نویسنده این موضوع
اصلاً زندگی یعنی چه؟ زندگی یعنی همین جنگیدن. قلب ما که میتپد، در واقع زندگی ماست که با مرگ میجنگد. همهچیز یک وسیلۀ مبارزه است. زندگی یعنی مبارزه با محیط اطراف. قلب ما خون به بدن ما میرساند که از سرما یخ نکنیم و بتوانیم زندگیمان را ادامه بدهیم.
-احمد شاملو
نوشتن، جنگافزارِ دفاع از زندگی است، وقتی در دل گرفتاریهای روزمره و هزار و یک مسئله ریزودرشت دست به قلم میبری، عزم جنگ کردهای. جنگی برای باز پس گرفتن زندگی از دژخیم روزمرگی.
نوشتن، بازی است یا جنگ؟ ترک اولی بی هزینه است، اما دومی ممکن است به قیمت جان ما تمام شود. بازی از سر تفنن است، اما هیچکسی تفننی نمیجنگد.
میجنگی تا بتوانی بنویسی و مینویسی تا بجنگی.
از منتقد درون خودم، از دوستانم و بسیاران دیگری میشنوم که «دلنوشتههای ما که ارزشی ندارد، نوشتن باید به اثر تبدیل شود و تأثیری داشته باشد.»
اصلاً میدانید به چه نتیجهای رسیدهام، کسی که فقط و فقط برای انتشار مینویسد طعم واقعی نوشتن را نمیچشد.
آنچه از ما منتشر میشود، تنها نوک کوه یخ است. جز این نیست که بیشتر آنچه در طول عمرمان مینویسیم، حتی برخی از بهترین متنهایمان، از دید دیگران پنهان میمانند. حال از سر ناچاری یا بهعمد.
پاداش نوشتن، خودِ نوشتن است، هر چه بیشتر بنویسیم، بیشتر از نوشتن لـ*ـذت میبریم.
منفعتگراییمان را بگذاریم برای جاهای دیگر؛ نوشتن حمال را بیشتر از آقا بالاسر میپسندد. عمر ما به بردگی هزار و یک فکر و آدم و دفترودستک میگذرد، چرا بخشی از این توان را پیشکش نوشتن نکنیم؟
ایدههای رمانتیک راه به جایی نمیبرند: شاهکار دو سه ساله خلق نمیشود. اصلاً همینکه یک نفر بتواند برونریزی ذهنی داشته باشد و شرح وقایع روزمرهاش را ثبت کند خیلی هنرمندتر از هزاران نفری است که کتابهای بیمایه و کم اثر چاپ میکنند.
اینکه هیچچیزی چاپ نکنی و لـ*ـذت ببری، بسیار برتر از این است چاپ کنی و هیچ لذتی نبری. کسی که برای دل خودش نمینویسد، برای دل دیگران هم نمیتواند کاری بکند.
-احمد شاملو
نوشتن، جنگافزارِ دفاع از زندگی است، وقتی در دل گرفتاریهای روزمره و هزار و یک مسئله ریزودرشت دست به قلم میبری، عزم جنگ کردهای. جنگی برای باز پس گرفتن زندگی از دژخیم روزمرگی.
نوشتن، بازی است یا جنگ؟ ترک اولی بی هزینه است، اما دومی ممکن است به قیمت جان ما تمام شود. بازی از سر تفنن است، اما هیچکسی تفننی نمیجنگد.
میجنگی تا بتوانی بنویسی و مینویسی تا بجنگی.
از منتقد درون خودم، از دوستانم و بسیاران دیگری میشنوم که «دلنوشتههای ما که ارزشی ندارد، نوشتن باید به اثر تبدیل شود و تأثیری داشته باشد.»
اصلاً میدانید به چه نتیجهای رسیدهام، کسی که فقط و فقط برای انتشار مینویسد طعم واقعی نوشتن را نمیچشد.
آنچه از ما منتشر میشود، تنها نوک کوه یخ است. جز این نیست که بیشتر آنچه در طول عمرمان مینویسیم، حتی برخی از بهترین متنهایمان، از دید دیگران پنهان میمانند. حال از سر ناچاری یا بهعمد.
پاداش نوشتن، خودِ نوشتن است، هر چه بیشتر بنویسیم، بیشتر از نوشتن لـ*ـذت میبریم.
منفعتگراییمان را بگذاریم برای جاهای دیگر؛ نوشتن حمال را بیشتر از آقا بالاسر میپسندد. عمر ما به بردگی هزار و یک فکر و آدم و دفترودستک میگذرد، چرا بخشی از این توان را پیشکش نوشتن نکنیم؟
ایدههای رمانتیک راه به جایی نمیبرند: شاهکار دو سه ساله خلق نمیشود. اصلاً همینکه یک نفر بتواند برونریزی ذهنی داشته باشد و شرح وقایع روزمرهاش را ثبت کند خیلی هنرمندتر از هزاران نفری است که کتابهای بیمایه و کم اثر چاپ میکنند.
اینکه هیچچیزی چاپ نکنی و لـ*ـذت ببری، بسیار برتر از این است چاپ کنی و هیچ لذتی نبری. کسی که برای دل خودش نمینویسد، برای دل دیگران هم نمیتواند کاری بکند.
نوشتۀ خوب خودش چاپ میشود، نگران نباشید.
آیا دلنوشتهها ارزشمندند؟
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: