- عضویت
- 5/9/18
- ارسال ها
- 1,126
- امتیاز واکنش
- 9,013
- امتیاز
- 333
- محل سکونت
- In my dreams:)
- زمان حضور
- 41 روز 19 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
برخی معتقدند روح آنگونه که باورمندان امروزی به آن معتقد هستند ماهیتی فیزیکی و طبیعی ندارند و مسئله ای ماوراء طبیعت است و تنها فراطبیعت گرایان میتوانند بوجود چنین چیزی اعتقاد داشته باشند.
مصباح:(اجمالا از قرآن برمی آید ک در آدمی جز بدن چیزی بسیار شریف نیز وجود دارد،ولی منطق خدا است نه جزئی از خدا و تا آن چیز شریف درانسان وجود نیاید آدمی انسان نمی گردد وچون در حضرت آدم به وجود آمد شاَنی یافت ک باید فرشتگان در برابر او خضوع کنند.یعنی از دید کسانی ک طبیعت گرا هستند روح تنها به دلیل ماوراء طبیعی بودنش از هیچگونه ارزش علمی و فلسفی برخوردار نخواهد بود. اما مسئله ای ک باید به آن توجه کرد این است ک باورمندان از طرفی معتقدند روح پدیده ای غیر مادی است واز طرف دیگر معتقدند روح در بدن انسان است. جناب آقای مصباح دراینباره میفرمایید:((دانستیم ک مسئله معاد مبتنی بر مسئله روح است یعنی هنگامی میتوان گفت:((کسی ک بعد از مرگ زنده میشود همان شخص سابق است )).... ادامه دارد
روح در باورهای عامیانه یک زمینه فراطبیعی است که هستی آن فراتر از ماده است مانند شبح، پری یا فرشته.[۱] انگاره (مفهوم) روح هر کس و جان او، بیشتر با هم همپوشانی دارند چنانکه هردو یا برابر دانسته میشوند یا برتری هستیشناختی ویژه ای بر تن دارند و برای هر دو در برخی دین ها [۲] این باور هست که پس از مرگِ پیکر انسان، ماندگار هستند و این چنین «روح» میتواند به گونه شبح، یا همان نمودی از روحِ کسی که درگذشته، دربیاید. در ترجمه انگلیسی انجیل، «روح»[الف] با حرف لاتین اس بزرگ، یادی از نام روحالقدس است.
روح بیشتر به گونه متافیزیکی نشان دهنده خودآگاهی و شخصیت است.
از دیدگاه تاریخی، از روح در بند پایانی و پرآوازه کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی آیزاک نیوتن همینگونه به سرشت «لطیف» در برابر سرشت «کثیف» (زمخت) نام برده می شود.[۳]
روح یادگاری از دوران باستان است. در آن دوران انسانها شناخت و دانش کمی درباره جهان پیرامون خود داشتند. برای نمونه گمان میکردند که آگاهی _که یکی از پایه های بنیادی رفتارهای ماست_ چون نادیدنی است، پس برپایه ریشه ای به جز خود طبیعت است (متافیزیکی) نه اینکه بر پایه میلیاردها میلیارد کنش و واکنش فیزیکی و شیمیایی که در یاخته های مغزی و عصبی ما و همچنین در گستره پیرامون ما پیوسته در کار است (از روی شناخت کم، آگاهی را یک کل جدایی ناپذیر میدانستند که از طبیعت سرچشمه نمیگیرد).[۴] به زبانی دیگر مردمان باستان چون با زندگی پیشینیان خود و شیوه کارکرد جهان گرداگرد خود آشنا نمیشدند گمان میکردند که برای نمونه: سخن گفتن تنها در میان مردمان است پس باید خاستگاهی به جز طبیعت داشته باشد که روح نامیده میشود و چون ریشه های پدیدآورنده آن گویا با چشم دیده نمیشوند (یا تا آن زمان ناشناخته بودند) باید ریشه هایی فرا طبیعی داشته باشند.[۴]
امروزه دانش زیستشناسی و رفتارشناسی نشان دادهاند که بسیاری از جانوران از زبان ویژه ای برای پیامرسانی به یکدیگر بهره میگیرند و زبان پدیدهای تنها ویژه مردمان نیست؛ گرچه چون مغز مردمان در برابر اندازه تن، بزرگتر از دیگر جانداران زمین است، به گونه ای باهوشترین آنها است که به او توانایی ساختن زبانی پیچیده و گسترده میدهد. از روی همین هوش سرشار، دامنه پیشرفت مردمان در شناسایی زیستگاه پیرامون خود و انباشته کردن دادههای حسی و بررسی و شناسایی آنها از دیگر جانداران زمینی بیشتر است. مردمان به یاری پندار و شناخت پیرامون و آزمایش اندیشه ها، ابزار (که یکی از آنها هم زبان است) میسازند. با کاربرد این ابزارها زندگی برایشان ساده تر و شناخت جهان برایشان آسانتر میشود. مردمان از ناتوانی دور نیستند ولی با به یادسپردن آزمودهها و دیدگاههای خود و در میان گذاشتن آن با دیگر همتایان خود توانستهاند فرمانروای کره زمین شوند.[۵]
مصباح:(اجمالا از قرآن برمی آید ک در آدمی جز بدن چیزی بسیار شریف نیز وجود دارد،ولی منطق خدا است نه جزئی از خدا و تا آن چیز شریف درانسان وجود نیاید آدمی انسان نمی گردد وچون در حضرت آدم به وجود آمد شاَنی یافت ک باید فرشتگان در برابر او خضوع کنند.یعنی از دید کسانی ک طبیعت گرا هستند روح تنها به دلیل ماوراء طبیعی بودنش از هیچگونه ارزش علمی و فلسفی برخوردار نخواهد بود. اما مسئله ای ک باید به آن توجه کرد این است ک باورمندان از طرفی معتقدند روح پدیده ای غیر مادی است واز طرف دیگر معتقدند روح در بدن انسان است. جناب آقای مصباح دراینباره میفرمایید:((دانستیم ک مسئله معاد مبتنی بر مسئله روح است یعنی هنگامی میتوان گفت:((کسی ک بعد از مرگ زنده میشود همان شخص سابق است )).... ادامه دارد
روح در باورهای عامیانه یک زمینه فراطبیعی است که هستی آن فراتر از ماده است مانند شبح، پری یا فرشته.[۱] انگاره (مفهوم) روح هر کس و جان او، بیشتر با هم همپوشانی دارند چنانکه هردو یا برابر دانسته میشوند یا برتری هستیشناختی ویژه ای بر تن دارند و برای هر دو در برخی دین ها [۲] این باور هست که پس از مرگِ پیکر انسان، ماندگار هستند و این چنین «روح» میتواند به گونه شبح، یا همان نمودی از روحِ کسی که درگذشته، دربیاید. در ترجمه انگلیسی انجیل، «روح»[الف] با حرف لاتین اس بزرگ، یادی از نام روحالقدس است.
روح بیشتر به گونه متافیزیکی نشان دهنده خودآگاهی و شخصیت است.
از دیدگاه تاریخی، از روح در بند پایانی و پرآوازه کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی آیزاک نیوتن همینگونه به سرشت «لطیف» در برابر سرشت «کثیف» (زمخت) نام برده می شود.[۳]
روح یادگاری از دوران باستان است. در آن دوران انسانها شناخت و دانش کمی درباره جهان پیرامون خود داشتند. برای نمونه گمان میکردند که آگاهی _که یکی از پایه های بنیادی رفتارهای ماست_ چون نادیدنی است، پس برپایه ریشه ای به جز خود طبیعت است (متافیزیکی) نه اینکه بر پایه میلیاردها میلیارد کنش و واکنش فیزیکی و شیمیایی که در یاخته های مغزی و عصبی ما و همچنین در گستره پیرامون ما پیوسته در کار است (از روی شناخت کم، آگاهی را یک کل جدایی ناپذیر میدانستند که از طبیعت سرچشمه نمیگیرد).[۴] به زبانی دیگر مردمان باستان چون با زندگی پیشینیان خود و شیوه کارکرد جهان گرداگرد خود آشنا نمیشدند گمان میکردند که برای نمونه: سخن گفتن تنها در میان مردمان است پس باید خاستگاهی به جز طبیعت داشته باشد که روح نامیده میشود و چون ریشه های پدیدآورنده آن گویا با چشم دیده نمیشوند (یا تا آن زمان ناشناخته بودند) باید ریشه هایی فرا طبیعی داشته باشند.[۴]
امروزه دانش زیستشناسی و رفتارشناسی نشان دادهاند که بسیاری از جانوران از زبان ویژه ای برای پیامرسانی به یکدیگر بهره میگیرند و زبان پدیدهای تنها ویژه مردمان نیست؛ گرچه چون مغز مردمان در برابر اندازه تن، بزرگتر از دیگر جانداران زمین است، به گونه ای باهوشترین آنها است که به او توانایی ساختن زبانی پیچیده و گسترده میدهد. از روی همین هوش سرشار، دامنه پیشرفت مردمان در شناسایی زیستگاه پیرامون خود و انباشته کردن دادههای حسی و بررسی و شناسایی آنها از دیگر جانداران زمینی بیشتر است. مردمان به یاری پندار و شناخت پیرامون و آزمایش اندیشه ها، ابزار (که یکی از آنها هم زبان است) میسازند. با کاربرد این ابزارها زندگی برایشان ساده تر و شناخت جهان برایشان آسانتر میشود. مردمان از ناتوانی دور نیستند ولی با به یادسپردن آزمودهها و دیدگاههای خود و در میان گذاشتن آن با دیگر همتایان خود توانستهاند فرمانروای کره زمین شوند.[۵]
《همه چیز درباره روح》
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: