خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,223
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع

! هشدار اسپویل !

«کتاب سبز» تقریبا از برخی جهات یک تناقض است، یک کمدی درام حال خوب کن و دوستانه که در مورد یک موسیقی دان سیاه پوست نابغه و راننده سفیدپوستش در یک تور در سال 1962 و جنوب است. فیلم که در دوره‎ای رسیده که موج بیداری آثار سینمایی عصبانی در مورد موضوعات نژادی است، این اثر تازه کمپانی «یونیورسال» آن قدری رویکرد معمولی و خویشتن‌دارانه در مورد داستانی دارد که در هر زمانی بعد از دهه 60 هم می‌توانست روایت شود. تغییر جهت‎‌های متمایزکننده و سرگرم کننده از «ویگو مورتنستن» (Viggo Mortensen) و «ماهرشالا علی» (Mahershala Ali) اولین فیلم بلند «پیتر فارلی» که به صورت تنهایی کارگردانی کرده را تبدیل به یک سفر زنده و دوست داشتنی می‎کند.

پس از همکاری با برادرش یعنی «بابی فارلی» یعنی «خنگ و خنگ‌تر 2» (Dumb and Dumber To)، در سال 2014، «فارلی» یک فیلم تلوزیونی کارگردانی کرد، به نام «کوکو» (Cuckoo) در سال 2015 و در تمامی 10 اپیزود سریال لودرمیلک (Loudermilk) در سال 2017 هم نقش کارگردان را ایفا کرد.
فیلمنامه‌ای که نوشته «نیگ واللونگا» (Nick Vallelonga)، «برایان کری» (Brian Currie) و کارگردان اثر است بر اساس یک تور واقعی‌ست که نوازنده مستعد و چند ساز یعنی «دان شرلی» (Don Shirley) با بازی «علی» برگزار کرده بود. همان طور که فیلم نشان می‌دهد، شرلی که اصالتا متولد جامائیکاست می‎تواند به شکلی فوق العاده هر نوعی از موسیقی را اجرا کند، از کلاسیک گرفته تا جاز؛ به چندین زبان صحبت کند (از جمله روسی)؛ و خودش را اشراف زاده‎ای بشناساند که در ادب و نزاکت سرمایه گذاری زیادی کرده است.
به هر حال، به خاطر مسافرتی که از شمال آغاز می‎شود ولی قرار است تا بیشتر در بخش جنوبی مرز میسون دیکسون توقف داشته باشد، شرلی می‎فهمد که به یک راننده سفیدپوست نیاز دارد تا در صورت نیاز از کمکش بهره ببرد. او «تونی لیپ واللونگا» (با بازی «مورتنسن») را پیدا می‎کند، یک بادیگارد ایتالیایی آمریکایی که می‌توانست پدر تقریبا تمام کاراکتر‎های «سوپرانوها» (The Sopranos) باشد.

به عنوان یک آدم پرادعا که اول در یک باشگاه شبانه در نیویورک فعال بوده و هیچ وقت مخالف کمی شلوغ کاری نبوده، «تونی» اعصاب درستحسابی ندارد، اشتهایی عجیب و غریب دارد (او پنجاه دلار در یک مسابقه به خاطر خوردن 26 هات داگ دریافت کرده)، همسری زیبا دارد (با بازی «لیندا کاردلینی» (Linda Cardellini)) و پسران کوچک‎اش. برای تبدیل شدن به این آدم عضلانی، مورتنسن وزن خود را کمی افزایش داده، طرز راه رفتن جدیدی یاد گرفته و لهجه ایتالیایی – آمریکایی بی‌نقصی دارد و به خوبی خودش را در نقشی که توانایی بازی کردن‌اش را دارد غرق کرده است، همان نقش «هیچ وقت با من در نیفت بچه زرنگ». او حسابی این نقش آفرینی را به حد اعلا رسانده است.
نقش «شرلی» نیز نیازمند یک چنین جهشی از سوی «علی» بوده است، ولی به سمتی به شدت متفاوت. شرلی در آپارتمانی در محله «کارنج هال» نیویورک زندگی می‌کند، جایی مزین به وسایل گران قیمت و در حالی که یک لباس گران سفید به تن دارد و پر از جواهرات است، با تونی طوری صحبت می‌کند که انگار روی تاج و تـ*ـخت پادشاهی است. این مسلما بهترین رابـ*ـطه‌ای نیست که میان این دو نفر تشکیل شده (و تونی هم قطعا اینطور فکر نمی‎کند)، ولی شرلی اصرار دارد که این آدم سرسخت از خود مطمئن و ذاتا خوب دقیقا همان چیزی است که او نیاز دارد تا در جنوب امن بماند.
نام فیلم اشاره به کتاب «ویکتور هوگو گرین» (Victor Hugo Green) یعنی «کتاب سبز راننده سیاه پوست» (The Negro Motorist Green Book) اشاره دارد، که بین سال های 1936 و 1966 هر ساله به عنوان یک راهنمای سفر برای سیاه پوستان منتشر می‌شد و شامل اطلاعاتی در مورد محل اقامت، خوراکی‎ها و سرویس‎هایی که می‎توانستند دریافت کنند در روزهای خطرناک قوانین جیم کرو بود.

همان طور که آن‌ها از نیویورک و با استفاده از یک کادیلاک لوکس و گران قیمت خارج می‌شوند (دو عضو دیگر گروه موسیقی سه نفره، خودشان رانندگی می‌کنند)، شرلی در حالی که بر صندلی عقب خودرو تکیه زده طوری حرف می‌زند که تونی متوجه موقعیت اجتماعی او بشود. «فارلی» با شوخی‌های ناشی از تضاد میان آن دو میانه خوبی دارد و مدام روی نرده میان آن دو مانور داده و آن را خراب می‎کند، و در زمانی که آن ها به پیتسبورگ می‌رسند، تونی با ذوق به رئیسش می‌گوید که «او مثل لیبرس ساز می‌زند ولی بهتر». در کل، چیزی که گروه سه نفره شرلی اجرا می‌کند نوع تر و تمیزی از جاز است.
«فارلی» معمولا به برخی شوخی‌ها رنگ و لعاب زیادی می‌دهد، مثل وقتی که تونی در نزدیکی یک مغازه فروش کنتاکی در شهر کنتاکی توقف می‎کند و رئیس خود را مجبور می‌کند که از آن بخورد (او خوشش می‌آید، واقعا خوشش می‌آید). ولی در همین حال است که حالت «تنها برای رنگین پوستان» شروع به پیش آمدن می‌کند و تنش در هر لحظه از این سفر حکم فرما می‎شود. «از حالا به بعد، هیچ جایی بدون من نمی‎روی»، چیزی است که تونی به رئیس خود اصرار می‌کند.

لحظاتی پس از مورد تشویق و تحسین قرار گرفتن به خاطر اجرایش در مقابل چشمان تماشاگران سفیدپوست، شرلی که ادب و نزاکتی معصومانه دارد مجبور می‎شود تا عمدتا در مسافرخانه‌های بین راهی متروکه و خانه‎های زوار دررفته بماند. یک سکانس کوتاه در یک باشگاه مذهبی وجود دارد که تونی به یک پلیس رشوه می‎دهد تا اجازه دهد شرلی به سراغ یک فرد ه***س‌گرا برود، ولی دیگر اشاره‌ای به این بخش از زندگی این موسیقی دان نمی‎شود.
این طعنه‎ها و بی عدالتی‌ها با یک عادی شدن ناراحت کننده هر چقدر که سفر بیشتر به سمت جنوب می‎رود شدت بالاتری می‎یابد، برای نمونه یک مواجهه با یک پلیس نژادپرست در می سی سی پی که شرلی به خاطر رنگ پوست خود حسابی در دردسر می‌افتد. همچنین یک نمایش پر سر و صدا هم وقتی که این دو نفر به یک میخانه عمدتا مخصوص به افراد سیاه پوست می‌روند هم به راه می‌افتد، جایی که برای اولین بار شرلی از لحاظ موسیقیایی شکست می‎خورد.

رابـ*ـطه میان این دو مرد که از لحاظ رفتاری با هم سنخیتی ندارند تقریبا شبیه به «زوج عجیب» (The Odd Couple) است، آن مرد سنتی و مودب کم کم یخ‌اش به وسیله فرد مقابل که از طبقه کارگر است و خیلی در بند این چیزها نیست آب می‎شود، و به همین ترتیب کم کم درک و منافع مشترکی میان آن‌ها پدید می‏آید. به همین علت، این یک پویایی خلاقانه میان این دو است که آشنا و محافظه کارانه است و در این زمان حسابی قدیمی به نظر می‏رسد، ولی تبادلات انسانی، که کار آن را دو بازیگر خوب انجام می‎‌دهند، به راحتی راه خود را پیدا می‎‌کند و لـ*ـذت بخش است.
یک سکانس ابتدایی در ارتباط با موسیقی وجود دارد که در اصل یک نگاه طولانی و پیوسته به شرلی است، در حالی که او در حالی که او پیانو می‎نوازد، و در این حالت کار انگشتان «علی» و دقت او حسابی تحسین برانگیز است. خیلی ها کنجکاو هستند که بدانند این سکانس واقعی است یا نه.

به قلم: تاد مک‌کارتی
مترجم: دانیال دهقانی


نقد و بررسی فیلم کتاب سبز / Green Book

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا