خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
طلسم تنهایی:
ازجایم بلند شدم...
دیگر تاب و توان این غم را نداشتم...
دستم را به دستگیره در‌گرفتم...
مدت هاست در این اتاق را باز نکرده‌ام...
صدای باز شدن در بلند شد...
نور پذیرایی چشمانم را آزرد...
نگاه حیرت زده همه به در بود...
نگاه مادرم بارانی بود...
نگاه خواهرم ابری بود...
و همانطور پدر و برادرم...
با تردید از در خارج شدم...
و حالا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مجنون.فرهاد:
من چون مجنون دوستت داشتم...
چون فرهاد برایت دیوانگی کردم...
اما اینبار جام مرا نشکست لیلی...
با دیگران بودش میلی...
کوه برایت کندم...
جان برایت دادم...
عمرم را گذاشتم...
اما چه کنم عاشق همیشه تنهاست...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بویه پیراهن پوسف:
زین غم حجران چه کنم...
با درد دوریت چه کنم...
بوی تنت را می خواهم...
بوی پیراهن پوسف...
چشمانم دیگر سویه دیدن ندارد...
گوش هایم دیگر سویه شنیدن ندارد...
اما مشامم...
هنوز بویه پیراهن پوسف را می خواهد...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
عطر مادرم:
سرم را بر روی زانوانش گذاشتم...
عطرش را بلعیدم...
عطر مهربانی...
عطر تن مادرم...
دستانش را نوازش گونه بر روی گیسوانم میکشید...
بـ*ـو*سه‌ای بر دستان رنجورش گذاشتم...
قطره اشکش بر روی گونه‌ام چکید...
چشمانم را بستم...
تا حس کنم...
شیرینیه وجودش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
زلیخا:
ای از این دل غمزده ام...
درد عشقت جانم را گرفته است...
دیگر تابو توانش را ندارم...
کاش تورا کنارم داشتم...
دلم برایت پر کشیده است...
مانند زلیخا در حجران پوسفم میسوزم...
چشمانم کور شده است‌‌...
قلبم خورد شده است...
اما...
دل مجنون...
همچنان مانند روزهای اول عاشقیمان دوستت دارد...
دلبرم...
قلب این عاشق هنوز برای تو میتپد...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
توان:
مانند مجسمه‌ای...
بی حس و سرد...
بر روی سرامیک ها جنین وار جمع شده بودم...
تنم دیگر توان تکان دادن جسم نحیفم را نداشت...
قلبم...
دیگر توان کشش این عشق بی فرجام را نداشت...
دیگر رویا در سر نمیپرورانم...
دیگر دخترک در آینه را با چشمان عاشقش نمیبینم...
دیگر یادت قلبم نا آرامم را آرام نمیکند...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، The unborn و Karkiz

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما...
یک، دو، سه، چهار، پنج و شش...
قرص هارا کنار گذاشتم...
و...
شش تا قرص دیگر از پاکتش جدا کردم...
و شش تای دیگر...
با غم به وسیله مرگم خیره شدم...
مرگ این جسم حتمیست...
مرگ این رویا حتمیست...
مرگ این عشق حتمیست...
جام بی رنگ آب را جلویه چشمانم گرفتم و به شگفتی آب نگریستم...
خواستم قرص هارا یک جا بخورم...
اما...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، *KhatKhati*، The unborn و یک کاربر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
رویا نبود:
بوی عطر تنش را میشنیدم...
عطر تلخش را حس میکردم...
ریتم قدم هایش را از بر بودم...
حتی...
صدای نفس کشیدن و ضربان قلبش راهم میشنیدم...
اما...
اینبار رویا نبود...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، *KhatKhati*، The unborn و یک کاربر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تردید:
تردید را در قلبم حس میکردم...
اگر...
بازهم رویا بود قلبم دیگر از تپش می ایستاد...
باز گشتم و عقب را نگاه کردم...
خودش بود...
قلبم بود......
مشت دستان شل شد...
چشمانم خیس شد...
قلبم درسینهم بیقراری میکند...
آعوش گرمش با تمام وجود برایم لـ*ـذت بخش است...
دیگر...
رویا نمیبینم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، *KhatKhati*، The unborn و یک کاربر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی شدن:
فاصله ها به صفر میرسد...
حال...
قلبم آرام است...
زمزمه هایش...
روحم را ارام میکند...
شب رویاهایمان...
شب زیبایی عشقمان...
شب یکی شدن....
پایان...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، *KhatKhati*، The unborn و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا