نویسنده این موضوع
حوصله ام که سر میرود، قلم و دفترم را برمیدارم.
به حیاط میروم.
قالیچهی کوچکم را میاندازم وغرق در فکر میشوم.
مدادم را همچون رقصندهای، روی برگ تاب میدهم.
تاشاید موضوعی به ذهنم برسد.
اما..
به خودم که می آیم، می بینم باز دست دل، تورا نقاشی کرده.
شاید به خاطر همین دوستانم قلمم را قلم احساس میخوانند.
باسلام.
من یه نقاش تازه کارم. خوشحال میشم از نقاشیام دیدن کنید و نظرتونو بهم بگید. تا از تجربیات شما دوستان عزیز، نهایت استفاده رو ببرم.
به حیاط میروم.
قالیچهی کوچکم را میاندازم وغرق در فکر میشوم.
مدادم را همچون رقصندهای، روی برگ تاب میدهم.
تاشاید موضوعی به ذهنم برسد.
اما..
به خودم که می آیم، می بینم باز دست دل، تورا نقاشی کرده.
شاید به خاطر همین دوستانم قلمم را قلم احساس میخوانند.
باسلام.
من یه نقاش تازه کارم. خوشحال میشم از نقاشیام دیدن کنید و نظرتونو بهم بگید. تا از تجربیات شما دوستان عزیز، نهایت استفاده رو ببرم.
دفتر نقاشی قلم احساس | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: