کتاب سلسله شاهنشاهی هخامنشیان
کتاب سلسله شاهنشاهی هخامنشیان به قلم علیرضا صدفی، رویدادها و اتفاقات بزرگترین سلسله شاهنشاهی تاریخ ایران را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد.
برای اولین بار قوم پارس توانستند در منطقهای که بعدها وطن آنان شد، استقرار یابند و در آن مکان امپراطوری بزرگ پارسی را بنا کنند.
کورش در سال 539 پیش از میلاد، لیدی و به دنبال آن بخش وسیعی از آناتولی را فتح نمود، سپس بر بابل تسلط یافت. او پس از این موفقیتها بنیان امپراطوری پارسیها را پایهگذاری کرد. ابعاد این امپراطوری توسط پسر او که کمبوجیه نام داشت، گسترش پیدا کرد.
مهمترین بخش گسترش امپراطوری هخامنشی توسط برادرزاده کورش یعنی داریوش انجام شد. او با فتوحات خود، دامنه امپراطوری را از دریای سیاه و دریای خزر در شمال تا مصر و نوبیا در جنوب و از کنارههای آناتولی در غرب تا رود پنجاب (هند) در شرق گسترش داد. تـ*ـخت جمشید، بزرگترین و با شکوهترین بنای ایرانیان در این دوران بنا گردید.
به سلطنت رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی از جمله اتفاقات برجستهی تاریخ باستان محسوب میشود. آنها دولتی را بر پا نمودند که تمام دنیای باستان، به استثنای دو سوم یونان را زیر سلطه خود داشتند. پادشاهی هخامنشی به عنوان اولین امپراطوری تاریخ جهان شناخته میشود که پذیرش و بردباری دینی از خصوصیات این امپراطوری بزرگ به شمار میرفت.
پارسها مردمانی از نژاد آریایی بودند که مشخص نیست دقیقا از چه زمانی به فلات ایران
مهاجرت کردند. آنها همزمان با مادها به بخشهای باختری ایران آمده و اطراف دریاچهی ارومیه و کرمانشاهان سکنی گزیدند.
در بخشی از کتاب سلسله
شاهنشاهی هخامنشیان میخوانیم:
داریوش شاه گوید: پس از آن ندئیت بئیر با سواران کم گریخت رهسپار
بابل شد. پس از آن من رهسپار بابل شدم. به خواست اهورامزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت بئیر را گرفتم. پس از آن من ندئیت بئیر را در بابل کشتم. داریوش شاه گوید: مادامی که من در بابل بودم این است کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند. پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت، مرو، ثت گوش، سکاییه. داریوش شاه گوید: مردی، مرتی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود.
او در خوزستان برخاست. به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم. داریوش شاه گوید: آن وقت من نزدیک خوزستان بودم. پس از آن خوزیها از من ترسیدند. مرتی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند. داریوش شاه گوید: مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست.
چنین به مردم گفت که: من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم. پس از آن سپاه ماد که در کاخ او بود نسبت به من نافرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت او در ماد شاه شد. داریوش شاه گوید: سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود. پس از آن من سپاه فرستادم. ویدرن نام پارسی بنده من او را سرکرده آنان کردم. چنان به آنها گفتم: فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمیخواند بزنید.
پس از آن، آن ویدرن با سپاه روانه شد؛ چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آن جا با مادیها جنگ کرد. آن که سرکرده مادیها بود او آن وقت آن جا نبود اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست
اهورامزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک 27 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.