دست‌آخر سفیر نزد امیر رفت و اظهار کرد که آن قرارداد، در واقع مقدمه‌ای برای یک قرارداد اصلی است که، چون عمر شاه قبلی دوام نداشت، باید در دوره شاه جدید قاجار امضا شود! امیر این حرف را به طور ضمنی پذیرفت؛ اما سفیر فرانسه باز هم ساز زیاده‌خواهی کوک کرد و خواست در متن قرارداد، تغییراتی به نفع فرانسه ایجاد کند؛ اما امیر زیر بار نرفت و خواستار حقوق متقابل شد.


امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
قراردادتان را دوست نداریم!
سرتیژ که در برابر خونسردی و پایمردی صدراعظم ایران کم آورده بود، نامه‌ای به فرانسه نوشت و وضعیت را شرح داد. مدتی بعد نزد امیر رفت و گفت که دولتمردان فرانسوی تن به تغییرات مدنظر ایران نمی‌دهند؛ یا همان قرارداد قبلی یا هیچ! سرتیژ ضمن صحبت‌هایش به این نکته اشاره کرد که ایران در شرایط فعلی و در برابر نفوذ روس و انگلیس به دوستی فرانسه نیازمند است.

اما امیر، با آرامش پاسخ داد: «اتفاقاً امنای دولت علیّه ایران نیز در چند مجلس شوری، ملاحظات دقیقه نموده، به هیچ وجه صلاح دولت و ملت خود را در انعقاد این فصول عهد تجارت ندانسته‌اند»؛ آن‌گاه برای این‌که به سرتیژ حالی کند که از موقعیت وی بین دولتمردان فرانسوی باخبر است، تأکید کرد: «هرگاه آن‌جناب اختیارنامه‌ای از دولت متبوعه خود در دست داشته‌باشد، مضایقه ندارند به فصول جدیده که مصلحت و رضای دولت و رفاه رعیت و قوام تجارت در آن درج باشد، عهد تجارتی جدید منعقد سازند.»
به این ترتیب، امیر آب پاکی را روی دست سفیر فرانسه ریخت. او نیز برافروخته دفتر کار صدراعظم ایران را ترک کرد و بدون اجازه ناصرالدین‌شاه و امیر، تصمیم به ترک تهران و حرکت به سوی پاریس گرفت.

کجا با این عجله؟!
درهمین‌حال، مأموران خفیه امیر، برای او خبر آوردند که سرتیژ قصد دارد پس از ورود به اسلامبول، سفارتخانه‌های دولت‌های اروپایی در عثمانی را علیه ایران علاقه‌مند و کار را برای بازرگانان ایرانی سخت کند. امیر از این مسئله هنگامی مطلع شد که سفیر به قزوین رسیده بود.
به‌سرعت پیکی را برای والی آذربایجان فرستاد و از او خواست که سفیر را با احترام و تحت‌الحفظ در مکانی نگه‌دارد و مدت سه ماه مانع خروج وی شود. به دنبال این اقدام، امیرکبیر نامه‌ای حاوی دستورالعمل اجرایی برای مصلحت‌گذار (نماینده سـ*ـیاسی) ایران در اسلامبول فرستاد و از او خواست تا پیش از ورود سرتیژ به پایتخت عثمانی، سفرای اروپایی را دعوت و آن‌ها را نسبت به وضعیت سفیر فرانسه توجیه کند.

سرتیژ در ۹ ژوئن سال ۱۸۴۹ (۱۹ خرداد ۱۲۲۸) وارد اسلامبول شد و در همان ابتدای ورود، مقاله تندی را علیه دولت ایران در یکی از نشریات عثمانی چاپ و تهدید کرد که به‌زودی ناوگان فرانسه خود را به خارک می‌رساند و آن را اشغال می‌کند؛ اما شاید خودش هم نفهمید که چرا اقدامش بازتاب چندانی نیافت!


امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا