خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون در رابـ*ـطه با این رمان چیه؟


  • مجموع رای دهندگان
    24

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان 98 انجمن رمان نویسی
پارت نهم
جلو‌ی شرکت رسیدم. به تابلوی طلایی کنار در نگاه کردم طراحان نوین. وارد شدم. دوتا راهرو بود. به سمت قسمت مدیریت رفتم. همین طور که اطراف رو نگاه می‌کردم یه خانم خوشکل و خوش‌تیپ به استقبالم اومد اوه چقدر مهم شدم خودم خبر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • پوکر
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 44 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان| انجمن رمان نویسی 98
پارت دهم
دره ماشین رو باز کردم و روی صندلیه ماشین نشستم اما پاهام رو داخل نذاشتم پاهام توی برف‌های کنار خیابان فرو رفته بود. خیابونی که مثل قلب من یخ زده بود. چه روزها که باید آفتاب امید به این زندگی بتابه که شاید این قلب یخ زده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 38 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان | انجمن رمان نویسی98
پارت یازدهم
این ماشین مدل بالا اونم با راننده نمی‌تونست کسی باشه جز امیر ارسلان صادقی، شخصیت منفور این روزهای من.
رانندش در ماشین رو باز کرد. پیاده شد. با اون عصای مزین شده به طلا و نقره که فقط برای کلاسش استفاده می‌شد و پالتوی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 40 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان انجمن رمان نویسی98
پارت دوازدهم
مشت پر از آردم رو بالا آوردم و به آردهایی که مثل ساعت شنی از دستم به روی میز سرازیر می‌شد نگاه می‌کردم. این چند روز از کار با خمیر لـ*ـذت نمی‌بردم. ذهنم بی نهایت درگیر بود. از صبح تا عصر از بانک و مشاور املاک گرفته تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 37 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان انجمن رمان نویسی 98
پارت سیزدهم
ظرف آش رو تزیین می‌کردم که سارا با چشم پف کرده نگاهی به ظرف انداخت و با تعجب گفت:
-آش درست کردی؟!
-آره
-چه موقع؟!
-صبح
به ساعت نگاه کرد.
-الان ساعت هفت صبحه! تومیگی صبح، منظورت نیمه شبه دیگه؟!
-حالا هرچی، برو دست و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 35 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان انجمن رمان نویسی 98
پارت چهاردهم
به لطف سارا خانم امروز دیر رسیدم با خانم تقوی سلام کردم و به طرف آبدارخونه رفتم جعبه ها و ظرف آش رو روی میز گذاشتم که با صدای در برگشتم .
کیوان بود.
-سلام صبح بارونیتون بخیر
-سلام و زهر و مار
با چشم های گشاد شده نگاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 36 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان انجمن رمان نویسی98
پارت پانزدهم
با صدای بفرمایید داخل رفتم.
-سلام صبحتون بخیر!
-سلام خانم! مشتاق دیدار.
یزدان از پشت میز بلند شد و با دستش من رو به طرف مبل راهنمایی کرد. بعد از سفارش قهوه و صحبت‌های متفرقه گفت:
-حقیقتا دلیل اینکه گفتم
صحبت کنیم در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 35 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان انجمن رمان نویسی98
پارت شانزدهم
خیلی آروم رانندگی می‌کرد شدت بارون نسبت به صبح خیلی کم‌تر شده بود در واقع نم نم بود و برف پاک کن آروم چپ و راست میشد با یک دست فرمون رو گرفته بود و یک دست دیگش رو به لبه پنجره تکیه داده بود ژستش قشنگ بود. مردونه نشسته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، M.hate، Z.B.F و 29 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفدهم
در رو باز کردم.
-بیا داخل
سارا هم مثل من اول شوکه بود.
-وای دختر، اینجا خیلی قشنگه، جانان گفته باشم من هر روز اینجام.
-خوش آمدی حالا بیا بریم داخل ساختمون رو نگاه کن.
سارا به لوستر‌ای پر از تار عنکبوت شاه عباسی نگاه کرد.
-مردم چه ارثایی بهشون میرسه. بعد آقا جون خدا بیامرز من ، بعد از هفتش سر اینکه خرج فاتحه رو کی بده عمه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 33 نفر دیگر

elaheh.1991

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
49
امتیاز واکنش
1,638
امتیاز
153
سن
32
زمان حضور
5 روز 8 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هجدهم
ساعت 12:30 شب بود با دستای بی‌جونم خمیر رو پهن می‌کردم. این چند روز بی‌نهایت خسته شدم . به ذوق کافه سر پا ایستادم. کارهای کافه خوب پیش رفته بود. نقاشیش تا فردا تمام می‌شد. میز و صندلی ها دیروز رسیده بودند. تمام این چند روز کیوان پا به پام کمک کرده کرده بود. هر صبح بعد از تحویل کیک و شیرینی‌ها همراه هم به کافه می‌رفتیم تا شب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان کا‌فه آرزوها | elaheh.1991 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، ozan♪، M.hate و 29 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا