- عضویت
- 23/8/20
- ارسال ها
- 69
- امتیاز واکنش
- 1,333
- امتیاز
- 203
- زمان حضور
- 5 روز 19 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
در سکوت به آنها نگاه میکردم که سامیار با اخمهایی در هم سرش را بالا گرفت و رو به من گفت:
- هی تو کی هستی؟
- من...
- کی هستی؟
با خشم نگاهش کردم و گفتم:
- ساکت شو تا بگم.
سهند اخمهایش را در هم کشید و چیزی نگفت. به سامیار نگاه کردم که دستش را زیر چانهاش زده بود و با تعجب به من نگاه میکرد و در فکر بود...
- هی تو کی هستی؟
- من...
- کی هستی؟
با خشم نگاهش کردم و گفتم:
- ساکت شو تا بگم.
سهند اخمهایش را در هم کشید و چیزی نگفت. به سامیار نگاه کردم که دستش را زیر چانهاش زده بود و با تعجب به من نگاه میکرد و در فکر بود...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان خاک منفور | sahar83 کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: