خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

fatemeh.AB79

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
187
امتیاز واکنش
568
امتیاز
178
سن
24
زمان حضور
3 روز 4 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
عنوان: روز خوب نیکو

يك روز صبح، نيكو چشمهايش را به آرامى از خواب خوب ديشب باز كرد و با خودش گفت: من تصميم دارم امروز، نسبت به ديروز، دختر خيلى خوب و بهترى باشم.

اولين كارى كه بعد از شستن دست‌ها و صورتش انجام داد، اين بود كه به مادرش كمك كرد تا صبحانه را آماده كند.

بعد به اتاقش رفت و رختخوابش را مرتب كرد.

بعد هم بدون اين كه مادرش از او بخواهد، دندان‌هايش را مسواك زد و موهايش را شانه كرد و به شكل قشنگى بست.

وقتى نيكو سوار سرويس مدرسه شد، خيلى مؤدبانه به راننده سلام كرد و خسته نباشيد گفت.

در كلاس، وقتى معلمش از او خواست كه در ياد گرفتن درس رياضى به همكلاس‌هايش كمك كند، با خوشرويى قبول كرد و اين كار را انجام داد.

و موقع نهار، كلوچه‌هايى را كه با خودش به مدرسه برده بود، با دوستانش شريك شد.

بعد از مدرسه و برگشتن به خانه، نيكو از خواهر كوچك‌ترش مراقبت كرد و با او سرگرم بازى قايم باشك شد.

بعد هم به هاپو كوچولو غذا داد و او را به پياده‌روى برد.

وقتى كه زمان خواب شد، نيكو گفت: موقع خواب شده، بايد كارهايم را انجام بدهم و آماده رفتن به رختخواب بشوم. براى همين هم، آماده‌ى خواب شد و مسواك زد و به اتاقش رفت.

وقتى نيكو به رختخواب رفت، قبل از خواب، لبخند زد و با خودش فكر كرد: فردا، من حتماً باز هم دختر خوب و بهترى نسبت به امروز خواهم بود.


داستان کودکانه روز خوب نیکو

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا