عکس نوشته های رمان راز آنتروپوئیدیس | Hannaneh کاربر انجمن رمان 98

حنانه سادات میرباقری · 16/10/20

به نام خالق سبحان که جان جانان است،
رفیق و همدم و دلدار و یار انسان است.

نام رمان: راز آنتروپوئیدیس* (جلد سوم خاطرات نوجوانی)
نام نویسنده: حنانه سادات میرباقری
ژانر: عاشقانه، معمایی، فانتزی، علمی-تخیلی
ناظر: Vahide.s.shefakhah
خلاصه:
سالیان پیش قوی‌ترین، بزرگ‌ترین و قدرتمند ترین الهه‌ی محافظ وارد مکانی ممنوعه شد، او روحش را از دست داد و قسم خود را شکست! حال پس از بیست و سه سال، آن زندانی از جهنم خود گریخته و به دنبال انتقام از کسانیست که ناخواسته انتخاب شدند تا مقابل او قرار گیرند!

*در زبان یونانی به معنای "انسان نماها"

★دوستان نام قبلی این رمان، راز پنهان انسان نماها بوده و به همین دلیل برخی از عکس‌ها با این نام هستن اما انشالله ویرایش میشن. امیدوارم لـ*ـذت ببرین...

راز آنتروپوئیدیس | Hannaneh کاربر انجمن رمان 98

سالیان پیش قوی‌ترین، بزرگ‌ترین و قدرتمند ترین الهه‌ی محافظ وارد مکانی ممنوعه شد، او روحش را از دست داد و قسم خود را شکست! حال پس از بیست و سه سال، آن زندانی از جهنم خود گریخته و به دنبال انتقام از کسانیست که ناخواسته انتخاب شدند تا مقابل او قرار گیرند!

forum.roman98.com

حنانه سادات میرباقری · 16/10/20

دنیز حتی تو خوابش هم نمی‌دید این‌جوری به‌خاطر این راز بزرگ و لعنتی برای خواهرش و بقیه این‌جوری دست و پا بزنه.

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

هیراد هیچ‌وقت نفهمید دخترا چی دارن و چی‌می‌گن که بیست و چهار ساعت هم برای حرفاشون کمه!

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

خواهر دوردونش توی درد چیزی به نام عشق گیر کرده بود که هیچ‌وقت هیلا اون رو چیزی جز یه علاقه ساده نمی‌دونست.

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

هیلدا، مطمئن بود حاضره به‌خاطر رادا توی یه جنگ با افتخار بمیره تا این‌که کل عمر با شرمندگی و افسوس زندگی کنه!

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

من امید رو انتخاب نکردم اما ممکنه اونم بتونه لیاقتش رو ثابت کنه. ولی تو رو من انتخاب کردم! حواست باشه اعتمادم رو بهت از دست ندم. چون راه خیلی پر خطر و درازی در پیش داری.

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

ونیز نمی‌تونست بی‌خیال بشه. زندگی خانوادش، زندگی هفت میلیارد آدم، زندگی هشت انسان نمایی که براش نقش اکسیژن رو داشتن، همه و همشون بسته به این بود که بازی رو آتاها تموم کنه!

حنانه سادات میرباقری · 17/10/20

ولی حالا اگر حتی دوسش هم داشت، دیگه نبود! نبود و نفهمید رادا دیوونه وار عاشقشه. رادا حاضر بود، هیلدا دوسش نداشته باشه، اما باشه.

حنانه سادات میرباقری · 13/5/21

پیدا کردن نقطه ضعف آدما هوش می‌خواد اما استفاده نکردن ازشون، نیاز به وجدان و شعور داره!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه حرفه‌ای

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین