خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
چگونگی به قدرت رسیدن خوارزمشاهیان

خوارزمشاهیان در منطقه خوارزم به مركزیت گرگانج ساكن بودند كه در دورۀ سلجوقیان به مرور از دستنشاندگی خارج شدند و علاوه بر خوارزم بر ماوراء النهر و ایران هم دست یافتند. خوارزمشاهیان فرزندان غلامی به نام انوشتكین غرچه هستند كه غلام بلكاتكین از غلامان ملكشاه سلجوقی بود. انوشتكین منصب طشت‌داری داشت، ولی بر اثر درایت و كفایت ملكشاه، شحنگی ولایت خوارزم را به او داد و بعد از او پسرش قطب‌الدین محمد به جای او منصوب شد كه نطقه آغازین سلسله خوارزمشاهیان بود.



قطب‌الدین محمد انوشتكین (490 تا 522 ه‍.ق)

قطب‌الدین محمد در دورۀ بركیارق از طرف حاكم خراسان التونتاش در سال 490 به خوارزم فرستاده شد و لقب خوارزمشاه یافت و جانشین بركیارق، سلطان سنجر هم او را تثبیت كرد. او در مدت سی‌سال حکومت در خوارزم، تابع سلجوقیان بود.



اَتْسِزبن قطب‌الدین محمد (522 تا 551 ه‍.ق)

اتسز پس از مرگ پدر به امارت نشست و تا سال 530 مطیع سنجر سلجوقی بود و بعضی ممالك تركستان و دشت قپچاق را تصرف كرد و به واسطۀ خدماتش به سلجوقیان ارتقاء درجه یافت و مورد حسد امرا و اركان دولت واقع شد. چون متوجه این امر شد، در حملۀ سنجر به غزنین برای دوری از كید آنها و خوف از سلطان اجازه رفتن به خوارزم گرفت و چون به آن‌جا رسید سركشی و تمرد نمود و چندین بار با سنجر درگیر شد، ولی در همه جا شكست خورد و در زمان اسیری سنجر توسط غزها قصد حمله به خراسان داشت كه در گذشت.



ایل ارسلان بن اتسز (551 تا 567 ه‍.ق)

او از طرف پدر حاكم جَنْد بود. بعد از فوت پدر به خوارزم آمد. وی به ماوراء النهر لشكر كشید و سمرقند و بخارا را گرفت اما در سال 567 از گورخان قراختایی شكست خورد و در همین سال درگذشت.



سلطان شاهبن ایل ارسلان(567 تا 568 ه‍.ق)

وی ولیعهد پدر بود اما برادر بزرگ‌تر او تكش كه حاكم جند بود به كمك قراختائیان در برابر پرداخت خراج سالیانه، سلطان‌شاه و مادرش تركان خاتون را از خوارزم بیرون كرد و به تـ*ـخت سلطنت نشست و آن دو به مؤید آی‌آبه حاكم نیشابور پناه بردند و عزم نبرد با تكش كردند. اما مؤید آی‌آبه و تركان خاتون كشته شدند و سلیمان شاه به نیشابور و سپس غور گریخت و تا 589 كه در گذشت با تكش درگیر بود.



علاء‌الدین تكش بن ایل ارسلان (568 تا 598)

تكش بعد از مرگ سلیمان‌شاه مستقل شد و خراسان را از سلجوقیان گرفت. در سال 590 عازم عراق شد و طغرل سوم سلجوقی را به خاطر پیمان‌شكنی كشت و سپس همدان و ری را تسخیر كرد.

وی در لشكركشی به قلاع اسماعیلیه بعد از فتح قلعۀ ارسلان كشای و محاصرۀ قلعه ترشیز درگذشت.



قطب‌الدین محمدبن علاءالدین تكش (569 تا 618 ه‍.ق)

به وصیت پدر جانشین او شد و دولت او به اعلی درجه رسید. وی غوریان را در 612 شكست داد و ماوراء‌النهر را تصرف كرد. عازم فتح كرمان و مازندران شد و در سال 607 قراختائیان را شكست داد و اسكندر ثانی لقب یافت. از اقدامات مهم او قصد براندازی خلافت عباسی بود كه به دلیل اقدامات ناصرلدین الله عباسی كه نام او را در خطبه وارد نكرد و عَلَم جلال‌الدین حسن نو مسلمان را بر علم او در سفر حج مقدم كرد، بهانۀ جمله به بغداد پیدا شد و از ائمه ممالك بر عزل خلیفه عباسی فتوی گرفت و با سید‌علاءالدین ترمذی كه از سادات حسینی بود، برای خلافت بیعت كرد و در سال 614 عازم بغداد شد كه در اسدآباد همدان دچار برف و سرمای شدیدی شد و با تلفات بسیار برگشت.

انجمن رمان نویسی
رمان۹۸


خوارزمشاهیان

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
جلال‌الدین منكبرنی (618 تا 628 ه‍.ق)

پس از مرگ پدر به خوارزم آمد، ولی با مخالفت برادرش اوزلاغ شاه روبرو شد و به خراسان و سپس غزنین گریخت. سپاهیان پراكنده به او پیوسته چند مرحله با مغول‌ها جنگید و در نبرد پروان بر آن‌ها غالب شد و پس از نبرد غزنین به سمت هند گریخت. پس از مدت كوتاهی دوباره به ایران برگشت و به قصد كمك از خلیفه عباسی برای دفع مغولان كافر عازم بغداد شد كه علاوه بر امتناع، ناصر قُشْتُمور را به جنگ او فرستاد. او از آن‌جا به تبریز رفت و بر تـ*ـخت سلطنت جلوس كرد. در سال 428 در راه گریز از مغولان به دیاربكر رفت و در اطراف شهر میافارقین توسط كردها كشته شد و سلسله خوارزم‌شاهیان پایان پذیرفت.



اتسز در اصل نخستين پادشاه سلسله خوارزمشاهيان است كه عَلَم استقلال برافراشت و حوزه اقتدار خود را به حدود جند و شط سيحون رسانيد .​

خوارزمشاهيان در ايران از 521 هـ.ق تا 628 هـ.ق سلطنت كردند . ملكشاه يكي از غلامان ترك خود ، بنام انوشتكين غرجه را به حكومت خوارزم گماشت و او خوارزمشاه لقب يافت .​

سنجر در سال 490 هـ.ق پسر انوشتكين راكه قطب الدين محمد نام داشت به حكومت خراسان منصوب كرد . سنجر با اطميناني كه بدو داشت پس از مرگش پسر وي اتسز را به جاي پدر برگزيد و حكومت خراسان را به او داد .​

اتسز ، تكش و ري و اصفهان را بر ممالك خوارزمشاهيان افزود و علاءالدين محمد قسمت عمده ايران و ممالك قراختائيان و غزنين را به تصرف درآورد ولي مغلوب چنگيز گرديد .​

پسرش جلال الدين مدتي با لشكريان مغول در زد و خورد بود و با مرگ وي سلسله خوارزمشاهيان منقرض شد . پادشاهان اين سلسله عبارتند از : اتسز – ايل ارسلان – سلطانشاه محمود – تكش – علاءالدين محمد – جلال الدين منكبرني .​

از شاعران دوره خوارزمشاهي اديب صابر و رشيد و طواط ، از نويسندگان و طواط ، بهاءالدين محمد نويسنده منشآت ‹‹ التوسل الي الترسل ›› ، از عارفان نجم الدين كبري ، مجد الدين بغدادي و بهاءالدين محمد ( ولد ) ، از حكيمان فخرالدين رازي و از پزشكان اسماعيل جرجاني مولف ‹‹ ذخيره خوارزمشاهي ›› را بايد نام برد . هنر اين عهد معاصر و دنباله هنر سلجوقي است .​

از جمله كساني كه در مقابل حمله مغولان ايستادگي كرد سلطان جلال الدين خوارزمشاه پسر سلطان محمد بود . او در چندين جنگ مغولان را شكست داد اما سرانجام از چنگيز خان شكست خورد و به هندوستان فرار كرد . چندي بعد چنگيزخان به مغولستان بازگشت و در آنجا مُرد . جلال الدين با استفاده از اين فرصت به ايران آمد و با سپاهيان مغول به جنگ پرداخت اما سرانجام به دست فردي ناشناس كشته شد . با مرگ او عمر سلسله خوارزمشاهيان به پايان رسيد .​

سلطان محمد خوارزمشاه​

‹‹ تكش ›› پدر محمد در سال 596 هـ.ق از دنيا رفت و پسرش كه در خراسان سرگرم جنگ با اسماعيليه بود ، جانشينش شد . در اين هنگام برادر زاده محمد كه نامش هندوخان بود به كمك غوريان ، خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داد .اما از وي شكست سختي خورد . اين نبرد باعث انقراض سلسله غوريان شد و نواحي متصرفه ايشان بدست سلطان محمد افتاد . پس از آن وي هرات و مازندران و غزنين را نيز فتح كرد . سپس عازم بغداد شد تا كار خليفه بغداد را يكسره كند اما وي كه مردي زيرك و حيله گر بود مغولان را به حمله به ايران تحريك كرد . سلطان محمد وقتي كه خبر حمله مغولان را شنيد به خراسان بازگشت . سلطان محمد اين بار به جنگ با تركان قراختايي پرداخت و با شكست آنان بخارا را تصرف كرد و سلسله قراختائيان را نيز از بين برد . اين پيروزي باعث شهرت سلطان محمد شد .​

سرانجام هنگام آن رسيد كه سلطان محمد رو در روي سپاه مغول قرار بگيرد . فرماندهي سپاه مغول را در اين جنگ جويي به عهده داشت . سلطان محمد در اين نبرد پيروز شد اما براي اولين بار به قدرت مغولان پي برد و اين حس باعث شكست هاي بعدي او شد . پس از اين نبرد حمله هاي پي در پي مغولان به ايران آغاز شد . اما اين بار خبري از پيروزي سلطان محمد نبود . وي شكستهاي متعددي را از مغولان متحمل شد .بالاخره وقتي كه سلطان محمد ديد ياراي مقاومت در برابر سپاهيان چنگيز را ندارد به درياي خزر گريخت . او ناچار شد به محل تبعيد جذاميان كه جزيره آبسكون بود پناهنده شد .​

سرانجام در سال 618 هـ.ق از غصه بيمار شد و از دنيا رفت . او مدت 22 سال پادشاهي كرد كه سالهاي آخر آن را با ناكامي و شكست هاي پي در پي سپري كرد .​

انجمن رمان نویسی
رمان۹۸


خوارزمشاهیان

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلطان جلال الدين منكبرني

جلال الدين آخرين پادشاه خوارزمشاهي بود . پدرش سلطان محمد وي را در جزيره آبسكون به وليعهدي و جانشيني خود انتخاب كرد . جلال الدين يازده سال حكومت كرد كه تمام آن به جنگ و جدال و كشمكشهاي بيهوده گذشت او به دليل ناداني و جهالت خود بر كشمكشها دامن مي زد .

اگرچه جلال الدين بي باك و دلير بود اما از سياست چيزي نمي دانست ، او آنقدر بيرحم بود كه مردم مغولان را به او ترجيح مي دادند . بدترين صفات او بي بند وباري وي بود .

وقتي كه جلال الدين به حكومت رسيد تصميم گرفت تا با جمع آوري سپاهيان پراكنده خوارزمشاهي در مقابل مغولان بايستد و آنها را از خاك ايران بيرون كند . اگرچه در ابتدا با او مخالف بودند ولي او كار خود را كرد و غزنين و قندهار را فتح كرد . ولي نتوانست از پيروزي خود بهره برداري كند . مغولان او را تا رود سند تعقيب كردند ولي او با شجاعت به رودخانه زد و از آن عبور كرد .

از آنجا به هندوستان رفت و به مدت يكسال آنجا ماند . او هنگام بازگشت به ايران در مناطقي كه هنوز تحت تصرف مغولان در نيامده بود ، دست به جمع آوري سپاه زد اما چون سبكسر و میل پرست و خونخوار بود كسي به او اعتنا نمي كرد لذا جلال الدين مجبور بود از شهري به شهر ديگر بگريزد .

وي سرانجام به تبريز حمله كرد و اتابكان آن ديار را كه مي توانستند متحد خوبي برايش باشند ، كشت . عاقبت پس از شكستهاي پي در پي و فرار دائم در مقابل سپاهيان مغول ، اَجل جلال الدين فرا رسيد . او در ميافارقين كه ناحيه اي در كردستان بود بدست شخصي كه برادرش را جلال الدين كشته بود ، بقتل رسيد . بدين ترتيب جلال الدين پس از يازده سال سلطنت در سال 628 هـ.ق از دنيا رفت . با نابودي جلال الدين سلسله خوارزمشاهيان نيز منقرض شد و مغولان سراسر ايران را فتح كردند

انجمن رمان نویسی
رمان۹۸


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
خوارزمشاهیان، سلسله‌ای از سلاطین مسلمان خوارزم که از اواخر سده پنجم تا اوایل سده هفتم بر خوارزم* و بخشهایی از ایران حکومت کردند. لقب فرمانروایانِ خوارزم خوارزمشاه بود، اما معروف‌ترین سلسله آنها را که خوارزمشاهیان نامیده شده‌اند، فرزندان انوشتکین غَرْچه* تشکیل داده‌اند. خوارزمشاهیان در طول بیش از یک قرن حکومت، با از بین بردن سلجوقیان*، غوریان*، ایلک خانیان*، قراختاییان* و باوندیان* و به اطاعت واداشتنِ اتابکانِ آذربایجان و فارس، دامنه قلمرو خود را از خوارزم به سایر مناطق ایران گسترش دادند و اراضی میان سیحون تا حُلْوان و قفقاز تا خلیج‌فارس را در اختیار گرفتند. خوارزمشاهیان یکی از وسیع‌ترین فرمانرواییهای جهان اسلام را تشکیل دادند، اما به علت کوتاهیِ عمرِ حکومتشان، تأثیر پایداری برجای نگذاشتند. عمده شهرت آنها با حمله مغول (در اوایل سده هفتم) پیوند دارد.طبق نوشته‌های مورخان متقدم، اصل ترکیِ خاندان خوارزمشاهی پذیرفته شده است (برای نمونه رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص20؛ شبانکاره‌ای، ج 2، ص 134؛ حمداللّه مستوفی، ص480)، ولی پژوهشگران در انتساب آنها به تیره یا شاخه واحدی از ترکان وحدت‌نظر ندارند و آنها را به ترکان اویغور*، قَنْقْلی، قپچاق* یا اغوز (غز*) نسبت داده‌اند (رجوع کنید به د.ا.ترک، ج 5، ص 250، 266؛ قفس‌اوغلو ، ص 38ـ43؛ قسمَقریزی، ج 1، ص 322). باتوجه به روایت ابن‌اثیر (ج10، ص 267) و جوینی (ج 2، ص 1ـ2) و همچنین استقرار طوایف خَلَج* در تخارستان (رجوع کنید به حدودالعالم، ص 104، که خلج را به خطا خلّخ نوشته است)، شاید بتوان خاندان خوارزمشاهی را از این طوایف دانست که پس از چیرگی بر خوارزم، با ایلات قبچاق و قنقلی مراوده کرده و از آنها تأثیر پذیرفته‌اند.تاریخ سـ*ـیاسی خوارزمشاهیان را می‌توان در سه دوره متمایز مطالعه کرد، که عبارت‌اند از:1) دوره تابعیت از سلجوقیان. این دوره از زمان پیوستن انوشتکین غرچه به دربار سلجوقی تا اوایل حکومت ایل ارسلان* (حک : 551ـ567) را دربرمی‌گیرد. در این دوره، خوارزمشاهیان به عنوان حکمرانانِ تحت فرمانِ سلجوقیان، در خوارزم حکومت می‌کردند و به‌رغم تیره شدن مناسباتشان با سلجوقیان، این وضع تا مرگ سنجر (552) ادامه یافت (رجوع کنید به ادامه مقاله). در حدود 450 بلکاتگین*، انوشتکین غرچه را که برده بود، در غرجستان خرید. انوشتکین با ابراز لیاقت در دربار سلطان ملکشاه سلجوقی* به طشت‌داری منصوب شد (رجوع کنید به جوینی، همانجا؛ ابن‌وردی، ج 2، ص 14؛ قس ذهبی، حوادث و وفیات 611ـ620ه .، ص 363 که نام انوشتکین را ایلتکین نوشته و او را غلام الب‌ارسلان دانسته است؛ نیز رجوع کنید به منهاج سراج، ج 1، ص 297ـ298).بعد از مرگ ملکشاه، اوضاع خراسان و خوارزم آشفته شد. جانشین‌او، سلطان برکیارق*، دادبک حبشی* را مأمور برقراریِ آرامش در خوارزم کرد


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
"او نیز در 490 پس از سرکوب شورشیان، قطب‌الدین محمد (فرزند انوشتکین) را به حکومت خوارزم منصوب کرد. در 493، سلطان سنجر* سلجوقی بر امیر دادبک حبشی چیره شد و خراسان را گرفت. قطب‌الدین محمد نیز به اطاعت از سنجر گردن نهاد و در منصب خود باقی ماند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، همانجا؛ جوینی، ج 2، ص 2ـ3). او بیش از سی سال بر خوارزم حکومت کرد و توانست مرزهای شرقیِ سرزمین سلجوقی را از گزند ایلاتِ غیرمسلمان قبچاق و قنقلی حفظ کند و با خدمت به سلطان سنجر، یکی از ارکان اساسی حکومت سلجوقی شد. او همچون حکمرانی مستقل حکومت می‌کرد و پیش از مرگ، فرزندش اتسز* را به جانشینی خود تعیین کرد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج10، ص 268، 498؛ جوینی، ج 2، ص 3؛ ذهبی، 1961، ج 3، ص 327).پس از مرگ قطب‌الدین محمد در 521، میان چهار پسرش اختلاف افتاد، اما فرزند ارشد وی، اتسز، با همراهی یکی از برادرانش و بزرگان دربار خوارزم، به تـ*ـخت نشست و سلطان سنجر نیز وی را تأیید کرد. دو برادر دیگر اتسز، نیالتگین و یوسف، به دربار شهریاران باوندیِ مازندران و از آنجا به دربار سلجوقیانِ عراق گریختند. نفوذ نیالتگین و یوسف در عراق نیز بالا گرفت، به گونه‌ای که در بسیاری از حوادث نظیر کشمکش راشدباللّه*، خلیفه عباسی، با سلطان مسعودِ سلجوقی* و تعیین جانشین سلطان مسعود نقش عمده‌ای داشتند و به‌ویژه در زمان حکومت سلطان سلیمان‌بن محمد موجب ناراحتی او و دیگر بزرگان بودند (رجوع کنید به بیهقی، ص 271؛ رشیدالدین وطواط، عرایس‌الخواطر، گ 38پ ـ 39ر؛ قمی، ص 165ـ166؛ بنداری، ص 153، 158، 163، 184، 214).اتسز در نخستین سالهای حکومت خود، همچون پدرش، در اطاعت سلطان سلجوقی بود (رجوع کنید به منشآت، گ 110ر، 126 پ ـ 128ر، 143ر؛ رشیدالدین وطواط، ابکار الافکار، گ 28پ؛ جوینی، ج 2، ص 4). اما به علت رشک درباریان سلجوقی به موقعیت وی و تحریکات خلیفه عباسی، از 530 به بعد مناسبات اتسز با سلطان سنجر تیره شد. سرانجام، سلطان سنجر در 533 به خوارزم لشکر کشید. مقاومتِ مختصرِ اتسز به سرعت درهم شکست و فرزندش، اتلیغ، به قتل رسید. سنجر سپس سلیمان‌بن محمد را به حکومت خوارزم منصوب کرد و به خراسان بازگشت، اما اندکی بعد، اتسز سلیمان را راند و خوارزم را گرفت (رجوع کنید به منشآت، گ 143پ ـ 145پ؛ ابن‌جوزی، ج10، ص 35؛ ابن‌اثیر، ج 11، ص 67؛ ابن‌شاکر کتبی، ج 12، ص 343). سپس، اتسز به ماوراءالنهر تاخت و بخارا و سمرقند را گرفت و به نام خود خطبه خواند و سکه ضرب کرد (رجوع کنید به نظامی عروضی، ص 37؛ سمعانی، 1408، ج 3، ص 44؛ سوزنی، ص 341ـ342؛ رشیدالدین وطواط، دیوان، ص180ـ 183، 196ـ200، 252ـ254، 440، 492ـ496؛ قس بارتولد ، 1352ش، ج 1، ص 235). "


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
او همچنین با شاه غازی رستم‌بن علی، حکمران باوندی، برضد سنجر متحد شد و به سرزمینهای دامنه جنوبی البرز تا ری حمله برد (رجوع کنید به رشیدالدین وطواط، دیوان، ص 398ـ403؛ ابن‌اسفندیار، ج 2، ص 79). هرچند اتسز در 535 سوگندنامه‌ای به دربار سنجر فرستاد و بار دیگر به اطاعت او در آمد، با قراختاییان نیز ارتباط داشت و آنها را به حمله به قلمرو سنجر علاقه‌مند کرد (رجوع کنید به منشآت، گ 124پ ـ 125پ؛ ابن‌جوزی، ج10، ص 97؛ ابن‌اثیر، ج 11، ص 87؛ قس قفس اوغلو، ص 50). اتسز بعد از شکست سنجر در جنگ قَطوان*، در ربیع‌الاول 536 به خراسان تاخت و آنجا را گرفت و مدعی سلطنت شد (رجوع کنید به ظهیری نیشابوری، ص 46؛ راوندی، ص 174؛ سمعانی، 1408، ج 3، ص 479؛ همو، 1395، ج 1، ص 202؛ بیهقی، ص 272)؛ اما نتوانست در خراسان بماند، از این‌رو خزاین سلطنتی را غارت کرد و به خوارزم بازگشت (رجوع کنید به رشیدالدین وطواط، دیوان، ص 212ـ217؛ همو، ابکارالافکار، گ 28پ ـ 29پ؛ جوینی، ج 2، ص 7ـ8).در 538 سنجر اتسز را شکست داد و مطیع خود ساخت، اما اتسز بار دیگر در 542 بر او شورید. اتسز برای گسترش قلمرو خود در شمال سیحون تلاش کرد. او پس از اینکه سنجر مغلوب و اسیر غُزها شد، کوشید اتحادیه‌ای به رهبری خود بر ضد غزها تشکیل دهد. پس از آزادی سنجر از دست غزها در 551، اتسز نامه‌ای برای او فرستاد و اظهار اطاعت کرد. اتسز در جمادی‌الآخره 551 درگذشت و نتوانست به اندیشه خود جامه عمل بپوشاند (رجوع کنید به منشآت، گ 45پ ـ 48ر، 50پ ـ57ر؛ رشیدالدین وطواط، عرایس الخواطر، گ 20ر ـ 22پ، 23پ ـ 28پ؛ جوینی، ج 2، ص 7ـ10، 88).فرزند اتسز، ایل‌ارسلان، پس از سرکوب خویشاوندانِ رقیب، به سلطنت رسید و با اطاعت از سنجر، منشور حکومت خوارزم را از وی گرفت و پایه‌های سلطنت خود را تحکیم کرد ولی اندکی بعد، با مرگ سنجر در ربیع‌الاول 552، اوضاع دگرگون شد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 11، ص 209؛ جوینی، ج 2، ص 14؛ حمداللّه مستوفی، ص 485).2) دوره استقلال. این دوره نیم قرن بعد از مرگ سنجر را دربرمی‌گیرد. در این دوره، فکر توسعه قدرت در خراسان و مقابله با قراخَتاییان در ماوراءالنهر و ترکستان دغدغه جدّی خوارزمشاهیان بود. از این‌رو، بعد از مرگ سنجر، ایل‌ارسلان برای دستیابی به استقلال و اقتدار وارد عمل شد. او نخست از خلیفه خواست تا به دفع غزها اقدام کند. از سوی دیگر، ایل‌ارسلان با لشکرکشی به ماوراءالنهر، سلطه قراختاییان را بر خود کاهش داد (رجوع کنید به منشآت، گ80پ ـ 81ر؛ عمادالدین کاتب، ج 2، ص 177ـ178؛ جوینی، ج 2، ص 14ـ15). ایل‌ارسلان با آگاهی از ناتوانی سلاطین سلجوقی عراق، به غرب خراسان حمله کرد و با تصرف بیهق و نیشابور، تسلط خود را بر این مناطق تثبیت کرد (رجوع کنید به بیهقی، ص 284؛ ابن‌اثیر، ج 11، ص 315ـ316). به نظر می‌رسد، قصد او از مطیع‌کردن غزهای رود سرخس و بهره‌جویی از منازعات امیران سلجوقی، گسترش نفوذ خود در ایران مرکزی بوده است (رجوع کنید به ظهیری نیشابوری، ص 79ـ80؛ افضل‌الدین کرمانی، ص 609؛ قمی، ص 202، 207). ایل‌ارسلان ضمن حمایت از قرلقان ماوراءالنهر، با ایلات کافر قپچاق مناسبات دوستانه برقرار کرد تا مانع اتحاد آنان و قراختاییان شود


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
سپس به قراختاییان خراج نپرداخت و بر آنان شورید، اما سپاهیان قراختایی ایل‌ارسلان را شکست دادند و او بدون دست‌یابی به اهداف خود در رجب 567 درگذشت (ابن‌اثیر، ج 11، ص310ـ311، 375ـ377؛ منهاج سراج، ج 1، ص300؛ قس جوینی، ج 2، ص 16ـ:17 سال 560).اختلاف بین تکش* و سلطانشاه* (پسران ایل‌ارسلان) بر سر جانشینی، به آشفتگی در قلمرو خوارزمشاهیان منجر شد. تکش هنگام مرگ ایل‌ارسلان در جَنْد بود. سلطانشاه، به یاری مادرش تَرکان خاتون*، جانشین پدر شد، اما تکش با کمک قراختاییان در ربیع‌الآخر 568 بر تـ*ـخت نشست و سلطانشاه به نیشابور گریخت (رجوع کنید به عوفی، گ 129پ؛ ابن‌اثیر، ج 11، ص377ـ 378؛ جوینی، ج 2، ص 17ـ19؛ ابن‌شهاب، گ 183ر؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تکش*، علاءالدین).تکش در 590 با غلبه بر طغرل سوم در ری، سلسله سلجوقیان را از بین برد و سلسله خوارزمشاهیان را به سومین دوره‌اش یعنی فرمانروایی وارد کرد (رجوع کنید به راوندی، ص 370ـ375؛ ابن‌اثیر، ج 12، ص 107ـ108؛ جوینی، ج 2، ص30ـ33؛ ابن‌طقطقی، ص 371ـ372).3) دوره فرمانروایی. این مرحله فقط سه دهه ادامه یافت. سالهای پایانی حکومت تکش در رقابت و مبارزه با خلیفه عباسی الناصرلدین اللّه (حک : 575ـ622)، غوریان، قراختاییان، ایلات قبچاق، اسماعیلیان و امیران استقلال‌طلب ایران مرکزی گذشت و به‌رغم برخی ناکامیها، او موفق شد وحدت قلمرو حکومت خود را حفظ کند (رجوع کنید به راوندی، ص 385؛ ابن‌اثیر، ج 12، ص 134ـ138، 152ـ153؛ جوینی، ج 2، ص 34ـ36، 40ـ46).با مرگ تکش (در 596) و جانشینی فرزندش، علاءالدین محمد خوارزمشاه، این فرمانروایی از هم گسیخت. امیران استقلال‌طلب ایران غربی و مرکزی کارگزاران خوارزمشاهی را راندند و سلاطین غوری خراسان را تصرف کردند. کرمان نیز در 597 به دست غزها و سپس ملوک شبانکاره و پارس افتاد. خوارزمشاه با تلاش بسیار و یاری قراختاییان، موفق شد در 601 غوریان را از خراسان براند و هرات و بلخ و سیستان را به تصرف درآورد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 12، ص 157ـ158، 173ـ177؛ ابن‌ساعی، ج 9، ص 51ـ52، 84، 122ـ123؛ جوینی، ج 2، ص 47ـ65، 86).خوارزمشاه تا 611 توانست قلمروِ خود را در شمال‌شرقی، از دشت قپچاق و سیحون تا دامغان و در جنوب‌شرقی، از کرمان و مُکران تا سواحل شمال دریای عُمان گسترش دهد، اما از پیشروی در دشت قپچاق به علت رویارویی با سپاهیان مغول بازماند. بی‌تدبیری او در اداره امور حکومت خوارزمشاهیان، قتل تاجران مغولی و سفیر چنگیز، حمله مغولان به قلمروِ وی را تسریع کرد (رجوع کنید به خوارزمشاه*، علاءالدین محمد


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
در 617، علاءالدین محمد خوارزمشاه در جزیره آبسکون درگذشت و فرزندش، جلال‌الدین خوارزمشاه منکبرنی، جانشین وی شد. جلال‌الدین چند بار مغولان را شکست داد، اما در جدال با چنگیز شکست خورد و به هند گریخت (رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص 84ـ87، 91ـ93، 106ـ113؛ جوینی، ج 2، ص 128ـ143). در 621، او به ایران بازگشت و با تصرف بسیاری از مناطق مرکزی و غربی حکومت خوارزمشاهی را احیا کرد. جلال‌الدین به جای اتحاد با خلیفه عباسی، مستنصرباللّه، و حکمرانان مسلمان شمال بین‌النهرین و آناطولی و شام بر ضد مغولان، به مبارزه با آنان پرداخت. سرانجام، سپاه مغولان به فرماندهی چرماغون* بر جلال‌الدین تاخت و با مرگ او در 628، سلسله خوارزمشاهیان منقرض شد (رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص 126ـ130؛ تاریخ آل‌سلجوق در آناطولی، ص 75ـ78؛ نیز رجوع کنید به جلال‌الدین خوارزمشاه منکبرنی*).سقوط خوارزمشاهیان. سلاطینِ نخستِ خوارزمشاهی، زیر فرمانِ سلجوقیان، ضمن دفعِ حملاتِ ایلاتِ غیرمسلمان به خوارزم، به گسترش اسلام در قلمروِ آنان پرداختند (رجوع کنید به منشآت، گ110ر، 126پ ـ 128ر، 143ر؛ ابن‌اثیر، ج10، ص 268؛ اسناد و نامه‌های تاریخی، ص 57، 94، 105)، اما از زمان ایل‌ارسلان به بعد، رقابتِ آنها با قراختاییان و فرمانروایانِ خراسان، موجب اتحاد آنان با ایلاتِ غیرمسلمان و استفاده از نیروی نظامیِ آنان در لشکریان خوارزم شد. این امر ضمن تقویتِ همه‌جانبه سپاهیان خوارزمشاهی، باعث شد که در مدتی اندک، شمار آنان به چندین برابر افزایش یابد. در نتیجه، سلطان برای تأمینِ هزینه گزاف لشکریان و به یاری خود آنها مجبور و موفق گردید تا در مدتی نه چندان طولانی، خراسان، ایران غربی و مرکزی، ماوراءالنهر، غور، سیستان و کرمان را تصرف کند و حتی برای تصرف خوزستان، به رقابت با خلفای عباسی بپردازد (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص 148؛ راوندی، ص 385؛ ابن‌تغری بردی، ج 6، ص 219؛ لمتون ، 1988، ص 8ـ9). قلمروِخوارزمشاهی به سرعت گسترش یافت و سرزمینهای ناهمگونی در اختیار خوارزمشاهیان قرار گرفت، اما عمر کوتاه این فرمانروایی، فرصت کافی برای ایجاد پیوند میان این سرزمینها و ساکنان آنها باقی نگذاشت. به علاوه، خشونتِ سربازانِ قپچاقیِ سپاه خوارزمشاهی در برخورد با اهالی این مناطق، به نارضایتی آنان انجامید (رجوع کنید به راوندی، ص 383، 393ـ394؛ ابن‌اثیر، ج 12، ص260، 268؛ جوینی، ج 2، ص 125). در همین حال، حضور گسترده ایلات قپچاق و قنقلی در سپاه خوارزمشاهی، به نفوذِ غیرمعمولِ آنها در حکومت خوارزمشاهی انجامید و خویشاوندیِ آنها با تَرکان خاتون، همسر تکش، موجب افزایش نامعقولِ قدرتِ وی شد، چنان‌که قدرتِ سلطان‌محمد خوارزمشاه را تحت‌الشعاع قرار داد. مداخله تَرکان خاتون در امور سـ*ـیاسی و اداری، که گاه با تحکم بر خوارزمشاه همراه بود، زمینه تضعیفِ قدرتِ خوارزمشاهیان، آشفتگیِ هرچه بیشتر اوضاع سـ*ـیاسی، اداری و اجتماعیِ قلمروِ آنان و درنتیجه نارضایتی مردم را فراهم آورد (رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص 42، 45ـ48، 56، 62؛ جوینی، ج 2، ص 124ـ125؛ منهاج سراج، ج 1، ص300ـ301؛ آلیاری، ص 43)


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
خوارزمشاهیانِ نخستین، از تدبیر سـ*ـیاسی متناسب با قلمرو تحت فرمان خود بهره‌مند بودند و در حفاظت از منافع همه طبقات اجتماعی ساکن در آن می‌کوشیدند، اما گسترشِ یکباره قلمروِ آنان فرصت افزایش تجربه و تدبیر اداره قلمرو را از خوارزمشاهیانِ اخیر سلب کرد. درنتیجه، آنان به‌رغم رشادت و مهارت فوق‌العاده نظامی، در نحوه رفتار با طبقاتِ مختلفِ اجتماعی، به‌ویژه پیشوایان مذهبی ــهمچون کشتن برخی از بزرگان خاندان آل‌برهان* و شیخ مجدالدین بغدادی (نسوی، ص 36ـ37؛ حمداللّه مستوفی، ص 492، 668)ــ ناتوان ظاهر شدند و از ایجاد یک نظام سـ*ـیاسی یکپارچه از طریق برقراری پیوند میان ایالات مفتوحه درماندند. دشمنی با خلفای عباسی نیز به از میان رفتن همدلی مردم با خوارزمشاهیان کمک کرد (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص 13ـ29؛ ابن‌اثیر، ج 12، ص 267ـ268).اوضاع اداری، اجتماعی و فرهنگی. سلطنتِ مستعجلِ خوارزمشاهی از حکومت سلجوقی برآمده بود و در تشکیلات اداری ـ سـ*ـیاسی و تحولات اجتماعی و فرهنگی، تا حد زیادی تحت‌تأثیر و ادامه‌دهنده راه سلجوقیان بود و هویت مستقلی نداشت. همچنین قلمرو خوارزمشاهیان، جز خوارزم و مناطقِ پیرامونِ آن، از سلجوقیان، ایلک‌خانیان و غوریان به آنها به ارث رسیده بود، بدون آنکه فرصت پیدا کنند تغییری اساسی در تشکیلات و اوضاع فرهنگی این مناطق به وجود آورند. علاوه بر این، کمبود منابع درباره تاریخ خوارزمشاهیان، مطالعه تحولات درونیِ این سلسله را دشوار و ناممکن ساخته است و مطالعه این موارد فقط ذیل تاریخ سلجوقیان امکان‌پذیر است. در اینجا فقط به برخی مواردِ مختص به خوارزمشاهیان اشاره می‌شود :1) تشکیلات اداری. به شیوه سلجوقیان، سلطان (با لقب علاءالدنیا و الدین) در رأس قدرت قرار داشت. او مطابق سنّت دیوانی، عهده‌دار امور مذهبی و کشوری و لشکری بود و وظیفه آرمانی حفظ منافع طبقاتِ مختلف اجتماعی را برعهده داشت. قاضی‌القضات، وزیر و سپهسالار را سلطان تعیین می‌کرد (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص 46ـ49؛ نسوی، 1953، ص 183؛ ناصرالدین منشی کرمانی، ص 95ـ96). او همچنین اعضای خاندانِ سلطنتی را به حکومت بخشهای مختلف قلمرو حکومتش منصوب و عده‌ای از دیوانسالاران را، برای همراهی با آنها در دواوین مختلف، انتخاب می‌کرد


خوارزمشاهیان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
او همچنین اعضای خاندانِ سلطنتی را به حکومت بخشهای مختلف قلمرو حکومتش منصوب و عده‌ای از دیوانسالاران را، برای همراهی با آنها در دواوین مختلف، انتخاب می‌کرد. در صورت خردسالیِ این شاهزادگان، سلطان برخی از رجال متنفذ دربار را به اتابکی آنها برمی‌گزید تا این شاهزادگان، در امر سـ*ـیاست و کشورداری تجربه کسب کنند. باتوجه به اهمیت این امر، حکومتِ مهم‌ترین ایالات (از نظر سـ*ـیاسی و نظامی) را به‌ویژه به ولیعهدِ قانونی می‌سپردند که نخست شهر جند و بعدها نیشابور به عنوان مناطق ولیعهدنشین انتخاب شدند. البته برخی ایالات نیز به شرط اطاعت از خوارزمشاه، ضرب سکه و قرائت خطبه به نامِ وی و پرداخت خراجِ مقرر، تحت فرمانِ خاندانهای حکومتگر بومی آن مناطق باقی می‌ماندند. بخشی از ایالات نیز به پاداش خدمات برخی سرداران و بزرگانِ دربار، به عنوان اقطاع به آنها واگذار می‌شد. البته میزان اِقطاع در نزد خوارزمشاهیان ظاهرآ بسیار کمتر از سلجوقیان بود (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص118ـ119؛ اصفهانی، ص101؛ نسوی، 1953، ص48؛ همو، 1365ش، ص 25ـ27، 38ـ39؛ جوینی، ج 2، ص 12، 30).اراده سلطان از طریق دو نهاد دیوان و درگاه، در اکنافِ قلمرو اجرا می‌شد. در درگاه، وکیلِ در، حاجب، طشت‌دار، نوشیدنی‌دار، سلاح‌دار و میرآخور/ امیرآخُر و جز آن به امور شخصی سلطان و قصرهای او می‌پرداختند. درگاه را عمومآ غلامانِ ترک اداره می‌کردند و به‌تدریج به فرماندهی بخشهایی از سپاه نایل می‌شدند (رجوع کنید به عوفی، قسم 4، ج 1، ص 9؛ نسوی، 1953، ص 68، 77ـ78، 160؛ همو، 1365ش، ص 35، 63، 117). نهاد دیوان نیز که به‌دست دیوانسالاران صرفآ ایرانی اداره می‌شد، زیرنظر وزیر بزرگ قرار داشت که در دربار خوارزمشاهیان، خواجه‌جهان یا خواجه بزرگ خوانده می‌شد که ظاهرآ در رقابت با سلجوقیان، متصدیانِ این منصب را نظام‌الملک نیز می‌نامیدند. خواجه بزرگ که بعد از سلطان عالی‌ترین مقامِ رسمیِ حکومتی بود، ریاستِ سایر دواوین و اداره امور کشوری را نیز به عهده داشت (رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص 137؛ ناصرالدین منشی کرمانی، ص 96، 98).متأسفانه آگاهی ما از اوضاع دیوانی خوارزمشاهیان بسیار اندک است. فقط برخی اشارات مختصر، وجودِ دواوین عرض، اشراف، رسالت، استیفا، طغرا و انشا را نشان می‌دهد، بدون آنکه از فزونی و کاستیِ تعداد این دواوین و وظایف آنها نسبت به ادوار قبل و بعد از آن اطلاع دقیقی در دست باشد (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص 119ـ120؛ عمادالدین کاتب، ج 2، ص 175؛ نسوی، 1953، ص 81، 183؛ همو، 1365ش، ص 25ـ26، 62، 134). این نظام دیوانی در ایالاتِ تحت فرمان نیز وجود داشت، به این ترتیب که یک وزیر در رأس شاهزادگان حاکم بر ولایات قرار می‌گرفت و امور آن ایالات را اداره می‌کرد (رجوع کنید به نسوی، 1365ش، ص 38ـ39، 134). سلطان محمد خوارزمشاه در اواخرِ سلطنت خود، وزیرش نظام‌الملک محمدبن صالح را عزل کرد و از آن پس، به جای خواجه بزرگ، شش وزیر گماشت که از جزئیات وظایف و نحوه انجام دادن کار این شورای شش نفره آگاهی نداریم


خوارزمشاهیان

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا