خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 2 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان:دوگوی یخ
ژانر:اجتماعی،عاشقانه
نام نویسنده: . faRiBa .
نام ناظر: niloofar.H
خلاصه:ماهور دختری هستش که در کودکی پدر و مادرش رو توی یه تصادف از دست داده که از قضا عمدی نبوده. اما با بزرگتر شدنش متوجه واقعیت‌‌هایی از گذشته میشه که زندگیش تغییراتی پیدا میکنه


نقد و بررسی رمان دو گوی یخ | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: S.salehi، Narín✿، فاطمه بیابانی و 11 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام ایزد یکتا
نقد و برسی رمان دو گوی یخ
به صد نویسنده یک ایده را بدهیم، رمان های متفاوتی دریافت خواهیم کرد!
شما هم احساس می‌کنم از ایده رمان های دیگر الهام گرفته و روی اثر پیاده کردید!
قلم و طرز فکر هر نویسنده با یکدیگر متفاوت است و نمی‌شود گفت رمان ایکس کپی رمان ایگرگ است. بنابراین بنده هم نمی‌گویم رمان شما کپی رمانی ایکس یا ایگرگ است. اما شباهت دارد و محتوایتان تکراری است!
حال اگر کل محتویات رمان را برسی کنیم به این تکرارها می‌رسیم:
1-گفتیم که ماهور از خارج آمده به ایران! آیا کسی که یک عمر در خارج از ایران بوده اصطلاحات و اخلاقیات مردم ایران را می‌داند؟ مسلما نه!
اگر ماهور از خارج آمده چرا می‌دانست در مهمانی اگر شالش را برمی‌داشت توجه مردان را جذب می‌کرد؟
از کجا می‌داند اخلاقیان مردان ایرانی و خارجی متفاوت است؟
2-رمان های زیادی هست در ارتباط با دختری که پدر و مادرش را از دست داده؛ حسرت دارد و حالتی افسرده گونه دارد علاوه بر این‌ها دنبال انتقام است! انتقام را می‌توان یک هدف فرعی نامید نه اصلی!
3-در کنار این‌ها شخصیتی به اسم لیان داریم که گویی از داتان زخم خورده. او قبلا دختری شاد بوده و حالا افسرده شده.
آیا احساس نمی‌کنید کلیشه است؟
شما اجتماعی می‌نویسید بنابراین بیشتر باید روی مشکلات جامعه مانور دهید. مثلا طلاق، خشونت، فقر، گرانی، دزدی، قتل، اعتیاد، بیکاری، مشکلات درونی خانواده و...
بله، می‌توان گفت مشکلات لیان و ماهور هم به عبارتی مربوط به جامعه می‌شود... اما باید بیشتر پردازش شود و کلیشه‌هایش حذف گردد!

توصیه می‌کنم وقتی می‌نویسید اصلا به رمان‌های مجازی دیگر فکر نکنید... آنقدر ایده در اطرافمان فراوان است که حتی می‌توان از لکه روی دیوار یک رمان ساخت!
ترجیحا نگاهی به روزنامه‌ها بندازید، پر از ایده‌های دست نخورده است!
البته اگر هم من اشتباه می‌کنم و داستان با این روند پیش نخواهد رفت و نقطه اوج جالبی دارد، چه بهتر! امیدوارم اینطور باشد.
از بحث ایده جدا شویم و به مهمترین بخش رمان نویسی یعنی شخصیت پردازی نگاه کنیم؛ من عقیده دارم این شخصیت‌های داستان هستند که جز به جز رمان شما را می‌سازد و قلمتان را هدایت می‌کند!
شخصیت اصلی ما ماهور می‌باشد و شخصیت‌های فرعی داتان و لیان و دلربا و...
به نظر من لیان در رمان شما می‌تواند مهره طلایی باشد در صورتی که درست پردازش شود!
مهره‌های طلایی در کنار شخصیت اصلی داستان را چند صد برابر جذاب می‌کند! زیرا انتخاب‌ها و رفتارهای آن‌ها روی روند داستان و شخصیت اصلی تاثیر می‌گذارد.
لیان هم پتانسیل مهره طلایی شدن را دارد چون ماهور اهمیت زیادی بر آن قائل است. منتها باید خیلی روی تک تک شخصیت‌ها کار کنید.
برای هر کدام یک ویژگی، تیکه کلام، عادت، حالت، تفکرهای منحصر به فرد بسازید! طوری که اگر مخاطب حتی نام شخصیت را از یاد ببرد بگوید "این همون پسرست که خیلی بامزه بود" یا "همون دختره که عاشق دامن نارنجی هست"

طوری بنویسید که احساس کنید شما خودتان نیستید و در قالب ماهور در آمدید!
و اجازه دهید به جای اینکه شما شخصیت اصلی را کنترل کنید؛ شخصیت شما و قلمتان را هدایت و کنترل کند.

من یک چیز را در رمانتان بسی دوست داشتم آن هم استفاده از آرایه‌های ادبی بود. بعضی از این آرایه‌ها برای شخصیت ماهور که آشنایی با ایران نداشت، عجیب بود اما زیبا!
همین عقاید بود که الان مثل ماری دور گردنش پیچیده شده و داره خفش میکنه.
برای مثال تشبیه بالا زیبا بود.

خیره شده بودم به دختر بچه 5_ 6 ساله ای که دست اون واژه تلخ رو گرفته بود و آروم میرفت کنار آب.
منظور از واژه تلخ مادر است! هوشمندانه بود.
نویسنده جان شما بسی زیبا بلدید در متن آمیانه از آرایه استفاده کنید، این را روی دیالوگ‌هایتان هم پیاده کنید.
دیالوگ‌های اضافیتان زیاد است! از هر ده دیالوگ هشت‌تا باید دیالوگ‌های سازنده و مهم باشد!
حرف‌هایی مثل: سلام / شام چی داریم؟ / کجا بریم؟ / خوبی؟ / چه خبر؟ / خداحافظ و...
خیلی نقش مهمی ندارند و روزمره هستید. نمی‌گویم نباید وجود داشته باشد، باید کم باشد! علاوه بر آن مسلما دیالوگ باید معادل با مونولوگ باشد اما شما دیالوگ‌های بیشتری استفاده کردید.
در مونولوگ‌ها هم بیشتر سعی می‌کردید توصیف احساس و حالت را انجام دهید ولیکن نباید فراموش کنید که توصیفات چهره و مکان هم مهم است!
توصیفات را آرام و غیر مستقیم در رمان پخش کنید طوری که ملکه ذهن خواننده شود. شاید در جایی یکبار ذکر کردید اما یکبار کافی نیست. خواننده با یک بار توصیف چهره یا مکان نمی‌تواند در ادامه تصویری را به خاطر بسپارد. این هم باعث غیرقابل لمس بودن داستانتان می‌شود.
نویسنده عزیز قلم شما هنوز پخته نشده و به یاد داشته باشید همه این عیب‌ها برای قدم اول موجه است. هیچکس نویسنده زاده نشده شما هم با خواندن کتاب‌های خوب و نوشتن و تمرین می‌توانید پیشرفت بیشتری کنید.:گل:

سپاس بابت انتقادپذیری شما
Hades
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی رمان دو گوی یخ | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، زینب نامداری، Narín✿ و 14 نفر دیگر

DIANA_Z

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/7/20
ارسال ها
724
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
228
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
به نام خداوند جان آفرین
نقد و بررسی رمان دو گوی یخ

توجه: رمان تا پارت ۲۶ و با اطلاعاتی که دارم نقد می‌شود.
هر انسان عادی تنها از یک دهم استعدادها و قدرت فکری خود استفاده می کند. (ویلیام جیمز)
اجازه بدهید نقدم را با یک نکته شروع کنم: در داستان نویسی سه عنصر: گذشته، حال و آینده وجود دارد و شما می‌توانستید با استفاده از این سه عنصر خواننده را جذب رمان کنید. شما وقتی حال رو تعریف می‌کنید، می‌توانستید همزمان تکه‌هایی از گذشته را هم در رمان بیاورید تا منِ خواننده به خاطر آن ها هم که شده خواندن رمان را ادامه دهم. به عنوان مثال می‌شد قسمت هایی از کودکی ماهور را نمایش دهید. یا به آینده بروید و چند بند از آینده را بنویسید تا رمان جذاب تر و خواننده کنجکاو‌تر شود.
شروع رمان جای کار داشت. داستان باید از همان اول با جمله های هیجان انگیز شروع شود. نویسنده اگر آغازی عالی داشته باشد می‌تواند خواننده را به دام بیندازد. به این ترتیب خواننده به داخل داستان کشیده می‌شود و تمایل بیشتری به خواندن ادامه داستان پیدا می‌کند. به عنوان مثال چرا شخصیت با عجله به سمت خانه می‌رود؟
بدون شک خواننده وقتی این جمله را می‌شنود دوست دارد بیشتر بداند. پس می‌توان داستان را با چنین جملاتی شروع کرد.
الائم نگارشی رعایت شده بودند یک نکته درباره جمله بندی رمان:
_دست کشیدم به چشمای آبیم.
همون چشمایی که به قول عمو از همون بچگیم مثل دوتا گوی بود.
دو گوی آبی درخشان که حالا دیگه شفافیتی نداره.
برقی نداره.
برق چشمام رو ازم گرفت.
درخشش اینها رو کی بهم برمیگردونه؟_
بریده بریده نوشتن برای جلب توجه خواننده را جلب می‌کند اما بهتر است از آن در موقعیت های هیجان انگیز استفاده شود. اگر نگاهی کلی به رمان بکنیم، با پاراگراف های زیادی روبرو می‌شویم که به این روش نوشته شدند.
زیاده روی در بریده نویسی جذابیت رمان را از بین می‌برد و رمان زیبا را تبدیل به رمانی درهم برهم می‌کند.
توصیفات داستان کم بود. "مهم ترین چیز خلق تصاویری دقیق است، طوری که بتوانیم آن تصویر را در ذهن خود تجسم کنیم و ببینیم که چه می‌گذرد. خلق این تصاویر کاملا حیاتی است. برای اینکه اگر نتوانیم بفهمیم که چه واقعه ای در جریان است غیر ممکن خواهد بود که تحت تاثیر قرار بگیریم" تا آنجا که می‌شود باید روی توصیفات کار کنید. به عنوان مثال ننویسید:《 گل زیبایی بود》بنویسید:《گل رز زیبایی بود》
شخصیت همیشه باید چیزی به داستان اضافه کند. شخصیت ها را مثل بازیگران معروف در نظر بگیرید که خرجشان بالاست. یک بازیگر که خرجش بالاست و فقط از او اسم برده شده به کار می‌آید؟ نه!
شخصیت خانم یا آقای شریفی یکی از این بازیگر هاست. از آن فقط اسم برده بودید، در حدی که خواننده نمی‌دانست زن است یا مرد؟ قاتل است؟ یک فرد مهربان؟ یا... . این شخصیت جای کار بیشتری داشت. می‌توانستید از آن در بعضی از پاراگراف های رمان استفاده بکنید. مثلا به ماهور زنگ بزند، یا ماهور او را ببیند. چه در خواب و چه در واقعیت. باید کمی بیشتر توضیح می‌دادید.
یاده ترین چیز هایی که می‌شود توصیفشان کرد لباس و قیافه است: آیا شخصیت زشت است؟ یک خال بر روی گونه اش دارد؟ لباس های عجیب می‌پوشد؟ بینی اش بزرگ است؟ و... .
شخصیت های فرعی اهمیت زیادی دارند و با استفاده از آن ها روند رمان تغییر می‌کند.
لیان نباید صرفا جهت یک آدم افسرده حضور داشته باشد، باید جوری پردازش شود که جوانب مختلفی علاوه بر افسردگی را نشان دهد.
یا حتی شخصیت اصلی. داستان در حول وحوش شخصیت اصلی دور می‌زند؛ اما ما تصوری از شخصیت نداریم! فقط می‌دانیم اسمش ماهور است و چشمانش آبی‌ست. باید روی توصیفات کار کنید. می‌توانستید فقط با اضافه کردن چند کلمه به متن جان بدهید:《داشتم وارد آسانسور میشدم که خانم کریمی، یکی از همسایه هامون صدام زدم.
-ماهور
ایستادم. برگشتم و نگاهش کردم. لـ*ـب هاش نشون از پیر بودنش و موهاش نشون از باتجربه بودنش می‌داد. چشم های قهوه ای رنگش عجیب به دل می‌نشست.》
و ادامه. همین کلمات می‌شود توصیفات رمان.
یک قسمت از رمان که اشتباه منتقی داشت این بود که ماهور و لیان دو دختر و دوست هم بودند و باهم در یک خانه زندگی می‌کردند.
ماهور را قبول می‌کنم اما لیان هیچ فامیل دیگه ای نداشت که با آنها زندگی کند؟! پدربزرگی، مادربزرگی؟
یک قسمت دیگه هم که اشکال داشت این بود که لیان با دست پر دم در خانه بود. ماهور پرسید چرا در نزدی؟ لیان جواب داد دستم پر بود.
یعنی اگر ماهور در را برای لیان باز نمی‌کرد لیان باید دم در می‌ماند؟
شما استعداد نویسندگی را دارید. فقط باید عیب هایتان را برطرف کنید.
با احترام
دیانا زبردست
کادر نقد انجمن رمان ۹۸
۱۳۹۹.۰۷.۰۶


نقد و بررسی رمان دو گوی یخ | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: زینب نامداری، Narín✿، فاطمه بیابانی و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا