- عضویت
- 19/9/20
- ارسال ها
- 187
- امتیاز واکنش
- 568
- امتیاز
- 178
- سن
- 24
- زمان حضور
- 3 روز 4 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
عنوان: مامان من كجاست
در مزرعه اي كوچك كوچولويي از بيرون آمد
او از خودش پرسيد : من كجاست ؟
ا كوچولو در مزرعه گشت تا اينكه را ديد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و گفت : نه ، ولي به تو كمك مي كنم تا او را پيدا كني ا
و ا گفت : متشكرم
ا كوچولو در مزرعه به راه افتاد تا به رسيد
از پرسيد: تو مرا نديدي ؟
ن گفت : نه من تو را نديديم
دوباره كوچولو رفت تا به يك مهربان رسيد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و مهربان جواب داد : نه من تو را نديديم
ولي كوچولو باز هم رفت تا به رسيد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و گفت : نه من تو را نديدم
دوباره كوچولو به راه افتاد تا به آقاي رسيد
از آقاي پرسيد : تو مرا نديدي ؟
آقاي گفت : من تو را نديدم
جوجه كوچولو خيلي غمگين بود و دلش براي مادرش تنگ شده بود
يكدفعه كوچولو صداي را شنيد
آقا فرياد كشيد : من تو را پيدا كردم
جوجه كوچولو گفت : آقاي از شما متشكرم
جوجه به طرف دويد
با صداي بلند گفت : دوستت دارم
در مزرعه اي كوچك كوچولويي از بيرون آمد
او از خودش پرسيد : من كجاست ؟
ا كوچولو در مزرعه گشت تا اينكه را ديد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و گفت : نه ، ولي به تو كمك مي كنم تا او را پيدا كني ا
و ا گفت : متشكرم
ا كوچولو در مزرعه به راه افتاد تا به رسيد
از پرسيد: تو مرا نديدي ؟
ن گفت : نه من تو را نديديم
دوباره كوچولو رفت تا به يك مهربان رسيد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و مهربان جواب داد : نه من تو را نديديم
ولي كوچولو باز هم رفت تا به رسيد
از پرسيد : تو مرا نديدي ؟
و گفت : نه من تو را نديدم
دوباره كوچولو به راه افتاد تا به آقاي رسيد
از آقاي پرسيد : تو مرا نديدي ؟
آقاي گفت : من تو را نديدم
جوجه كوچولو خيلي غمگين بود و دلش براي مادرش تنگ شده بود
يكدفعه كوچولو صداي را شنيد
آقا فرياد كشيد : من تو را پيدا كردم
جوجه كوچولو گفت : آقاي از شما متشكرم
جوجه به طرف دويد
با صداي بلند گفت : دوستت دارم
داستان کودکانه مامان من کجاست
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com