- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,271
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ابتدای دیدن هر فیلم باید بدانیم ما از یک فیلم، چه چیزی میخواهیم. اکشن، درام، دیالوگ محور، دوست داشتنی یا همهی اینها با هم.
اینکه رابرت دنیرو یک بازیگر دوست داشتنیست شکی نیست؛ اما فیلمی که میسازد نیز این ویژگی را دارد؟
فیلم از نظر من سبک فیلم “sleepers” یا "خواب روها" با نمایش محله شروع میشود و مخاطب را برای یک فیلم آرام آماده میکند. در ابتدا به نظر میآید رابرت دنیرو نقش اصلی فیلم را بعنوان راننده اتوبوس ایفا میکند اما اشتباه ما اینست که نه نقش اول را درست حدس زدیم نه سبک فیلم را.
پسرِ رابرت دنیرو "کالیجِو" فردیست که فیلم حول محور او و روابطش میگردد. پسری که الگوی خود را در کافهداری به اسم "سانی" میبیند و همیشه او وآدمهایش را تحت نظر دارد.
ما چیزی که از فیلم میخواهیم احساس صمیمیت است؛ اینکه ابتدا بتوانیم کارکترها را همانند کارکترهای پدرخوانده باور کنیم، خلافکارهایی که دوست داریم، کارگرهای زحمت کش و بچه های کله شق.
اما خانوادهی پسربچه از نزدیک شدن به تبهکار برانکس خودداری میکنند و ما در اینجا نمیدانیم سانی واقعا چطور آدمیست. تا اینکه سانی کسی را میکشد و پسربچه شاهد ماجرا باید از بین چند مظنون به قتل قاتل را شناسایی کند. او وقتی به سانی میرسد از دست پلیس ها اورا نجات داده و لو نمیدهد.
نگاه ها، صحنه ها و اتفاقتی که بین پدر و پسر پیش میاید بسیار آشناست.
اینکه ما پدر را قویترین فرد میدانیم و وقتی پدر در مقابل قویترین فرد محل قرار میگیرد ناخودآگاه میدانیم وارد چه ماجرایی میشود.
بعد از آن سانی وارد دنیای ساده ی پدر و پسر میشود و برای پسر بچه اسم میگذارد
میشود گفت این تنها باریست در فیلم که فک میکنیم سانی آدمِ درستی نیست و خودخواه است.
سانی پسربچه را پیش خود میاورد و لورنزو (رابرت دنیرو) نمیخواهد این اتفاق بیوفتد و اختلافی بین آنها در میگیرد و از اینجا پسربچه بین پدر و الگو مرز میگذارد: پدر نقطه قابل ِاتکا و سانی الگویی قابل احترام. "کالیجو" با این دو مرد بزرگ میشود ک با دوستانش تفاوت دارد.
سانی میخواهد از او فردی را بسازد که همه دوستش داشته باشند. چیزی که همیشه میگوید اینست که اگر از تو بترسند بهتر از آنست که دوستت داشته باشند.
اما مشورت های همزمانی که "کالیجو" از پدر و سانی میگیرد بسیار آن دو را نزدیک نشان میدهد.
یک مورد آن مشورتهاییست که راجب قرار گذاشتن با دختری که از او خوشش آمده است.
قرار نیست فقط فیلم را دید و گذشت، ما از دیالوگهایی حرف میزنیم که خاطره میشوند
صحنه هایی که یادمان میماند و بخش هایی که یاد میگیریم.
فیلم پر از صحنههای ماندگارست .صحنه ی شناسایی قاتل در ابتدای فیلم، صحنه ی قماربازی در زیرزمین کافه، صحنه ای که در پیست اسب دوانی اند، صحنه ی ترسیدنِ آشوبگرانی که به کافه ی سانی میایند، حرکات دستِ سانی، صحنه ای که عشق "کالیجو" در را برای او باز میکند و صحنهی آخر فیلم.
آخر فیلم هم کلیشه نیست؛ انگار نمیشود از این فیلم ایراد گرفت. بعضی فیلمها طوری در ذهن آدمی جای میگیرند که آدم خجالت میکشد از آن بد بگوید و شاید حتی نمیتواند این کار را انجام دهد.
بازیِ بازیگران بسیار خوب، فضای فیلم گرم و کارگردانی کم نقص است.
دیالوگهای فیلم هم به یاد آدم میماند. رابرت دنیرو بخشی از زندگی یک فرد از برانکس را به ما نشان میدهد اما بهتر است بگوییم آدمهایی که در این فیلم هستند مصداقی از آدم های دور و برِ ما میمانند:
بدشانس، زحمتکش، دوست داشتنی و خاص، مثل قصهای از برانکس.
منبع: سلام سینما
به قلم: نادر آقا زاده
نقد و بررسی فیلم یک داستان برانکسی / A Bronx Tale
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com