خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
2 ) تجربه‏ی دینی به عنوان یک ادراک: نظر دوم این است که تجربه‏ی دینی نوعی ادراک یا بینش است. به عنوان مثال، ویلیام آلستون (William Alston) معتقد است تجربه‏ی دینی همان ساختار ادراک را دارد. در تجربه‏ی دینی همانند تجربه‏ی ادراک حسی سه عنصر وجود دارد: تجربه‏گر دینی، خدا که مورد تجربه است، و ظهور یا تجلی خدا بر تجربه‏گر. همانطور که در ادراک معمولی، اشیاء بهما جلوه‏گر می‏شوند و ما از این طریق آنها را می‏شناسیم، در تجربه‏ی دینی هم خدا به نحوی از انحاء بر ما متجلی می‏شود و ما قادر می‏شویم تا او و افعال او را بشناسیم. البته به نظر می‏رسد که تفاوت‏های عمده‏ای بین تجربه‏ی ادراک حسی معمولی و تجربه‏ی دینی وجود دارد. ادراک حسی اطلاعات زیادی را در مورد جهان فراهم می‏کند، ولی تجربه‏ی دینی ظاهراً اطلاعات کمی در مورد خدا به دست می‏دهد. تمام انسان‏ها توانائی ادراک حسی را دارند، در عین حال یک تفاوت عمده هست که نشان می‏دهد این نظریه که تجربه‏ی دینی نوعی ادراک حسی است درست نیست، و آن این است که برخلاف تجربه‏ی حسی معمولی، آنچه در مورد خدا مورد تجربه قرار می‏گیرد حسی نیست. در تجربه‏ی دینی تجلی قدرت، عظمت، خیریت، محبت، و نیرو بخشی الهی است که مورد تجربه قرار می‏گیرند و این‏ها هیچ کدام شی‏ء حسی نیستند. آلستون نیز می‏پذیرد صفاتی که خدا مانند قدرت، جمال و خیر، که در تجربه‏ی دینی مورد ادراک واقع می‏شوند، حسی نیستند، اما برای وی این به آن معنی نیست که این کیفیات نمی‏توانند محتوای یک ادراک باشند. نکته‏ی دوم این که ممکن است این انتقاد نیز به این نظریه پیش آید که ما اشیایی مانند خانه، ماشین و درخت را در شرایط عادی می‏شناسیم و لذا وقتی با آنها مواجه می‏شویم، می‏توانیم (با توجه به شناخت قبلی) توصیفی پدیدارشناسانه از آنها داشته باشیم، اما تجربه‏گر دینی که این چنین سابقه‏ی پدیدار شناسانه در مورد خدا در شرایط عادی را ندارد، چطور می‏تواند بداند که خدا چگونه تجلی می‏کند و صفات شناساننده‏ی او چگونه‏اند؟ آلستون در این مورد می‏گوید تجربه‏ی ما از انسان‏هایی که کم و بیش خوب هستند تصوری از «خوب» در ما ایجاد می‏کند و ما براساس همین شناخت قبلی می‏توانیم «خوبی» را در مورد خدا تجربه کنیم. در این جا باز این سؤال پیش می‏آید که آیا دانستن این که انسان‏های خوب چگونه عمل می‏کنند، این امکان را برای ما ایجاد می‏کند که بدانیم چگونه باید خوبی خدا را تجربه کنیم؟ این سؤال که خدا چگونه تجلی می‏کند، مسأله‏ی دیگری را نیز مطرح می‏سازد و آن این که در مورد ادراک حسی انسان یک معیار کلی هست که می‏توان براساس آن درستی ادراک خاصی را محک زد، اما تجربه‏های دینی از تنوع زیادی برخوردارند، آن طور که صحت یک تجربه‏ی خاص را نمی‏توان به آسانی تایید کرد. تجربه‏های دینی در ادیان مختلف متفاوت است، و این تفاوت ناشی از اختلاف در فرهنگ‏ها و اعتقادات دینی می‏باشد. آن «حقیقت غایی» که یک هندو تجربه می‏کند، بسیار متفاوت است از خدایی که یک مسیحی تجربه می‏کند. اما درستی هیچ کدام از این تجربه‏ها را نمی‏توان بدون در نظر گرفتن نظام دینی مشخصی به آسانی تأیید کرد. البته این به آن معنی نیست که تجربه‏ی دینی ادراکی نیست، بلکه فقط می‏تواند به این معنی باشد که تجربه‏های دینی اغلب در معرض تفسیر شخصی قرار دارند. (همان، 20-17)


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
3 ) تجربه‏ی دینی تعبیری از مافوق طبیعت است: مدافعان این نظریه، تجربه‏ی دینی را ادراک حسی نمی‏دانند. در ادراک حسی وجود خارجی شی‏ء مُدرِک ضروری است. توصیف تجربه‏ی دینی به عنوان ادراک حسی، که در آن مُدرِک وجود خارجی دارد، ما را به این اعتقاد وا می‏دارد که تصور کنیم مورد تجربه در تجربه‏ی دینی نیز وجود خارجی دارد. پس تجربه‏ی دینی تجربه‏ای است که تجربه‏گر آن را دینی تلقی می‏کند. دینی دانستن یک تجربه این معنی است که به اعتقاد تجربه‏گر تعبیری طبیعت گرایانه از تجربه نارسا می‏باشد و لذا باید فقط براساس اعتقادات دینی تعبیر شود. بنابراین، توصیف تجربه‏ی دینی با محاسبات علمی مناسب نیست، زیرا علم تلاش می‏کند تجربه را با توجه به علل طبیعی تعبیر کند، در حالی که تجربه‏ی دینی نیاز به تعبیر مافوق طبیعی دارد. (همان، 21-20)
موضوع تجربه‏ی دینی موضوع نسبتاً جدیدی است که ریشه در تفکرات غربی، به ویژه تفکر مسیحیت دارد. با بررسی معانی متعدد واژه‏ی تجربه در فرهنگ‏های غربی می‏توان به این معنی کلی دست یافت که تجربه یعنی «هر احساس، ادراک، آگاهی، حالت، اثر، معرفت و یا مهارتی که از دیدن یا انجام دادن چیزی یا کاری در ذهن ایجاد می‏شود». تعریف دین در فرهنگ وبستر (Webster)چنین است:
اعتقاد به یک قدرت الهی یا مافوق بشری که به عنوان خالق جهان هستی مورد اطاعت و عبادت باشد.
بنابراین، «تجربه‏ی دینی» یعنی «هر احساس، ادراک، آگاهی، حالت، اثر یا معرفتی که براساس یک چنین اعتقاد دینی از دیدن یا انجام دادن چیزی یا عملی به دست آید.
در تعاریف «تجربه‏ی دینی» در کتب غربی محور تجربه خداوند یا حقیقت غایی و یا آن قدرت مافوق طبیعت است.
و گاه تلاش شده است که چنین تجربه‏هایی را اساس و زمینه‏ی اعتقادات دینی شخص قرار دهند.
متیو بقر (Matthew c. Bagger) که در مورد توجیه و تاریخ تجربه‏ی دینی تحقیق کرده معتقد است رویکرد جدید به (موضوع) تجربه‏های دینی عمدتاً ناشی از این تمایل است که می‏خواهند زمینه‏ی اعتقادات دینی را مستقلاً در تجربه‏ی فرد مؤمن قرار دهند.
با توجه به پیشرفت‏هایی که در زمینه‏ی معرفت‏شناسی صورت گرفته است، متفکران مذهبی متعددی تجربه‏ی دینی بنیادین را نوعی تجربه‏ی خودآگاهی یا تجربه‏ی ادراک حسی دانسته‏اند. ظاهراً سرآغاز هر دو نظریه با شلایرماخر (Schleiermacher) بوده است، هر چند که وی وابستگی یا ارتباط اساسی دین به عقیده را انکار کرد... بسیاری از حامیان نظریه‏ی تجربه‏ی دینی بعد از شلایرماخر آن زیرکی و زیان‏بازی (سفسطه) او را ندارند، اما همه‏ی آنان باید به «بی واسطگی» تجربه‏ی دینی تأکید داشته باشند. البته این موضوع هنوز محور مجادلات در مورد تجربه‏ی دینی می‏باشد. گرچه نظریات متفاوتند، اما بینش کلی در مورد «تجربه‏ی بی‏واسطه» این عقیده را می‏رساند که تجربه‏ی دینی نوعی تجربه است که تحت تأثیر اعتقادات قبلی یا زبان و تصورات ذهنی قرار نمی‏گیرد. اگر ما بپذیریم که زبان یا تصورات قبلی در تجربه‏ی دینی دخالت دارند، در آن صورت این تجربه نقشی را که برای آن در نظر گرفته شده است از دست می‏دهد. بسیاری از نظریه پردازان تجربه‏ی دینی آن را به کار برده‏اند تا اعتقادات دینی را اثبات کنند. اگر این اعتقادات نقشی در سرنوشت تجربه‏ی دینی داشته باشند، آن وقت به کارگیری تجربه‏ی دینی برای اثبات اعتقادات افتادن به ورطه‏ی دور خواهد بود. خود شلایرماخر با تیزبینی به این حقیقت پی برد و در مقابل منتقدان خود زیرکانه اعلام کرد که داشتن عقیده به خدا خودآگاهی دینی را برنمی‏انگیزد. وی به مقدم بودن احساس تأکید می‏کند و می‏گوید:


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
باید تأکید کنم که من به عنوان احساس دینداری می‏فهمم ناشی از یک نمایش نیست بلکه بیان اصیل یک ارتباط مستقیم وجودی است. (Bagger, 1999, 22-23)
نینیان اسمارت معتقد است: آن مسیحی که به درگاه خدا دعا می‏کند، طبیعتاً، معتقد است خدا دعای او را پاسخ می‏دهد؛ این پاسخ فقط «بیرونی» نیست که در آن تحول خاصی در امور ایجاد می‏کند، مانند شفادادن به یک بیمار، بلکه مهم‏تر از این آن تحول «درونی» در ارتباط شخصی می‏باشد، که بین شخص دعاکننده و «خالق» او برقرار می‏شود. آن مسیحی دعاکننده بر این عقیده است که خدا با یک روش صمیمانه با انسان‏ها صحبت می‏کند، و انسان هم می‏تواند یک تجربه‏ی درونی از خدا داشته باشد.
عامل تجربه‏ی دینی اهمیت بیشتری پیدا می‏کند، وقتی که وقایع و زندگی‏هایی را بررسی می‏کنیم که ادیان بزرگ از آنها نشأت یافته‏اند. بودا وقتی به «روشنی فکر» نایل آمد که به تفکر در زیر درخت «بو» نشست. به عنوان نتیجه‏ای از آن تجربه‏ی منقلب کننده، بودا معتقد شد که به رمز رهایی از رنج‏ها و آلام زندگی این جهان دست یافته است. ما گزارش‏هایی از مشاهدات اولیه‏ی برخی از پیامبران «عهد عتیق» و از تجربه‏هایی که چیز بسیار مهمی را درباره‏ی خدا به آنان گفت و آنان را برانگیخت تا مردم را به نام او تعلیم دهند، در دست داریم از طریق چنین تجربه‏هایی بود که محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله موعظه در مورد یگانگی اللّه‏ را آغاز کرد، موعظه‏ای که تأثیری انفجارآمیزی در جهان ایجاد کرد و از آسیای مرکزی تا اسپانیا را فراگرفت. ما نمی‏توانیم اوپانیشادها را، که منبع اصول اعتقادی دین هندو است، بخوانیم و هیچ گونه احساسی از تجربه‏ای که اساس این کتاب‏هاست نداشته باشیم. (Smart, 1975, 10)
اسمارت، در ادامه، تجربه‏هایی را نیز از عیسی مسیح نقل می‏کند و سپس نتیجه‏گیری می‏کند که این‏ها و نمونه‏های دیگر می‏توانند نقش عمده‏ای در به وجود آمدن ادیان بزرگ داشته باشند.
گری گوتینگ (Gary Gutting) بر این عقیده است که حداقل بعد از کار کلاسیک ویلیام جیمز نظر معمول این بوده که تجربه‏ی دینی دارای تنوع زیادی می‏باشد. اما تحلیل‏گران فلسفی تجربه‏های دینی، اغلب، به طور عجیبی این تنوع را نادیده گرفته و موارد استثنائی، مانند تجربه‏های عرفانی و مشاهدات فیزیکی را، به عنوان نمونه‏ای واقعی یا کامل از این تجربه، مورد بررسی قرار داده‏اند. در مقابل اینان، گوتینگ بحث خود را پیرامون نوعی خاص از تجربه‏ی دینی قرار داده است؛ همان نوع که ظاهراً کمتر مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته، اما یکی از معمولی‏ترین و مهم‏ترین تجارب در زندگی مؤمنان است. این نوعی از تجربه است که روان‏شناسان دین آن را «آگاهی مستقیم از حضور خدا» می‏نامند.


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
(Gutting, 1995, 247) گوتینگ در ادامه سخنی را از جیمز نقل می‏کند که به عقیده‏ی او، احتمالاً هزاران مسیحی بی‏ادعا سخنی تقریباً مثل این خواهند داشت که:
خدا از هر فکر و شخص برای من واقعی‏تر است. من حضور او را به طور یقین احساس می‏کنم، و هر چه در هماهنگی نزدیک‏تر با قوانین او، که در تن و دل من نوشته شده، زندگی می‏کنم، حضور او را بیشتر احساس می‏کنم. من او را در درخشش آفتاب، در باران، و... احساس می‏کنم. من در نماز و نیایش با او، به عنوان یک یار، سخن می‏گویم، و ارتباط ما لـ*ـذت بخش است. او مرتب به من پاسخ می‏دهد، اغلب در کلامی چنان واضح، اما کلاً در تأثرات شدید ذهنی، که به نظر می‏رسد گوش خارجی من باید آن صدا را گرفته باشد. (Gutting, 1995, 248)
گوتینگ نمونه‏های دیگری از این نوع تجربه‏ها را نقل می‏کند و می‏افزاید که برخی از کسانی که نوعی تجربه‏ی دینی داشته‏اند، آن را «آگاهی از حضور خدا» توصیف می‏کنند. وی حتی می‏گوید اخیراً در یک تحقیق از یک صد نفر از دانشجویان دانشگاه بریتانیا دو سوم آنان اظهار داشتند که نوعی تجربه‏ی دینی داشته‏اند و یک چهارم نیز تجربه‏های خود را «آگاهی از حضور خدا» تلقی کردند.
در این جا این سؤال را می‏توان مطرح کرد که طبیعت یا ماهیت آن خدایی که در چنین تجربه‏هایی از آن یاد شده چیست؟ برای روشن شدن پاسخ این سؤال بهتر است به سخنان گوتینگ در پایان مقاله‏اش توجه کنیم:
اعتقاد دینی توضیحات اساسی در مورد طبیعت یا ماهیت خدا ارائه می‏دهد (به عنوان مثال، او قادر مطلق، عالم مطلق، خیر محض، خالق همه‏ی موجودات است و غیره) او با انسان روابطی دارد (از جمله این که، (مسیحیت) او به صورت انسان در آمد تا ما را نجات دهد، و این نجات دادن در جوامع دینی خاص از طریق مراسم مذهبی (تعمید و عشاء ربانی) انجام می‏شود. (Gutting, 1995, 260)
گوتینگ اهمیت عمده‏ی تجربه‏های دینی را در این می‏داند که چنین تجربه‏هایی این ادعای مهم را ثابت می‏کنند که دین به عنوان پدیده‏ای نافذ در زندگی بشر براساس یک ارتباط اصیل با واقعیتی فراتر از خودمان استوار است.


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرولد وستفال (Merold Westphal) در مقاله‏ای که در آن از تجربه‏ی دینی، به عنوان «خودفرابری» (Self - Transcendence) و «خودفریبی» (Self - Deception) یاد شده و موضوع بیشتر از دیدگاه فلسفه مورد بررسی قرار گرفته است، در پاسخ به این سؤال که آیا تجربه‏ی دینی می‏تواند دلایل خوبی برایاثبات عقاید دینی ارائه دهد یا نه، می‏نویسد: توضیحی که ما از تجربه‏ی دینی ارائه داده‏ایم، به نظر می‏رسد مانع عمده‏ای پیش پای ما قرار می‏دهد تا ما بتوانیم پاسخ مثبت به این سؤال بدهیم. تصور طبیعی ما می‏گوید آن مورد تجربه در تجربه‏ی دینی که ماهیت صوری یا ذاتی خداشناسی راستین را ندارد نوعی بت خواهد بود. چنین تجربه‏ای به سختی می‏تواند حمایت معقول از اعتقاداتی داشته باشد که هدفشان بیان تفوق حقیقی خدای راستین است. برای این که تجربه‏ی دینی ارزش معتبری داشته باشد، لازم است از سندیت معتبری برخوردار باشد. وستفال دو دلیل احتمالی را علت عدم توجه محققین به این مسأله می‏داند: یکی مشکل بودن بحث در مورد این مسأله است، و دیگری اصل خیرخواهی است، یعنی تمایل به بدون تزویر دانستن تجربه‏ی دینی تا وقتی که خلاف آن ثابت شود. وستفال سپس اضافه می‏کند که هیچ کدام از این دو، دلیل خوبی نیست. یک مسأله مهم تنها در برابر تنبلی خود فریب است که به دلیل مشکل بودنش از اهمیتش کاسته می‏شود. دیگر این که اصل «بری از خطابودن تا وقتی که خطا ثابت شود» سه نکته را نادیده می‏گیرد:
1 ) ادعای کتاب مقدس مبنی بر این که «دل انسان بالاتر از همه چیز فریب‏کار و سخت فاسد است».
2 ) تحلیل‏های نظری قوی، که مختصراً در این مقاله ارائه شده، مبنی بر وجود «خودفریبی»، هر زمان که «خودفرابری» در کار باشد.
3 ) تجربه‏ی خود ما در همین تحلیل‏ها مبنی بر این که «تو یک انسان هستی». (Westphal, 1996, 284)


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نتیجه‏گیری
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم می‏شود که تجربه‏ی دینی، به آن صورت که در کتاب‏های غربی مطرح شده است، موضوعی است که ریشه در تفکر مسیحیت دارد. این حقیقت که انسان می‏تواند با خدای خود به نحوی از انحاء ارتباطمستقیم داشته باشد، حقیقتی انکارناپذیر است و سند اثبات درستی آن نیز اعتراف خود انسان بر وجود آن می‏باشد که شخص را از هر دلیل و برهانی بی‏نیاز می‏کند. اما آنچه در این مورد مهم است ماهیت این ارتباط می‏باشد. همان طور که در متن مقاله به نقل از نویسنده‏ی مسیحی گفته شد، در تفکر مسیحیت اعتقاد به تجسم خدا به صورت انسان (Incarnation) هست، که معتقدند خدا به صورت عیسی مسیح به این دنیا آمده تا انسان را، که با انجام گنـ*ـاه اول به این جهان «سقوط» کرده است، نجات دهد. این عقیده تشبیه خدا به انسان (Onthropomorphism) است. اگر در تجربه‏ی دینی، که گفته شده در آن اصل تجربه کردن خداست، منظور از خدا، همان باشد که به صورت انسان درآمده است و در تصورات تجربه‏گر می‏گنجد، در آن صورت چنین تجربه‏ای را فقط در حوزه‏ی اعتقادات مسیحیان باید «تجربه‏ی دینی» نامید. همان طور که در هر دین دیگری هم نوع و ماهیت تجربه‏ی دینی را باید با توجه به اعتقادات آن دین خاص تعبیر و تفسیر کرد.
البته در نوشته‏های دینی و عرفانی خود ما نیز گزارشات زیادی از این نوع تجربه‏ها دیده می‏شود، اما آنچه در فرهنگ اسلامی ما مهم است «معرفت دینی» می‏باشد. برای کسب معرفت دینی هم انسان می‏تواند از تجربه‏های مختلف بهره بگیرد. هر مشاهده‏ای از آیات خدا در آفاق، یعنی در سرتاسر جهان برون، و نیز هر شهودی از آیات او در درون انسان، که به نحوی از انحاء شخص را به «شناختی از خدا» یا «معرفت دینی» رهنمون شود، می‏تواند نوعی «تجربه‏ی دینی» به حساب آید. از طرف دیگر، دیدن هر چیزی، چه با چشم ظاهری و چه با بصیرت باطنی، و نیز انجام دادن هر عملی، که به نحوی از انحاء خدا را به یاد آورد، و از این طریق نوعی ارتباط معنوی بین خدا و انسان برقرار شود، «تجربه‏ی دینی» می‏باشد. نوع و درجه‏ی این تجربه، با توجه به قدرت عقل و اعتقادات شخصی، در اشخاص مختلف متفاوت است و ماهیت آن در درجات متعالی‏تر که «تجربه‏ی عرفانی» هم نامیده می‏شود، اغلب غیرقابل بیان است.
منابع
الف - فارسی
1 ) پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه‏ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، 1376.
2- جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه‏ی مهدی قائنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
3- سبزواری، ملا هادی، اسرارالحکم، با مقدمه و حواشی میرزا ابوالحسن شعرانی، تهران، چاپ اسلامیه، 1351.
4- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج بیستم، تهران دارالکتب الاسلامیه، 1364.
5- ملا صالحی، حکمت اللّه‏، جلوه‏های کهن هنر آیینی، تهران، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران، 1377.
6- ملکیان، مصطفی، راهی به رهایی: جستارهایی در باب عقلانیت و معنویت، تهران، نشر نگاه معاصر، 1381.
7- نراقی، احمد، رساله‏ی دین شناخت، تهران، انتشارات طرح نو، 1378.
8- یثربی، سید یحیی، فلسفه‏ی عرفان: تحلیلی از اصول و مبانی و مسائل عرفان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
ب - انگلیسی
9. Bagger,C.Matthew,Religious Experience, Justification And History, Cambridge University Press,United Kingdom,1999.
10. Gutting, Gary,"A Modified Version of the Argument from Religious Experience", in Philosophy of Religion, Edited by M.stewart, Jones and Bartlett Publishers,USA,1995
11. James,William, The Variety of Religious Experience, the New American library, New York,USA,1958
12. Nasr,S.Hossein, Ideals and Realities of Islam, George Allen and Unwin LTD, London,1975
13. Parrinder, Geoffrey, Mysticism in the Word''s Religions, Oneworld publishers, Oxford, England,1995
14. Smart,Ninian, The Religious Experience of Mankind, Charls Scribner,s Sons, New York, 1975
15. Westphal,Merold,"Religious Experience as self - Transcendence and Self - Deception" in Philosophy of Religion, Edited by Melville Y. Stewart, Jones and Bartlett publishers , USA,1996.


نقش عقل و اعتقادات شخصی در تعبیر و تفسیر تجربه ی دینی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا