- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,271
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
خلاصه داستان:
فیلم، شخصیتی به نام وی که یک جنگجوی آزادیخواه است را دنبال میکند که از روشهای تروریستی برای انتقام شخصی و مخصوصاً برای ایجاد تغییرات سـ*ـیاسی-اجتماعی در جامعهٔ پادآرمانشهری بریتانیای آینده استفاده میکند…
کارگردان: James McTeigue (جیمز مکتیگ)
نویسنده: Lilly Wachowski (لیلی واچوفسکی), Lana Wachowski (لانا واچوفسکی)
هر روز که میگذرد، سینما توجه بیشتری را معطوف مقولهی توتالیتاریسم میکند. این توجه، معقول و منطقی است. نباید فراموش کرد که سه نظام بزرگ توتالیتاریستی قرن بیستم، آلمان هیتلری، شوروی استالینی و چین مائویی، باعث مرگ دهها میلیون نفر از مردمان کشورهای خویش و دیگر کشورهای جهان شدند. حتی امروز نیز جهان از خطر اندیشههای توتالیتاریستی (یا تمامیتخواهانه) در امان نیست. تروریستهای خطرناکی مثل بن لادن، بر اساس بنیانها و اصولی دست به خشونت و ترور میزنند که ریشه و شالوده توتالیتاریسم نیز هست. به این ترتیب رابـ*ـطه نزدیکی میان تروریسم و توتالیتاریسم برقرار است و ارتباط میان این دو مقوله، مضمون محوری فیلم تازهای است به نام ک مثل کین خواهی.
ک مثل کین خواهی در نوع خود فیلم بحث برانگیزی است. از آن نوع فیلمهایی است که ذهن تماشاگر را به چالش میکشد. هر کسی میتواند برداشت و نظر خاص را در قبال نظرات مطروحه در فیلم داشته باشد، نظراتی مثل این «آزادی مهمتر از امنیت است.» یا «مرگ بهتر از زندگی در اسارت است.» یا «مردم نباید از حکومت بترسند بلکه این حکومت است که باید از مردم بترسد» و … من شخصا نظرات متفاوتی در مورد نقطه نظرهای سـ*ـیاسی این فیلم دارم، اما درستی یا نادرستی نظرات سـ*ـیاسی فیلم چندان مهم نیست، مهم چالشی است که در ذهن تماشاگر به وجود میآورد. ارزش و اعتبار فیلم عمدتا به واسطه همین قدرت انگیزشگری است.
داستان فیلم ک مثل کینخواهی در سال 2020 در لندن سپری میشود. یک ویروس مرگبار در سراسر جهان شیوع یافته است و اغلب آمریکاییها را کشته است. جنگهای داخلی، فقر و شورش سراسر آمریکا را فراگرفته است. اوضاع در انگلیس اندکی آرامتر است. یک رهبر فاشیست به اسم آدام ساتلر (جان هرت) یک حکومت توتالیتر در انگلستان برقرار کرده است. او معتقد است که آنچه مردم به آن نیاز دارند، امنیت است نه آزادی. در این میان، مردی به اسم «وی» V (هوگو ویوینگ) قصد دارد این نظام زورگوی مستبد را به زیر بکشد. «وی» همیشه یک نقاب پلاستیکی بر چهره دارد. این نقاب در واقع تصویری است از چهره «گای فاکس»، مردی که در سال 1605 برای منفجر کردن پارلمان بریتانیا اقدام کرد اما نهایتا موفق به انجام این کار نشد. گای فاکس یک کاتولیک متعصب بود که از حکومت پروتستانهای انگلیسی نفرت داشت. مردم بریتانیا شب پنجم نوامبر هر سال را با برگزاری آتشبازی و سوزاندن آدمک گای فاکس، عدم موفقیت این تروریست قرن هفدهمی را جشن میگیرند.
«وی» نیز قصد دارد در عرض یک سال، نظام توتالیتر حاکم بر کشورش را نابود کند. او روز پنجم نوامبر را به عنوان روز آغاز و پایان عملیات یک سالهاش انتخاب کرده است. در شب پنجم نوامبر 2020، ایوی (ناتالی پروتمن)، که در ایستگاه تلویزیون دولتی کار میکند، قدم به خیابان میگذارد تا به دیدار دوستش برود. اراذل و اوباش وابسته به حکومت، ایوی را در گوشهی خیابان گیر میاندازند. آنها قصد دارند به ایوی ت*اوز کنند، اما ناگهان «وی» از راه میرسد و ایوی را از دست مهاجمان نجات می دهد. «وی» سپس از ایوی میخواهد که برنامهای را که وی ترتیباش را داده از نزدیک تماشا کند. این برنامه عبارت است از انفجار ساختمان دادگستری بریتانیا، توأم با آتشبازی و پخش موسیقی کلاسیک (چایکوفسکی). «وی» به ایوی یادآور میشود که در عرض یک سال آینده حکومت را سرنگون خواهد کرد و انفجار ساختمان دادگستری فط آغاز این سلسله عملیات است. نظام بلافاصله به دروغ اعلام می کند که دلیل انفجار ساختمان دادگستری، چیز دیگری بوده است. اما «وی» به زور وارد ایستگاه تلویزیون میشود و به مردم اعلام می کند که انفجار ساختمان دادگستری کار خود اوست. رژیم که از این بابت احساس خطر میکند تلاش گستردهای را برای شناسایی هویت واقعی «وی»، آغاز میکند. «وی» از ایوی میخواهد که به او بپیوندد اما ایوی از واکنش جکومت میترسد و …
اگر بتوان ایرادی از فیلم گرفت، تراکم خطوط داستانی آن است. مثلا همه آنچه که به گای فاکس مربوط میشود، اندکی زائد به نظر میرسد. قطعا اگر از این خشو و زوائد کاسته میشد، نتیجهی بهتری به دست میآمد. اما فیلم از حیث سبک و استیل بصری، فوقالعاده عالی و تماشایی است. جیمز مکتیو، کارگردان ک مثل کینخواهی، همچنین هرگز اجازه نمی دهد که گام و ضرباهنگ فیلماش کاستی بگیرد. فیلم در تمام لحظاتاش جذاب و تماشایی است. در اینجا باید به نقش برادران واچوفسکی (سازندگان سری فیلمهای ماتریکس) نیز اشاره کنم. این دو به عنوان نویسنده فیلمنامه و تهیهکننده در تولید فیلم ک مثل کینخواهی مشارکت داشتهاند. تأثیر این دو در فیلم حاضر، افزایش مایهها، یا بهتر بگویم تعبیر و تفسیرهای فلسفیست که میتوان از این فیلم استنتاج کرد. ک مثل کینخواهی همانند ماتریکس حکایت شورشیانی است که علیه یک سیستم تمامیتخواه به پا میخیزند. اما تفاوت ک مثل کینخواهی با ماتریکس، در اولویت قرار نگرفتن جلوههای ویژه است. البته ک مثل کینخواهی از جلوههای ویژه و اکشن تهی نیست. اتفاقا طراحی صحنههای اکشن فیلم، یک امتیاز برای آن به شمار میرود. فیلم در همه حال جذاب و تماشایی است. فیلمساز همچنین این فراست را داشته که با اضافه کردن کاراکتر ایوی به داستان، بر مایههای انسانی فیلم بیفزاید.
فیلم کم مثل کینخواهی، از روی نوولی به قیلم آلن مور (منتشر شده در سال 1983) اقتباس شده است. مور متخصص نگارش نوولهای گرافیکی (یا نوولهای مصور) است. فیام موفق «از جهنم» که درباره جک قصاب است نیز از از روی یکی از نوولهای مور ساخته شده بود. البته آقای مور به هر سه فیلمی که هالیوود از روی فیلمهایش ساخته، معترض است و اسم خود را از تیتراژ این فیلمها حذف کرده است. احتمالا نویسندهی مشکلپسندی است، چون حداقل دو فیلم «از جهنم» و «ک مثل کینخواهی» در مجموع آثار موفق و ارزشمندی شدهاند.
اما ایراد بزرگ فیلم (البته به اعتقاد من)، حمایت ضمنی ان از اقدامات خشونتآمیز علیه رژیمهای تمامیتخواه است. فصل پایانی فیلم، گویای اوج این خشونت است. امروزه ثابت شده که بهترین شیوه برای ساقط کردن نظامهای توتالیتر، مبارزه مسالمتآمیز است. حکومتهای توتالیتر و اقتدارگرا مایلاند که مخالفان خود را وارد عرصههای خشونتآمیز کنند چرا که به این ترتیب همواره دست بالاتر را خواهند داشت. اما اگر مخالفان از خشونت دوری کنند و به روشهای مبارزاتی آرام روی بیاورند، رژیم قادر به مقابله با آنها نخواهد بود. قدرت مردم تنها در عرضه فعالیتهای مدنی و صلحجویانه، قابلیت شکوفایی و با بار نشستن را دارد اما ک مثل کینخواهی این گونه نمیاندیشد و در عوض، خشونت را تقدیس میکند.
گرفته شده از: مجله «دنیای تصویر»
گردآوری: هزارتوی ذهن
فیلم، شخصیتی به نام وی که یک جنگجوی آزادیخواه است را دنبال میکند که از روشهای تروریستی برای انتقام شخصی و مخصوصاً برای ایجاد تغییرات سـ*ـیاسی-اجتماعی در جامعهٔ پادآرمانشهری بریتانیای آینده استفاده میکند…
کارگردان: James McTeigue (جیمز مکتیگ)
نویسنده: Lilly Wachowski (لیلی واچوفسکی), Lana Wachowski (لانا واچوفسکی)
هر روز که میگذرد، سینما توجه بیشتری را معطوف مقولهی توتالیتاریسم میکند. این توجه، معقول و منطقی است. نباید فراموش کرد که سه نظام بزرگ توتالیتاریستی قرن بیستم، آلمان هیتلری، شوروی استالینی و چین مائویی، باعث مرگ دهها میلیون نفر از مردمان کشورهای خویش و دیگر کشورهای جهان شدند. حتی امروز نیز جهان از خطر اندیشههای توتالیتاریستی (یا تمامیتخواهانه) در امان نیست. تروریستهای خطرناکی مثل بن لادن، بر اساس بنیانها و اصولی دست به خشونت و ترور میزنند که ریشه و شالوده توتالیتاریسم نیز هست. به این ترتیب رابـ*ـطه نزدیکی میان تروریسم و توتالیتاریسم برقرار است و ارتباط میان این دو مقوله، مضمون محوری فیلم تازهای است به نام ک مثل کین خواهی.
ک مثل کین خواهی در نوع خود فیلم بحث برانگیزی است. از آن نوع فیلمهایی است که ذهن تماشاگر را به چالش میکشد. هر کسی میتواند برداشت و نظر خاص را در قبال نظرات مطروحه در فیلم داشته باشد، نظراتی مثل این «آزادی مهمتر از امنیت است.» یا «مرگ بهتر از زندگی در اسارت است.» یا «مردم نباید از حکومت بترسند بلکه این حکومت است که باید از مردم بترسد» و … من شخصا نظرات متفاوتی در مورد نقطه نظرهای سـ*ـیاسی این فیلم دارم، اما درستی یا نادرستی نظرات سـ*ـیاسی فیلم چندان مهم نیست، مهم چالشی است که در ذهن تماشاگر به وجود میآورد. ارزش و اعتبار فیلم عمدتا به واسطه همین قدرت انگیزشگری است.
داستان فیلم ک مثل کینخواهی در سال 2020 در لندن سپری میشود. یک ویروس مرگبار در سراسر جهان شیوع یافته است و اغلب آمریکاییها را کشته است. جنگهای داخلی، فقر و شورش سراسر آمریکا را فراگرفته است. اوضاع در انگلیس اندکی آرامتر است. یک رهبر فاشیست به اسم آدام ساتلر (جان هرت) یک حکومت توتالیتر در انگلستان برقرار کرده است. او معتقد است که آنچه مردم به آن نیاز دارند، امنیت است نه آزادی. در این میان، مردی به اسم «وی» V (هوگو ویوینگ) قصد دارد این نظام زورگوی مستبد را به زیر بکشد. «وی» همیشه یک نقاب پلاستیکی بر چهره دارد. این نقاب در واقع تصویری است از چهره «گای فاکس»، مردی که در سال 1605 برای منفجر کردن پارلمان بریتانیا اقدام کرد اما نهایتا موفق به انجام این کار نشد. گای فاکس یک کاتولیک متعصب بود که از حکومت پروتستانهای انگلیسی نفرت داشت. مردم بریتانیا شب پنجم نوامبر هر سال را با برگزاری آتشبازی و سوزاندن آدمک گای فاکس، عدم موفقیت این تروریست قرن هفدهمی را جشن میگیرند.
«وی» نیز قصد دارد در عرض یک سال، نظام توتالیتر حاکم بر کشورش را نابود کند. او روز پنجم نوامبر را به عنوان روز آغاز و پایان عملیات یک سالهاش انتخاب کرده است. در شب پنجم نوامبر 2020، ایوی (ناتالی پروتمن)، که در ایستگاه تلویزیون دولتی کار میکند، قدم به خیابان میگذارد تا به دیدار دوستش برود. اراذل و اوباش وابسته به حکومت، ایوی را در گوشهی خیابان گیر میاندازند. آنها قصد دارند به ایوی ت*اوز کنند، اما ناگهان «وی» از راه میرسد و ایوی را از دست مهاجمان نجات می دهد. «وی» سپس از ایوی میخواهد که برنامهای را که وی ترتیباش را داده از نزدیک تماشا کند. این برنامه عبارت است از انفجار ساختمان دادگستری بریتانیا، توأم با آتشبازی و پخش موسیقی کلاسیک (چایکوفسکی). «وی» به ایوی یادآور میشود که در عرض یک سال آینده حکومت را سرنگون خواهد کرد و انفجار ساختمان دادگستری فط آغاز این سلسله عملیات است. نظام بلافاصله به دروغ اعلام می کند که دلیل انفجار ساختمان دادگستری، چیز دیگری بوده است. اما «وی» به زور وارد ایستگاه تلویزیون میشود و به مردم اعلام می کند که انفجار ساختمان دادگستری کار خود اوست. رژیم که از این بابت احساس خطر میکند تلاش گستردهای را برای شناسایی هویت واقعی «وی»، آغاز میکند. «وی» از ایوی میخواهد که به او بپیوندد اما ایوی از واکنش جکومت میترسد و …
اگر بتوان ایرادی از فیلم گرفت، تراکم خطوط داستانی آن است. مثلا همه آنچه که به گای فاکس مربوط میشود، اندکی زائد به نظر میرسد. قطعا اگر از این خشو و زوائد کاسته میشد، نتیجهی بهتری به دست میآمد. اما فیلم از حیث سبک و استیل بصری، فوقالعاده عالی و تماشایی است. جیمز مکتیو، کارگردان ک مثل کینخواهی، همچنین هرگز اجازه نمی دهد که گام و ضرباهنگ فیلماش کاستی بگیرد. فیلم در تمام لحظاتاش جذاب و تماشایی است. در اینجا باید به نقش برادران واچوفسکی (سازندگان سری فیلمهای ماتریکس) نیز اشاره کنم. این دو به عنوان نویسنده فیلمنامه و تهیهکننده در تولید فیلم ک مثل کینخواهی مشارکت داشتهاند. تأثیر این دو در فیلم حاضر، افزایش مایهها، یا بهتر بگویم تعبیر و تفسیرهای فلسفیست که میتوان از این فیلم استنتاج کرد. ک مثل کینخواهی همانند ماتریکس حکایت شورشیانی است که علیه یک سیستم تمامیتخواه به پا میخیزند. اما تفاوت ک مثل کینخواهی با ماتریکس، در اولویت قرار نگرفتن جلوههای ویژه است. البته ک مثل کینخواهی از جلوههای ویژه و اکشن تهی نیست. اتفاقا طراحی صحنههای اکشن فیلم، یک امتیاز برای آن به شمار میرود. فیلم در همه حال جذاب و تماشایی است. فیلمساز همچنین این فراست را داشته که با اضافه کردن کاراکتر ایوی به داستان، بر مایههای انسانی فیلم بیفزاید.
فیلم کم مثل کینخواهی، از روی نوولی به قیلم آلن مور (منتشر شده در سال 1983) اقتباس شده است. مور متخصص نگارش نوولهای گرافیکی (یا نوولهای مصور) است. فیام موفق «از جهنم» که درباره جک قصاب است نیز از از روی یکی از نوولهای مور ساخته شده بود. البته آقای مور به هر سه فیلمی که هالیوود از روی فیلمهایش ساخته، معترض است و اسم خود را از تیتراژ این فیلمها حذف کرده است. احتمالا نویسندهی مشکلپسندی است، چون حداقل دو فیلم «از جهنم» و «ک مثل کینخواهی» در مجموع آثار موفق و ارزشمندی شدهاند.
اما ایراد بزرگ فیلم (البته به اعتقاد من)، حمایت ضمنی ان از اقدامات خشونتآمیز علیه رژیمهای تمامیتخواه است. فصل پایانی فیلم، گویای اوج این خشونت است. امروزه ثابت شده که بهترین شیوه برای ساقط کردن نظامهای توتالیتر، مبارزه مسالمتآمیز است. حکومتهای توتالیتر و اقتدارگرا مایلاند که مخالفان خود را وارد عرصههای خشونتآمیز کنند چرا که به این ترتیب همواره دست بالاتر را خواهند داشت. اما اگر مخالفان از خشونت دوری کنند و به روشهای مبارزاتی آرام روی بیاورند، رژیم قادر به مقابله با آنها نخواهد بود. قدرت مردم تنها در عرضه فعالیتهای مدنی و صلحجویانه، قابلیت شکوفایی و با بار نشستن را دارد اما ک مثل کینخواهی این گونه نمیاندیشد و در عوض، خشونت را تقدیس میکند.
گرفته شده از: مجله «دنیای تصویر»
گردآوری: هزارتوی ذهن
نقد و بررسی فیلم الف برای انتقام / V for Vendetta
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com