خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

_MAHAN_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,489
امتیاز
163
زمان حضور
7 روز 19 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید
لانی گفت:
- بهم نگو. نمی‌خوام بدونم. ببرش اونجا. هَن می‌دونه که داری می‌ری اونجا.
جیک گفت:
- ممنون رئیس. اون... آه... یکم خوابالوئه. می‌تونی بهش بگی که اون در شرایط خوبی نیست که دی رو ببینه؟
لانی با خنده‌ای نخودی گفت:
- آره، حتما. از اونجا برو بچه.
جیک همان‌طور که سوفیا را بلند می‌کرد، با یک غرش گفت:
- رفتیم.
لانی تلفن را گذاشت. جیک نفس عمیقی کشید، چشمانش را بست و ناپدید شد.
***
مرکز فرماندهی خدای سفید

دامیان درحالی که نیم نگاهی به جعبه‌های پیامک‌های فوری که ناگهان در یکی از صفحه‌های کامپیوتر ظاهر می‌شدند و نمایش سه بعدی ارزش جنگ‌های صد سال گذشته بین نگهبانانش و خون‌آشام‌های خدای سیاهی بر روی یک صفحه دیگر کامپیوتر، می‌انداخت، پشت کامپیوتر درون دفترش نشست.
هن درحالی که سرش را داخل دفتر می‌برد، گفت:
- دی، می‌تونی واسه جشن بیای پایین؟ خیلی جالبه. اونا برای بچه‌های سرطانی نمایش داستان یه بچه عجیب رو خیلی بد بازی می‌کنند.
دامیان بدون اینکه برگردد پاسخ داد:
- نه. با داستی و ژول صحبت کنن. برام یکم کیک بذار.
- حتما.
- دختره هنوز خوابه؟
هن پاسخ داد:
- برای یه لحظه بیدار می‌شه. جیک انقدر بهش داده که باید یه روز دیگه یا بیشتر بخوابه.
- بسیار خوب.
دامیان دوباره توجه‌اش به سمت نمایشگرها جلب شد و هن به آرامی در را بست. داستی، می‌تونی صدام رو بشنوی؟
داستی تایپ کرد بله.
- چه مشکل کوفتی واسه میکروفنم پیش اومده؟
ژول، فرمانده منطقه‌ای نیم کره‌ی شمالی، با خنده پاسخ داد. نمی‌دونم. مشکل آی تیه.
ژول درحالی که جدی می‌شد، عکس العمل نشان داد:
- حداقل مشکلِ آی تیه.
در آن سکوت، دامیان می‌دانست که همه آن‌ها دارند به نمایشگر سه بعدی نگاه می‌کنند. نگاه خیره‌اش روی منطقه‌ی اروپاییِ ژول رفت. آنجا داشت به آرامی توسط خون‌آشام‌های خون‌خوار چیرنو، تکه تکه و نابود می‌شد.


⨂ پیشگوی دامیان (جلد اول مجموعه جنگ خدایان | ماهان کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki

_MAHAN_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/20
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,489
امتیاز
163
زمان حضور
7 روز 19 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
درحالی مشغول بررسی جنگ‌های صد سال گذشته بر روی نقشه بود، گفت:
- تو یه جاسوس داری.
برای انسان‌ها، آن طبیعی به نظر می‌رسید و نبردی طولانی در پیش می‌گیرد. برای آن سه تا، تغییرات جدی که در طول مدت کوتاهی رخ می‌دهد پس از هزاران سال بدون هیچ تغییری، نشانه‌ی هشدار بود.
داستی تایپ کرد، یا شاید هم بیشتر از یکی.
دامیان موافقت کرد:
- فکر می‌کنم حق با داستیه. تو بیش از یه جاسوس داری که نگرانش باشی.
ژول پاسخ داد:
- من آنتونی رو زیر نظر دارم. من هیچ دیگه‌ای رو رهبری نکردم. به لطف آنتونی، شبکه‌ی جاسوس من الان دیگه بی‌ارزش شده. با بیشترین سرعتی که می‌تونم بازسازی می‌کنم ولی پیدا کردن نگهبان جدید آسون نیست، چه برسه به اونایی که ماموران خوبی تربیت می‌کنند.
دامیان گفت:
- احتیاط خصیصه‌ی طبیعی‌ای برای نگهبانان نیست.
داستی تایپ کرد، درست مثل رهبر عالی‌شون.
ژول پرسید:
- با اون چی کار می‌کنی دی؟ تمام شب رو بدخلقی می‌کرد.
دامیان پاسخ داد:
- چیل*، داستی، مسئله جدی نیست.
یک پیشگو؟ جدی که نیست؟ دیوونه شدی؟ داستی پیامش را با ردیفی از شکلک‌های خشمگین به پایان رساند.
- تایید نشده.
ژول سرزنش کرد:
- واو. چرا بهش نگفتی؟ در واقع چرا به من نگفتی؟
دامیان با عصبانیت گفت:
- من تازه فهمیدم! یکی از تازه واردهای داستی باهام تماس گرفت. اگه یکی از بچه‌های تو هم زنگ بزنه، می‌رم. اونا معمولا به چیزی نیاز دارند، برای گپ زدن تماس نمی‌گیرند. هر وقت کسی اطلاعات قطعی‌تری در مورد اون دختر در اختیارم گذاشت، بهت می‌گم.
ژول گفت:
- هر چی حالا. برگردیم به موضوع نگرانی من.
دامیان می‌دانست اگر یک چت تصویری داشتند، می‌توانست ژول را درحالی که چشم در حدقه می‌چرخاند ببیند.
- دیگه ایده‌ای برای برخورد با خیانتکارم ندارم، مگر اینکه داستی بتونه چند تا از جاسوس‌هاش رو برام بفرسته.
*چیل: Chill


⨂ پیشگوی دامیان (جلد اول مجموعه جنگ خدایان | ماهان کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • پوکر
Reactions: Ronahi، P.f و mahaflaki
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا