- عضویت
- 14/5/20
- ارسال ها
- 108
- امتیاز واکنش
- 1,749
- امتیاز
- 213
- سن
- 36
- زمان حضور
- 6 روز 3 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
-فقط همین رو بدونید، که من نمیتونم با دختری زندگیم رو بگذرونم، که چیزی از شوهرداری سرش نمیشه. میتونید از خودش بپرسید.
-چی میگی مرد مسلمون؟ دختر من چیکار کرده؟ بیاحترامی کرده؟ حرف ناربط زده؟
حمید، در حالیکه پا روی پا گذاشت، در چشمان نرگس زل زد و گفت:
-بیاحترامی که جای خود؛ اما یک چیزی به این خونه پابندش کرده که نمیتونه دو روز از...
-چی میگی مرد مسلمون؟ دختر من چیکار کرده؟ بیاحترامی کرده؟ حرف ناربط زده؟
حمید، در حالیکه پا روی پا گذاشت، در چشمان نرگس زل زد و گفت:
-بیاحترامی که جای خود؛ اما یک چیزی به این خونه پابندش کرده که نمیتونه دو روز از...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
داستان کوتاه آشنای درد | متین کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: