- عضویت
- 19/9/20
- ارسال ها
- 187
- امتیاز واکنش
- 568
- امتیاز
- 178
- سن
- 24
- زمان حضور
- 3 روز 4 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
عنوان: پرنده مهربان
روزي كوچولويي تصميم گرفت با اش به پياده روي برود
او يك و يك را درون اش گذاشت
او اش را بر سر كرد
و را درون قرار داد و بيرون رفت
ناگهان تندي وزيد و اش را روي
نوك انداخت
يك كوچك زيبا كه اين اتفاق را ديد روي پريد
و او را با نوكش به زمين انداخت
و كوچولو را كرد
بعدبراي تشكر از كوچك كمي از خرده هاي ريخت
حالا ديگر كوچك هم بود.
روزي كوچولويي تصميم گرفت با اش به پياده روي برود
او يك و يك را درون اش گذاشت
او اش را بر سر كرد
و را درون قرار داد و بيرون رفت
ناگهان تندي وزيد و اش را روي
نوك انداخت
يك كوچك زيبا كه اين اتفاق را ديد روي پريد
و او را با نوكش به زمين انداخت
و كوچولو را كرد
بعدبراي تشكر از كوچك كمي از خرده هاي ريخت
حالا ديگر كوچك هم بود.
داستان کودکانه پرنده مهربان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com