خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام: شهید محمد رضا دهقان امیری
تاریخ تولد: 26 . 1 . 1374
محل تولد: تهران
نام جهادی: ابو وصال
تاریخ شهادت: 21 . 8 . 1394
محل شهادت: حومه ی حلب، سوریه

شهید محمدرضا دهقان امیری، در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در تهران به دنیا آمد. حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل بیت (ع) و سیدالشهدا (ع) پیدا کند. نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر سیدالشهدا (ع) مورد حمله ی دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی سوریه شد. او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد. علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق دانشگاه بود که عازم سوریه شد.






رمان 98

رمان 98| دانلود رمان


محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد.
ایشان در بیست و یکم آبان ماه 94 به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید.





«شادی روحش صلوات»

دلنوشته...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
راستی چقدر این واژه قشنگ است: برادر
یادم می آید یک روز که از دانشگاه آمده بودم، داخل اتاقش نشسته بود، صدایم کرد و یک عکس نشانم داد.گفت : ببین چقدر قشنگه !!! عکس صفحه اول شناسنامه شهید خلیلی بود. بهش گفتم چه چیزی اش قشنگ است؟ شناسنامه است دیگر!
گفت دقت نکردی! ببین چه مهری روی صفحه خورده.
دقت که کردم دیدم با رنگ قرمز مهر خورده:
به فیض شهادت نائل آمد....
لبخند زدم. گفت خیلی عاقبت قشنگی است. به قول آقا رسول: همه رفتنی اند، جه خوبست که آدم زیبا برود!
از ته دل دوست داشتم ، عاقبتش شهادت باشد و برای شهادتش دعا می کردم، راهی که انتخاب کرده بود
و حرف هایی که می زد هم این عاقبت را تأیید می کرد.
اصلا حیف بود جز با شهادت برود.
اما فکرش را نمی کردم، خدا آن قدر زود مشتاق دیدنش شود.
بیا عزیزم! بیا ببین محمد! روی شناسنامه ات مهر خورده....


رمان 98

رمان 98| دانلود رمان




راستی تا حالا فکر کردی سفارش سنگ قبر برای عزیزت چقدر سخت است؟ برای عزیز بیست ساله...
یا اصلا می دانی پخش کردن وصیت نامه برادر یعنی چه؟
راستی چقدر این واژه قشنگ است: برادر

#دلنوشته ی خواهر شهید دهقان امیری


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
وصیت نامه ی شهید محمدرضا دهقان امیری

بسم الله الرحمن الرحیم

«و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی باز خریدیم. سوره مبارکه صافات آیه ۱۰۷


اینجانب محمدرضا دهقان امیری فرزند علی در سلامت کامل روانی و جسمی و در آرامش کامل شهادت می‌دهم و به یگانگی حضرت حق و شهادت می‌دهم به دین مبین اسلام و قرآن و نبوت خاتم الانبیاء. حضرت محمد (ص) و امامت امیرالمومنین حیدر کرار علی ابن ابی طالب (ع) و یازده فرزند ایشان که آخرینشان حضرت حجت قائم آل محمد (عج) بر پا کننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم فاطمه الزهرا (س) می‌باشد (اللهم عجل لولیک الفرج) .
با سلام بر همه دوستان، آشنایان و اقوام و … این حقیر از همه شما عزیزان تقاضای حلالیت دارم و تشکر می‌کنم از پدر و مادر عزیزتر از جانم که تمام تلاش خود برای نشان دادن راه سعادت به فرزندشان انجام دادند و این حقیر حتی نتوانستم قدر کوچکی از این فداکاری‌ها را پاسخ دهم از این دو بزرگوار حلالیت می‌خواهم و از صمیم قلب نیازمند دعایشان هستم.
و تشکر می‌کنم از برادر عزیزم و امیدوارم که شهادت و روحیه جهادی را سرلوحه خود قرار دهی و همچنین خواهر عزیزم و حامی همیشگی من که نهایت لطف را بر من داشته است و من فقط با بدی پاسخش را دادم امیدوارم هم اکنون نیز دعایت را برای برادرت دریغ نکنی و همیشه به یادش و زینب گونه پایداری کنی.
از همه دوستان دانشگاه و مسجد و استادان و مربیانم و … درخواست حلالیت دارم و از شما دوستان می خواهم این حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید و اگر کوتاهی کردم در حق شما عزیزان به بزرگواری‌ خود عفو کنید و از حقی که بر گردنم دارید در گذرید.
براساس آیه مبارکه ۱۵۶ سوره بقره «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا الله و انا الیه راجعون» آن ها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد صبوری کنند و گویند ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.
صبر را سرلوحه خود قرار دهید و مطمئن باشد که هر کسی از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی می‌ماند خداوند متعال است اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام الصائب خانوم زینب کبری(س) کوچک قرار است روضه ابا عبدلله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام می‌گیرد.
قال الحسین (ع) : «إن کان دین محمّد لم‌یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی»، اگر دین محمد تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید.

بال هایم هـ*ـوس با تو پریدن دارد – بـ..وسـ..ـه بر خاک قدم‌های تو چیدن دارد



من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست – و از آن روز سرم میل بریدن دارد

غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است – می‌شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است

قیمت عبد به افتادن در سجادست – سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است

خانه‌ای است در این جا که کریم از همه – سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است

دل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشت – هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است

بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم – هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است

هر گدایی برسد لطف که دارد اما – به گدایان برادر نظرش بیشتر است

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ – ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼ‌ﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ

وسعت روح بدن را به فنا می‌گیرد – غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است

و من الله توفیق

محمدرضا دهقان امیری – ۹۴/۶/۱۴ – تهران


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام: شهید روح الله قربانی
تاریخ تولد: 1. 3 . 1368
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: 13 . 8 . 1394
محل شهادت: حلب، سوریه
شهید روح الله قربانی در اولین روز خرداد ماه 1368در خانواده ای مومن و مجاهد به دنیا آمد. پدرش از سرادران سپاه و از مجاهدان 8 سال دفاع مقدس است. مادر او زنی پارسا بود که 10 سال پیش روح الله از مهر و محبت او محروم شد.
خانواده قربانی دومین فرزندشان را عباس نامگذاری کردند، اما پس از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی در 14 خرداد 68 نام روح الله را در شناسنامه پسرشان ثبت کردند.


مادر روح الله آرزو داشت که پسرش طلبه یا شهید شود و روح الله با نشان شجاعت مدافع حرم در 13 آبان 94 در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) آرزوی مادرش را محقق کرد.
در حومه حلب خودروی حامل "شهید روح الله قربانی"، "شهید قدیر سرلک" و دو سوری با "قبضه آمریکایی کرنت" مورد اصابت قرار گرفت و روح الله و همراهانش در راه دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) به شهات رسیدند.


«شادی روحش صلوات»



رمان 98

رمان 98| دانلود رمان


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
وصیت نامه ی شهید روح الله قربانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول الله و اشهد انّ علی ولی‌الله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انّهم والحجه علیهم

ان الدین حق و الکتاب الحق و المیزان حق لا ریب فیه


همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، بقیه دوستانم! اگر شهید شدم یک کلام حاج‌آقا مجتبی به نقل از علی علیه‌السلام می‌گفتند: منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می‌کند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج‌آقا می‌گفت پی ساختمان فونداسیون آهن است.
چیزی که نمی‌دانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبری‌ها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها.
مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم اربـاب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بـ*ـو*سنی، پاکستان و افغانستان، جنوب غرب و شرق بود و تو مارو بزرگ کردی تنها و سخت. ان شاءلله همیشه پیرو بی‌بی باشی ان‌شاءالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر می‌دادی وقتی که بهم نماز یاد می‌دادی وقتی می‌فرستادیم هیئت پابرهنه؛ وقتی می‌فرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی که باهام درسهام را مرور می‌کردی ازم می‌پرسیدی که هیچ مادری نمی‌کرد یا هیچ مادری تنهایی نمی‌کرد یا هیچ کدوم روزی ۵۰ بار نمی‌کرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بذاره باشه که ان‌شاءالله دو روز سایه‌اش بیشتر بالای سر ما باشد.
سر خاک مادرم بروید علی و فائزه شما دوتا مخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همین‌طور تا همه دور هم باشیم ان‌شاءالله امام زمان عج الله هممون را با هم قبول کند.
خوبی مامان سختی تورو زحمت‌های بابا و... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سخت‌ترین موقع‌ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه‌چیز من دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم باشه که خدا هم خوشش بیاد من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمی‌دونم پدر و مادرم چکار کردن خدا چی می‌خواست. حضرت زهرا سلام‌الله چی دوست داشته که امام علی علیه‌السلام و بچه‌هایش و رسول الله این‌جوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم (همه وصیت‌نامه هاشون را خوش‌خط می‌نویسم ولی من خوش‌خط نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم...

ادامه وصیت‌نامه شهید قربانی بنا به خواست خانواده منتشر نمی‌شود.


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلنوشته...
چهل روز گذشت....
اما برای من و با احتساب سرشماری انگشتان دستم ۹۰ روز بیشتر گذشته. هیچ کس نخواهد فهمید که هر روز با چه شوقی تاریخ های تقویم دفتر کوچکم را خط میزدم و چه عاشقانه به انتظار برگشتنت به روزهای خط خورده ی تقویم میخندیدم ..
هر بار که به روزهای نبودنت فکر میکنم بارانی از نمک چهره ی مرا هاشور می زند.
روز وصال رسید، آمدی ولی نه آنگونه که انتظارش را داشتم...
وقتی برای اولین بار به تابوتت نگاه کردم باور نمی کردم ، انگار تمام دنیا روی من سنگینی می کرد.
اما با تمام این سنگینی ها با تمام تکه تکه بودنت زیبا بودی
و چه غرور آفرینانه چشم از این دنیا بستی از تمام تعلقاتت...
به نبودن و دیگر نداشتنت حتی لحظه ای فکر نمی کنم، من به بودنت ایمان دارم.
تو همیشه حاضری...
از ابتدای زندگی برایت می نویسم .
از روزهای آشنایی که فقط خدا می داند چه روزهای شیرینی را با تو سپری کردم.
یادت می آید که همه ی زندگی را وقف امام حسین(ع)میکردی. شد آنچه می خواستی!!! اتفاق افتاد.
همه ی زندگی و امید و آیندمان را فدای حسین(ع) کردیم،
بی منت،هر چه با هم برای آینده فکر می کردیم و تصمیم می گرفتیم
به یکباره خرج حضرت زینب(س) کردیم که حقیقتا در راه درستی خرج کرده ایم!!
با تمام این ها من خوشحالم و به خود می بالم که خداوند مرا لایق همسری شما قرار داد. خدا را سپاس می گویم که توانستم ذره ای هر چند کوچک در راه امام حسین(ع)خرج کنم...
حال که چهلمین روز نبودنت با سالروز تولد من یکی شده، کمی برایم دشوار است اما خود را آرام میکنم
و از خدا مدد میجویم و همه ی این تقدیر ها را به فال نیک می گیرم
و منتظر بهترین هدیه از جانب تو و خدای تو هستم...
احسنت به تو همسر شجاعم از تمام وجود خوشحالم که به آرزوی خود رسیدی و محو در ولایت شدی.
آرزویی که شاهد بودم برای به دست آوردنش از هیچ کاری دریغ نکردی
و البته خود را در رسیدن به این آرزو با تو شریک میدانم.
می بالم به همسری با تو. به روزهای شیرین با تو بودن.
و هزاران بار خدا را شکر میگویم که تو را به من بخشید.
بار الها این هدیه کوچک را در راه خودت از من بپذیر و مطمئنم که میدانی
من با دادن روح الله همه چیزم را به یکباره به تو بازگرداندم.عشقم! جوانی ام! آرزو هایم...
که همه ی این ها فدای اسلام، فدای رهبر عزیزم .
سایه رهبرت بر سرم مستدام آقا روح الله...
شهادت گوارای وجودت...
التماس دعا . منتظرم بمان.

#دلنوشته ی همسر شهید روح الله قربانی به مناسبت چهلمین روز شهادت


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
درسته که مدافع حرم نیستن؛ اما خادم الشهدا بودن که کم تر از مدافع حرم بودن نیست...

نام: شهید حجت الله رحیمی
تاریخ تولد: 24 . 12 . 1368
محل تولد: باغ ملک، خوزستان
تاریخ شهادت: 18 . 12 . 1390


شهید حجت الله رحیمی در تاریخ ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ در شهر باغملک دیده به جهان گشود و درسال ۱۳۷۹ یعنی در سن ۱۱ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج مسجد سیدالشهدا باغملک درآمد و فعالیت مذهبی خود را بعنوان موذن ومکبر در این مسجد شروع نمود.
وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان عضو فعال بسیج فعالیتهای رزمی و فرهنگی خود را گسترش داده و به عنوان مسئول فرهنگی و مسئول اطلاعات پایگاه مقاومت امام حسین (ع) باغملک منصوب گردید .
وی همچنین از سال ۱۳۸۰ در سطح مساجد و هیئت های شهرستان مداحی می کرد و در سال ۱۳۸۵ هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمود و در طول مدت فعالیت خود توانست صدها مراسم مذهبی را در مناطق مختلف شهرستان و استان خوزستان برگزار نماید.
وی که از محبیوبیت خاصی در بین جوانان شهرستان برخورد دار بود توانست جوانان زیادی را به محافل مذهبی جذب نماید که این نوع فعالیت در سطح استان بی نظیر بوده است.
همزمان با راه اندازی این هیئت از سال ۱۳۸۶ به عنوان خادم الشهدا به عضویت موسسه طلایه داران آفاق قم در آمد و در پایان سال به عنوان عضو هیئت استقبال کننده از کاروان های راهیان نور کشور در مناطق جنوب فعالیت می نمود.
علیرغم فعالیت و داشتن روحیه بسیجی شهید حجت در زمان فعالیت در مناطق عملیاتی به عنوان خادم الشهدا با بچه های ارتش فعالیت داشته که این نگرش حاکی از روح بلند وی بوده است.
وی از ویژگی های اخلاقی- شخصیتی و معنوی خاصی برخورد دار بوده و رعایت ادب، داشتن لبخند ،حفظ حرمت دوستان ،گفتن یا زهرا و یا علی در ابتدا و انتهای مکالمات تلفنی اش بجای سلام وخداحافظی ، نماز اول وقت ، علاقه به حضرت زهرا و اهل بیت و... زبان زد همه دوستان وی بوده است.
شهید حجت دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد باغملک بوده و در سال ۱۳۹۰ به عنوان مسئول بسیج دانشجوئی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک منصوب گردید.
وی درطول مدت زندگی از همان کودکی عاشق اسلام،اهل بیت،وشهدای دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان نسل سوم انقلاب که شیفته امام و مقام معظم رهبری بوده اند نامید.وی عاشق مقام معظم رهبری بود ودر عمل این را به اثبات رساند وی در کلیه مداحی های خود از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی یاد کرده و بارها در مدح مقام معظم رهبری ، شهدا و امام شهیدان مدیحه سرایی نمود .



وی در فتنه سال ۱۳۸۸ با مدیحه سرائی و شعرهای خود در سطح استان خوزستان نقش فعالی در بصیرت افزائی به مردم داشت. وی همچنین در مدیحه سرائی خود به موضوع بیداری اسلامی اهتمام جدی داشته است.
شهید حجت در بین دوستان و نزدیکانش به شهید همت، نسل جدید معروف بودند وجالب اینکه در سالروز تشیع شهادت شهید همت در ۱۹ اسفند تشیع وتدفین گردید .
مهمترین ویژگی شهید حجت ایمان به خدا و اعتقاد قلبی و باور درونی به خالق یکتا بوده است .
شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها ۷ روز تا تولد 22 سالگی اش باقی مانده بود درساعت ۷:۴۵ صبح مورخه ۹۰/۱۲/۱۸ در شهرستان خرمشهر منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجوئی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر ۸ در منطقه اروند کنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد اتوبوس راهیان نور با وی دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.


رمان 98
رمان 98| دانلود رمان




«شادی روحش صلوات»


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی
بسم رب الشهداء و الصدیقین


بارالها !...
خدایا ! دوری خانه ، پدر ، مادر ،برادر و خواهر را
خدایا ! بی خوابی های فراوارن را
خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .
خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام.
با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی.
خدای مهربان ، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم ، شاید به ارزوی خویش دست یابم.
خدایا ! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سـ*ـینه را نمیخواهم.
خدایا ! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده ی آموخته را
معشوقا ! اگر بپرسی حجت ندارم ، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت...
معبود من ! اگر مرا به جرم بگیری تو را به کرم بگیرم و حاشا که کرم تو از جرم من بیشتر است .
الهی ! اگر با تو دوستی نکردم ، دشمنی هم نکردم . گریخته بودم ، تا تو مراخواندی و بر خوان خود نشاندی .
خدایا ! عاشق در برابر معشوق آن حد عشق میورزد تا که بمیرد ، من هم آنقدر عاشق تو هستم که می خواهم در راه تو ، تکه تکه شوم.
خدایا ! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.
خدایا ! در این سرزمین مقدس و خونین سوگند میخورم که تا آخرین نفس پیرو راه امام و شهدای عزیزم باشم .
خدایا ! من رضای تو را و لقای تو را بر خوشی دنیا ترجیح میدهم .
خدایا ! اجر و مزد مارا در جوارت به ما عنایت کن .
بارالها ! هیچ در خودم لیاقت وصل به لقای تورا نمیبینم ، ولی امیدم به عفو و بخشش توست .
خدایا ! از جمع یاران جدایم مکن و در مقابل شهدا شرمنده ام مساز ، زیرا به عشق شهادت به درب خانه ات می آیم.
پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهایم را که شهادت است به من پرداخت کن
محبوب من ! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ، و نه برای راحتی شخصی میخواهم ؛ بلکه از آنجا که شهادت در راس قله کمالات است و بدون کسب کمالات ، شهادت میسر نمی شود ، میخواهم و خوشا به حال انان که با شهادت رفته اند.
بارالها ، جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله گردیده حمایت فرما!
ای سید و مولای من ! بگذار این دیدگان دیگر نبینند ، بس است هر چه دیده اند . بگذار این گوش ها دیگر نشنوند ، بس است هر چه شنیده اند، بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند ، بس است هرچه جنبیده اند.
خدایا ! دوست دارم تنهای تنهای بیایم ، دور از هر کثرتی ؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم ، دور از هر هویتی .
خدایا ! اگر بگویی لیاقت نداری خواهم گفت : لیاقت کدام یک از الطاف تورا داشته ام .
یا سیدی و مولای ! ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند ، و او اسماعیل را محیا کرد ، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد ، ندا آمد دست نگهدار ، ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود .. زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین ابن علی (ع) بود...
پروردگارا ! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و به حسین تو می تپد .
جانا ! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تورا ندارم.
بارالها ! من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر بـرده و عصیان اوامر تو را کرده ام ، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می کنم به اینکه در اشتباه بوده ام ، پس از گناهانم درگذر و توفیق لقایت را که نصیب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.
بارالها ! تو را شکر میگویم که به من آگاهی بخشیدی تا اینکه بدانم کیستم و از کجایم و به کجا می روم.
خدایا ، در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن اشک شوق میریزند و این گونه شتابان اند.
خدایا ! هدایتم کن ، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا ! هدایتم کن تا ظلم نکنم ، زیرا میدانم که ظلم چه گـ ـناه نابخشودنی است.
خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا ! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم ، زیرا تهمت ، خــ ـیانـت ظالمانه ای است.
خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد.
خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایسته ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد.
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلنوشته...
چه لذتی دارد در بین الحرمین باشی و ندانی رو به کدام سو افکنی!!
از یک سو عباس است و از سوی دگر حسین.........
آنجا بود که فهمیدم رو به جلو که می روی از پشت سرتت فارغ نشو!

کاش تکرار میشد بعضی لحظات
فقط باید شکرش کنم برای دادن آن لحظه اش که بزرگوارانه به من بخشید!!!
در حالی که به خود که مینگرم میبینم لیاقت چنین لطفی را نداشته ام!!
آری
و بین الحرمین سماوات بهشت است .
و زبان از گفتن زیبایی های کربلا چقدر حقیر است !!!
زیرا جز یاران حسین را به کربلا راه نمی دهند . و خدا را شکر که هنوز به ما امیدی هست.

#دلنوشته ی شهید حجت الله رحیمی


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام:شهیدعباس دانشگر
تاریخ تولد:18/اردیبهشت/1372
محل تولد:سمنان
نام جهادی:-
ساعت شهادت: 3:30
تاریخ شهادت:20/خرداد/1395
محل شهادت:حلب_سوریه
زندگی نامه:
«اينجا حلب، به گوشم» نام پرمسما بر كتابی است كه به معرفی يكی از شهدای مدافع حرم می‌پردازد؛ شهيد عباس دانشگر كه با آن لبخند دلنشينش بر جلد كتاب نگاه‌مان می‌كند و پشت سر او گنبد حرم حضرت زينب(س) خلاصه تمام آن ارزش‌هايی است كه عباس‌ها برايش جان دادند.

«عباس دانشگر فرزند مؤمن، هجدهم ارديبهشت 1372 در شهرستان سمنان در خانواده‌اي متدين به دنيا آمد.» كتاب زندگينامه شهيد دانشگر نثر و سبكي ساده و خطي دارد. زندگي شهيد را به سادگي بيان مي‌كند. روايت‌ها و نقل قول‌ها در خصوص عباس را از مقطع كودكي‌اش آغاز مي‌كند و زير هر خاطره‌اي نيز نام راوي آورده مي‌شود: «از همان دوران كودكي، مسير بندگي را در پيش گرفته و 9 ساله بود كه اعتكاف‌هاي رجبي‌اش را آغاز كرد» (پدر شهيد).

خاطرات، قدم به قدم ما را با زندگي يك شهيد آشنا مي‌سازند. از حسن خلق عباس در مدرسه و احترام به والدينش در خانه و... از آنجايي كه شهيد دانشگر در خانواده‌اي مذهبي پرورش يافته بود، بسياري از خاطرات مربوط به او، با خاطره عبادت‌هايش عجين شده است: «عباس بعد از نماز در مسجد به تعقيبات مشغول مي‌شد. يكي از مستحباتي كه از هشت سالگي شروع كرده بود، بعد از هر نماز حدود 3 تا 5 دقيقه سر به سجده مي‌گذاشت.»


گردآورندگان كتاب براي هر بخش، تصويري از شهيد در نظر گرفته‌اند كه به جذابيت كار اضافه مي‌كند. جاذبه‌اي در اين كتاب است كه عطرش را از وجود خود شهيد مي‌گيرد: «موقع رفتن به مدرسه در مقطع ابتدايي و راهنمايي سرش را مي‌شست، بعد جلوي آينه مي‌ايستاد و موهايش را شانه مي‌كرد و به لباسش عطر مي‌زد.»

عباس دانشگر پنجم مهر 1390 وارد دانشگاه امام حسين(ع) شد و رخت رزمندگي به تن كرد. دوراني را شروع كرد كه او را تا شهادت بالا برد. «هميشه مي‌گفت نكند ما به اندازه‌اي كه حقوق دريافت مي‌كنيم به همان اندازه كار نكنيم؟ همين كه در سپاه خدمت مي‌كنيم و توفيق خدمت در اين نهاد انقلابي را داريم بايد خدا را شاكر باشيم و حقوق و مزايا كمترين چيز براي ماست.»


حضور شهيد دانشگر در جبهه سوريه از جذاب‌ترين بخش‌هاي كتاب است. او كه 23 بهمن 1394 دختر عمويش را به همسري برگزيده بود، كمتر از سه ماه بعد در اول ارديبهشت سال 1395 عازم سوريه شد: «پشت بيسيم شنيديم كه يكي از نيروهاي جبهه النصره پارچه‌اي به دست گرفته و روي خط خودنمايي مي‌كند. عباس، قناسه (دراگانوف) درخواست كرد. با قناسه او را زد و به درك واصل كرد.»

خاطرات مقطع سوريه يكي بعد از ديگري تا شهادت عباس آورده مي‌شوند. شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه مي‌كند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نمي‌كند. كسي نمي‌داند در اين نماز ميان عباس و خدا چه مي‌گذرد. او چند ساعت بعد به شهادت مي‌رسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنج‌شنبه 95.3.20 به شهادت رسيد ولي ما در مقر بوديم، نمي‌دانستيم كه عباس شهيد شده يا نه، فقط مي‌دانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته، موقع غروب خورشيد بود كه همه نگران بوديم و مي‌گفتيم عباس الان مياد، سياهي شب فرا رسيد، همه بي‌قرار بوديم. گاهي از مقر بيرون مي‌آمديم، چشم‌انتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدايي كه مي‌آمد همه بيرون مي‌پريديم كه عباس اومد... عباس اومد... صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخي‌اش سرزمين حلب را رنگين كرده است.»

عباس تازه‌داماد بود. رفقاي عباس در سوريه هم‌قسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش گفتيم خدا براي او نقشه كشيده بود. عباس درس عاشقي را چشيده بود و بايد مي‌رفت


«شادی روح شهید عباس دانشگر صلوات»


رمان 98

رمان 98| دانلود رمان


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
وصیت نامه شهید عباس دانشگر
بسم الله الرحمن الرحیم


آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد، راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گـ ـناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را عـریـ*ـان و کسل کرده. حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گـ ـناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سک‍ـون بـلای بزرگ پیروان حق است.

سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم به‌سمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفـهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگـی می‌کند، بعد از مدتی مـسـ*ـت می‌شود و عادت می‌کند به مـسـ*ـتی، و وای به حالمان اگر در مـسـ*ـتی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.

درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان باهوش و بیـدار می‌فهمد. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بی‌هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مـسـ*ـت زندگی نیستیم؟ خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.

مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.

عباس دانشگر 95/02/02



رمان 98

رمان 98| دانلود رمان


زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، * ELINA * و *KhatKhati*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا