خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Kameliaparsa

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/6/20
ارسال ها
2,811
امتیاز واکنش
8,659
امتیاز
358
سن
24
محل سکونت
~Dark World~
زمان حضور
57 روز 4 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: جنگل اسرار
نام نویسنده: Kameliaparsa
ژانر: عاشقانه-فانتزی
خلاصه:
"اتفاق هرگز خبرنمیکند!"
جمله ای که به خوبی درکش کردیم ومی‌دونیم درسته.
اتفاقات بدون خواست ما، وارد زندگی مون می‌شن وهمراهشون، رازهایی نهفته، پابه دنیامون میزارن!
جنگلی مرموزو مبهم، که بعضی ازاین رازهارو درخودش جای داده، دختر قصه مارو درگیرمی‌کند، دختری که ناخواسته توی این جنگل گم و صفحه جدیدی درزندگی‌اش باز می‌شود و...


با سلام خدمت منتقدین و دوستان عزیز ممنون می‌شم از اینکه رمان بنده رو مورد مطالع و نقد و بررسی‌ قرار بدید. نقد مثبت و منفی هم آزاد با امید بهتر شدن این رمان و قلم اینجانب، با همیاری و حضور گرم شما دوستان.


رمان جنگل اسرار | kameliaparsa (کاملیا پارسا) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، bita sadeghi، Narges_Alioghli و 5 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,814
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
نقد و بررسی رمان جنگل اسرار
نکته: این متن داستان رو لو می‌دهد.
رمان جنگل اسرار، ترکیبی از دو سبکِ دارک فانتزی و فانتزی ماجراجویی بود که نویسنده با قلم خود آن را به تحریر در آورده بود. دارک فانتزی، مربوط به بخش گرگینه‌ای رمان و ماجراجویی، پی‌رنگ اصلی رمان بود.
مهم‌ترین اصلِ رمان‌نویسی، طرح و پی‌رنگ اولیه [ساختار و طرح اصلی که تمام اتفاقات در آن می‌افتد] هست. هر چه به دور از کلیشه، قوی‌تر و جذاب‌تر! پی‌رنگ رمان جنگل اسرار، از شروع تا قسمت فلش بک، حس خواندن رمانی به دور از کلیشه را به من داد. البته، طرحِ بدون کلیشه نه شخصیت‌سازی و دیگر عوامل!
کاملیا، دختر ماجراجوی قصه، جسور بود و بی‌پروا؛ اما نه به اندازه! در قسمت‌هایی شاهدِ بیش‌ از حد بی‌پروایی و جسارت او بودیم و تناقض‌های بسیاری را شاهد.
این تناقض در شخصیت کاملیا، از ابتدای رمان آغاز می‌شود.
تصور کنید در جنگل گم شده‌اید، موجودی که تا به حال شبیه آن را ندید به دنبال شما هست و شما مجبور به فرار در تاریکیِ جنگل. چه شجاع‌ترین فرد چه ترسو‌ترین، در این موقعیت حساس، ترسیده، نگران و پرتشویش می‌شوند. اینکه کاملیای رمان به جای این احساسات، در افکار خود به موجود و خود ناسزا می‌گفته، طنز نیست، بلکه به محتوا و فضاسازی رمان ضربه می‌زند!
کاملیا دختر جسوری هست و حتی خودش، خودش را دیوانه خطاب می‌کند؟ عیبی ندارد. اما در شروع این مورد باید موردبازبینی قرار گرفته و نویسنده سعی کند تمرکز اصلی رو روی توصیف فضا و احساسات کاملیا بگذارد. سعی کند تشویش رو بیشتر به چشم بکشد و خواننده رو همراه با کاملیا در اعماق جنگل تاریک گم کند. فرصت برای شناخت کاملیا زیاد هست.
و البته ناهماهنگی افعال!
اولین جمله‌ی رمان:
با سرعت می‌دوییدم [ماضی]
و چند خط بعد:
الان باید خودم رو از دست موجودی که دنبالم هست نجات بدم [مضارع]
این مورد در رمان کم بود و از این بابت خوشحالم، اما چه بهتر که همین میزان کم هم در رمان مورد بازبینی قرار گرفته و افعال، به یک زمان، ترجیحا ماضی، تغییر داده شوند.
رمان رو ادامه می‌دهیم و به کاملیای اسیر شده به دست موجود می‌رسیم، کاملیا تنها در جنگل، اسیر موجودی می‌شود که انسان بودنشم خطرناک است چه برسد به حیوان یا موجودی جدید! او هر پرسشِ موجود را با حاضرجوابی می‌دهد و همچنان هم به خود، هم به موجود ناسزا می‌گوید. حاضرجوابی باز هم از باورپذیری رمان می‌زند. شاید بگویید فانتزی و باورپذیری در کنار هم نمی‌آیند!
نه، به هیچ عنوان همچین چیزی نیست. باورپذیری یعنی رمانی مورد قبول ذهن خواننده! چه رمان سورئالیسم و چه رئالیسم، در هر دو سبک، به میزان و حد خودش!
نویسنده باید کاملیای حاضر جواب رو با کاملیایی حاضرجواب، اما ترسیده جایگزین کند و با اضافه کردن مونولوگ‌های بیشتر [مونولوگ‌های تمییزی که فحش و ناسزا در آنها جایی ندارد] روی توصیفات احساسات رمان بیشتر کار کند.
کمی که می‌گذرد، کاملیا به همراهِ داریوس که بعدها اسم آن را می‌فهمیم، وارد دنیای جدیدی می‌شود و در اینجا، فضای دهکده‌ی کوچک کاملا صمیمی و جدید هست و این نشان از ذهن خلاق و ذوق نوشتن دارد!
توصیف ظاهر دو شخصیت داریوس و نیکیتا، ناگهانی هست و با حجم زیادی از اطلاعات. فرصت برای توصیف قطره‌ای فراوان هست و نیاز به استفاده از این روش غیر استاندارد نیست. داریوس، از اولین برخورد با کاملیا در جنگل فرصت توصیف شدن دارد و نیکیتا از لحظه‌ی ورود به چادر! هر دو رو توصیف کنید، آرام آرام و پخش شده در دو بازه‌ی زمانی‌ای که گفتم.
علاوه بر این دو توصیف که به عنوان مثال آورده شدند، همین کار رو با شناسایی فرصت و انجام توصیف قطره‌ای برای دیگر کاراکترها هم انجام بدهید. مخصوصا کاملیا که شخصیت اصلی است و توصیف خود از درون آینه، مناسب او نیست.
کاملیای داستان با رعایت نکات بالا، قطعا از تک بعدی بودن در میاید و شخصیتی جا افتاده‌تر می‌شود.
رمان پرش زمانی دارد به سه هفته بعد، پرش زمانی از مکان خوبی شروع شد اما به جای مناسبی ختم نشد! اگر قرار بود کاملیا به قصر برده شود، پس پرش زمانی بهتر بود از کمی قبل‌تر شروع بشود. به بیان ساده‌تر و برای مثال، از یک روز قبل از به شکار رفتن! کمی با دهکده و کاملیای سه هفته بعد بیشتر آشنا بشویم و بعد او آنجا را ترک کند...
هر چه قدر رمان جلوتر می‌رود، بیشتر مجاب می‌شوم حاضرجوابی یکی از ویژگی‌های شخصیتی کاملیا هست، چه در موقعیت ترس، چه خستگی، چه خوشحالی و...
اما باید کنترل شود و از حد بیش از حد آن، زده شود!
در آغازین نقد اشاره کردم رمانی به دور از کلیشه در نظر من! بله، جنگل اسرار برای من همچین حال و هوایی داشت اما فلش بک به بیست و شش سال قبل، جنگل اسرار هم مانند دیگر رمان‌ها در دام کلیشه انداخت. ملکه‌ای که معشوق او بخاطر انتقام گرفتن، شوهرش را می‌کشد و او با بچه‌ی تازه دنیا اومده‌اش، برای همسر خود سوگواری می‌کند...
موقعیت‌های بسیاری شبیه این بوده که امیدوارم با توجه به درحال تایپ بودن رمان، دوباره از خط کلیشه رمان نجات بیابد.
خواننده باهوش هست و با کمترین سرنخی اصل ماجرا را می‌گیرد، فلش بک به بیست و شش سال قبل شاید نشان از بیست و شش ساله بودنه کاملیا باشد که با توجه به رفتارهای او، این امر بعید است. بیست و شش، سن بسیاری برای کاملیای داستان هست...
فرصتی پیش اومده تا راجب به یکی از تناقض‌های بزرگی که در رمان‌نویسی بوجود اومده صحبت کنم!
کاملیا، اسمی خارجی هست و به گمونم خود کشوری که کاملیا در آن زندگی می‌کرده، خارج از ایران باشد.
اما شاهد ضرب‌المثل ها و تیکه کلام‌های ایرانی بسیاری در رمان بودیم... این تناقض، به نوعی خواننده رو گیج می‌کند اما باز هم عیبی ندارد و مورد پررنگی نیست.
و در اخر شناسنامه!
اسم رمان، انتخاب خوبی بوده و فضای رمان از روی اسم مشخص است! این اسم هماهنگ با شروع خواننده رو پرتِ دنیای جدیدی می‌کند که خواننده هر چه از آن می‌خواند، سیر نمی‌شود. جلد همراهِ این دو مشخصه، فضا و تصویر رو نشون می‌ده و در یک کلام، هماهنگی عالی این سه مورد!
البته وجود رمانی بنام اسرار جنگل تاریک، در موقع سرچ نمی‌زارد رمان اولین باشد.
خلاصه جای کار بیشتری دارد، فضای دلنشین رمان باید از همون خلاصه نمایان باشه و با حذف جملات اضافی و گاها کلیشه، خلاصه‌ای قوی‌تر و زیباتر نوشته شود. "باز شدن صفحه‌ی جدید" و نوشته‌ی "کاملیا، دختر قصه" با حذف و جایگزین شدن، خلاصه‌ای بهتر و استانداردتر می‌سازند. مقدمه هم، علاوه بر زیبایی و دلنشینی، کاش بیشتر نمایی از فانتزی داشت تا عاشقانه!
جنگل اسرار، طنز نیست اما می‌تواند لـ*ـبخند بر لـ*ـب شما بنشاند. شما هیچ ایده‌ای راجب به خط بعدی رمان نخواهید داشت و همواره باید منتظر اتفاقات جدید و تعجب برانگیز باشید! این رمان ترکیبی، پر ذوق و صمیمی، می‌تواند هر فردی رو به دنیای جدیدی ببرد! دنیایی بنام جنگل اسرار...

99/4/31

کادر نقد رمان 98


رمان جنگل اسرار | kameliaparsa (کاملیا پارسا) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی، MĀŘÝM، Narín✿ و 7 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام ایزد یکتا

نقد و برسی رمان جنگل اسرار

برخلاف بسیاری از عقاید، ژانرهایی نظیر "فانتزی" و "طنز" بسیار سنگین است و انتخاب این ژانرها درواقع نوعی جسارت می‌باشد!
وقتی جنگل اسرار را دیدم با دیدن دو ژانر طنز و فانتزی در یک جای شوکه شدم. نگارش این دو ژانر سنگین کار یک نویسنده حرفه‌ای و پر تجربه است و شرایط بسیار حادی دارد.
این نشان دهنده ریسک پذیر بودن نویسنده است و به نظرم ریسک کردن، یکی از قدم‌های پیشرفت است.
در شروع رمان جنگل اسرار متاسفانه با کلیشه رایج یعنی "فرار کردن از دست موجودی" رو به رو شدیم! شروع شما بله مهیج بود و درست وسط ماجرا اما تکراری، تقریبا شروع تمام رمان‌های فانتزی اینگونه است.
ذکر کردیم که ژانر طنز و فانتزی ژانرهای دشواری هستند. قبل از فانتزی که توضیحات گسترده‌تری دارد به برسی طنز اثر می‌پردازم!
اثری طنز است که مشکلات و دغدغه‌های روزانه را با حالتی طعنه آمیز ارائه دهد و لبخند بر لـ*ـب مخاطبش بیاورد.
اکثر نویسنده‌ها با باور به این‌که اگر در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از ترکیب جملات جوک آمیز استفاده کنیم یا با وجود یک شخصیت شوخ یک اثر طنز خلق کردیم!
این اشتباه رایجی بود که نویسنده به آن مرتکب شده. نویسنده جان این به هیچ عنوان دلیل بر جایگاه طنز در رمان را ندارد! حتی به جای این‌که رمان شما را قوی‌تر کند سطح باورپذیری را هم پایین آورده.
همان طور که در همه ژانرها یک سری نکات باورپذیری دارد ژانر فانتزی هم دارد.
به دلیل اینکه شما با اطلاعاتی اشتباه طنز به داستان اضافه کردید، رفتارهای کاملیا گستاخانه و ناعاقلانه بود. او به دنیایی جدید وارد شده اما بنده به عنوان خواننده هیچگونه تعجب کاملیا را حس نکردم!
افکار و دیالوگ‌های کاملیا نسبت به اطرافیانش ناسازگار با محیط و موقعیت جدید وی بود. حتی ما انسان‌های معمولی زمانی که با محیطی دیگر رو به رو می‌شویم نگران و کم رو هستیم. و اما کاملیایی که وارد اقلیم گرگینه‌ها شده و سریع سازگار شد، من دیدم که سعی کردید نگرانی و دلهره کاملیا را نشان بدهید اما موفق نبودید.
مخصوصا وقتی کاملیا جلوی ملکه گرگینه‌ها رفت و بسیار راحت بود، آوردن عنوان‌هایی طنز آمیز در افکار وی سطح رمان را پایین کشانده.
این طنزآمیزی اشتباه به توصیفات رمان شما ضربه زد! توصیفات چهره و مکان باید آرام در رمان پخش شود. نه زیاد باشد نه کم، مثلا می‌توان در یک پارت به این اشاره کرد که چشمان داریوس دائم تغییر می‌کند و در پارت دیگر رنگ موهای آن را غیر مستقیم ذکر کرد یا از موقعیت‌ها و اتفاقات مختلف استفاده کنیم. البته یک بار کافی نیست چون ممکن است از یاد خواننده برود بنابراین باید چندبار در موقعیت‌های مختلف ذکر کرد.
حال از همه این‌ها گذشتیم، پرتاب می‌شویم به سه هفته بعد که بانوی قصه تماما با شرایط کنار آمده و حتی شکار یاد گرفته! نکته‌ای که این‌جا فکر مرا مشغول کرده است این می‌باشد که آیا وی پدر یا مادری ندارد؟ یعنی درک این‌که او بعد از سه هفته نگران خانواده‌اش نیست دشوار است.
تا اینجا با داریوس و کاملیا آشنا شدیم. از آنجایی که رمان شما دارای ژانر عاشقانه است حدس می‌زنم این دو شیفته هم شوند!
داریوس گرگینه‌ای خونسرد، خشن و حریص است اما از بزرگان خود اطاعت می‌کند و بنابراین دستورات رفتارهایش با کاملیا متغیر می‌شود. کاملیا هم ذکر کردیم که دختری گستاخ و شجاع است. هنوز اوایل رمان است و با بقیه شخصیت‌ها آشنا نشدیم برای همین چیزی نمی‌شود گفت.
سیر اثر شما را احساس می‌کنم کمی تند است، چون اوایل تایپ است و فقط 22 پست دارد نمی‌توان صد در صد گفت تند یا کند است! به هر حال به عنوان یک خواننده و منتقدی که رمان شما را مطالعه کرده سیر تند به نظر می‌آید.
عنوان رمان شما تکراری است! کافی است سرچ کنید " رمان جنگل...." و به چند نتیجه دیگر برسید. این اسم حس نامطمئنی را به خواننده انتقال می‌کند چون کاربرد زیادی دارد و در نگاه اول بوی ژانر ترسناک را می‌دهد.
رمان‌ شما دارای سبک دارک فانتزی است. دارک فانتزی شامل جاندارانی مانند: خون‌آشام‌ها، گرگینه‌ها و... هستند که در فضای مجازی دیگر اکثر رمان‌های فانتزی این سبک را دارا هستند.
ژانر فانتزی مانند اقیانوسی بی انتها است که هر چه به عمق آن بروید به ایده‌های بهتری می‌رسید! ماندن در گرگینه‌ها و خون‌آشام‌ها همانند چشم بستن به تمام موجوداتی در دارک فانتزی است که منتظر کشف شدنند. کشف آن‌ها بستگی به ذهن نویسنده دارد، شما می‌توانید سبک منحصر به فرد خود را بسازید و در این باره آزادید!
از سبک قلم نویسنده متوجه شدم که وی هنوز اول راه است و این اشکالات همه جایز است! شما قلم روانی داری طوری که اگر بیشتر کار شود می‌تواند جذب کننده باشد. از خواندن و نوشتن گریز نکنید، با کمی تلاش به بهترین جایگاه‌ها خواهید رسید.:)


سپاس بابت انتقاد پذیری شما
Hades
کادر نقد رمان98


رمان جنگل اسرار | kameliaparsa (کاملیا پارسا) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Narín✿، حنانه سادات میرباقری و 8 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید‌؛ خدا
نقد و بررسی رمان جنگل اسرار، صمیمی و دوستانه

صمیمی! اولین چیزی که با خواندن این رمان به ذهنم رسید، صمیمی بود. جنگل اسرار نثر راحت و دلنشینی دارد. انگار نویسنده مثل یک دوست قدیمی با خواننده چیپس و ماست می‌خورد و ماجرا را تعریف می‌کند. این، جذاب‌ترین نکته‌ی قلم نویسنده است. احساس مرور خاطرات می‌دهد، سپری کردن لحظات با یک رفیق آشنا. انگار ماجرا از عمق وجود نویسنده روایت می‌شود. مشخص است که او با عشق می‌نویسد. این قلم، هر چند ناپخته و خام، قلم کسی است که با دل می‌نویسد و چنین افرادی آینده‌ی درخشانی دارند.

علاوه بر اینکه قلم خام است، اطلاعات نویسنده نیز محدود است. در حقیقت، این ایده پتانسیل طنز شدن را ندارد. نویسنده در تلاش برای طنز جلوه دادن کار اسیر کلیشه‌های بسیاری شده:

بخشی که کاملیا با بچه‌ای خیالی حرف می‌زند و داریوس او را می‌بیند. در رمان‌های طنز بسیاری این صحنه را شاهد بودیم.

دیالوگ‌های کلیشه‌ای، افکار کلیشه‌ای، و نه تنها کلیشه، بلکه این تلاش نافرجام بیشتر از طنز حالت لوسی به متن داده.

نویسنده‌ی عزیز، بهتر بود پتانسیل ایده‌ی خود را بسنجید. فانتزی ژانری است سنگین و جدی، ترکیب آن با طنز چیز چندان جالبی نیست.

نه که غلط باشد، نه! ولی به عنوان اولین کار، هم طنز و هم فانتزی سنگین و سخت هستند. یک ژانر ملایم برای شروع بهتر است، اما شما با جسارت دو ژانر سنگین را انتخاب کردید! شجاعت شما، اینکه جرات قلم به دست گرفتن آن هم به این شیوه دارید، تحسین‌برانگیز است؛ اما فقط این کافی نیست‌. شما اطلاعات و تجربه‌ی کافی برای چنین کار بزرگی ندارید و چنین انتخابی به رمان لطمه زده.

و همین تلاش برای طنز جلوه دادن، علاوه بر موارد بالا، باورپذیری را هم تحت الشعاع قرار داده.

باورپذیری، عنصری مهم که بیشتر فانتزیست‌ها آن را نادیده می‌گیرند. دختر داستان گم شده، با موجودی عجیب روبه‌رو شده و آسیب دیده، اما همچنان بذله‌گویی می‌کند! باقی زبان درازی‌ها، لحن‌ها، توهین‌ها، علاوه بر کلیشه‌ای بودن باورپذیر نبودند. باز هم تلاش برای طنز جلوه دادن کار است که نقطه ضعف دیگری را پدید آورده.

باید اضافه کنم که در صورت گرسنگی کشیدن برای دو روز، معده درد شدیدی گرییان‌گیر انسان می‌شود و به سختی می‌تواند لقمه‌ها را ببلعد، و بعد از غذا خوردن نیز دل‌درد و حالت تهوع می‌گیرد. کاملیا خیلی راحت غذایش را تا انتها خورد، بی هیچ دردی، بعد هم به راحتی از جا برخاست و ادامه‌ی ماجرا!

از همه‌ی این‌ها که بگذریم و مشکلاتی که بر اثر تلاش برای طنز کردن کار را هم که نادیده بگیریم، می‌رسیم به اینکه رمان اصلا طنز هست یا نه!

طنز چیست؟

حقایق تلخ و مشکلات را با قلمی شوخ و کنایه‌آمیز بیان کردن!

این روزها نویسنده‌ها فکر می‌کنند طنز یعنی فحاشی و بددهنی شخصیت‌ها، کل‌کل آن‌ها، دعوای آن‌ها، شیطنت آن‌ها!

این باور از بیخ و بن غلط است!

داستان باید هدف داشته باشد، اگر شخصیت قدمی برمی‌دارد روی روند تاثیر بگذارد، به طوری که اگر آن قدم را برنمی‌دات داستان شکل نمی‌گرفت!

این صحنه‌های زائد و اضافی که اصلا تاثیری بر طرح داستانی ندارند و فقط محض طنز کردن یا طویل کردن کار اضافه می‌شوند، صحنه‌هایی که به اصطلاح حشو نامیده می‌شوند، سم‌اند. خواننده را از روند اصلی دور می‌کنند. حاشیه‌اند، دلیلی بر وجودشان نیست.

اغراق در طنز جلوه دادن کار که پیامدهای بالا را داشت، تنها اغراق داستان نبود.

تیراندازی، کاری است سخت و نیازمند تمرکز بسیار. تمرکزی که با مدت‌های طولانی تمرین و تجربه به دست می‌آید. یادگیری آن در سه هفته، ابروهای مرا بالا برد.

از این صحنه‌های جانبی که اضافی هم هستند که بگذریم، خود پلات نیز کلیشه‌ای است. فانتزی، ژانری است که هر چقدر هم ایده‌های جدید و انواع و اقسام سبک‌های آن را بنویسند، باز هم جا برای خلاقیت و موضوعی جدید هست؛ پس چرا کلیشه؟

زنی که همسرش می‌میرد. از قضا این دو نوزادی هم دارند. گم شدن دختر و ورودش به دنیایی جدید و... همه‌ی این‌ها کلیشه‌ هستند، از نوع نخ‌نمایش. حدس می‌زنم کاملیا قرار است دختر همان ملکه باشد که برای امنیت به میان انسان‌ها فرستاده شده، اما از صمیم قلب امیدوارم نباشد! این یکی دیگر کلیشه‌ی نخ‌نما نیست، کلیشه‌ی پاره است! آنقدر استفاده شده که حتی برای شخصیت فرعی داستان هم به پلات آسیب می‌زند، چه برسد به اصلی.

دقت در انتخاب نام رمان، بسیار مهم است. این اولین چیزی است که خواننده می‌بیند و تکراری بودن آن توی ذوق می‌زند. رمانی با نام اسرار جنگل تاریک وجود دارد، و حتی جنگل اسرارآمیز! خود کلمه‌ی جنگل و اسرار هم کلیشه‌هایی نخ‌نما تلقی می‌شوند. بهتر بود خلاقیت بیشتری در انتخاب نام به خرج می‌دادید، هر چند این نام با محتوا هماهنگی دارد اما نو نیست، جذابیت ندارد، ابهامی در آن نیست.

خلاصه، دومین چیزی است که خواننده می‌بیند. باید متنی پر کشش و سوال‌برانگیز باشد و با سه نقطه نیز تمام نشود، اما خلاصه‌ی رمان شما اینطور نبود.

هماهنگی! عناصر نام، ژانر، خلاصه، جلد، مقدمه و محتوا باید کاملا با هم هماهنگ باشند. این هماهنگی در رمان شما دیده نمی‌شد.

جلد فانتزی را ساپورت می‌کند، اما اثری از عاشقانه و طنز نیست. متن روی آن هم برای یک کار فانتزی زیادی ملایم و احساسی است.

مقدمه! بیشتر شبیه تکست آهنگ است که اصلا برای کار فانتزی توصیه نمی‌شود. یک متن ملایم و احساسی که باز تضاد بسیاری با ژانر فانتزی دارد.

سه هفته بعد

این سه هفته را روایت کنید، از حواشی بی دلیل بکاهید و ماجراهای کلیدی و مهم را در زمانی که روایت نکرده‌اید جا دهید. حتی اگر نمی‌خواهید این کار رو بکنید، که از نظر من صحیح نیست (چون ناگهان سه هفته می‌گذرد، سیر از دست خواننده خارج می‌شود و کاملیا کاملا تغییر کرده! چرا تغییر کرده؟ یک علامت سوال قرمز بزرگ بالای سر خواننده که بی پاسخ می‌ماند اما در صورت روایت این مدت زمان می‌توان آن را به خوبی پاسخ داد) بهتر بود این سه هفته را در متن نشان می‌دادید. مثلا:

-تو ۲۱ روز گذشته واقعا پیشرفت کردی!

یا:

-باورم نمی‌شه که سه هفته گذشت!

تغییر راوی! از اول شخص به دانای کل! کاری که از لحاظ اصول اصلا توصیه نمی‌شود. با توجه به فانتزی بودن کار زاویه دید اول شخص از اول انتخاب مناسبی نبود و دانای کل بهتر بود، اما تغییر زاویه دید اصلا صحیح نبود.

نه که اصلا درست نباشد، نه، اما به مهارت خاصی نیاز دارد. پیاده سازی‌اش ساده نیست. در رمان اول، بهتر است از مفاهیم و تکنیک‌های ساده‌تری استفاده کنید. برای چند زاویه دیدی، باید هر روایت کننده افکار و نحوه‌ی بیان متفاوتی داشته باشد. ذهن نویسنده باید پخته باشد، چند بعدی باشد، دقیق باشد، باتجربه باشد، در کار اول، حاصلی جز آسیب به بدنه‌ی کار ندارد.

شخصیت‌پردازی! کلیشه بودنش را فاکتور می‌گیرم، اسپات‌لایت شخصیت‌پردازی کار، این بود که اصلا در رمان شخصیت نداشتیم!

شخصیت چیست؟

فردی به خصوص، با هویتی به خصوص، عادت‌هایی به خصوص و نحوه‌ی بیان و رفتاری خاص. شخصیت چند بعدی است، پیچیده است، هر چه جلوتر می‌رویم یک بعد جدید، یک روی جدید، یک رفتار جدید از او را می‌بینیم.

آنچه ما در رمان شما شاهد بودیم، تیپ بود!

تیپ چیست؟

نماینده‌ی یک دسته از مردم. موجودی تک‌بعدی، کاملا قابل پیش‌بینی و ساده.

در استفاده از تیپ و شخصیت تعادل باید رعایت شود. نویسنده باید بداند کی تیپ را داخل کند و کی شخصیت را. رمان حداقل یک شخصیت باید داشته باشد، وگرنه ماجرایی قابل پیش‌بینی و پلاتی ساده را روایت خواهد کرد. تمامی افرادی که در جنگل اسرار با آن‌ها آشنا شدیم، تیپ بودند!

توصیف چهره‌های آن‌ها هم ناگهانی، نازیبا، بی آرایش و کلیشه‌ای بود. من با توصیف یک جا هیچ مشکلی ندارم! در واقع، شما ممکن است خیلی مواقع ببینید یا بشنوید که در داستان‌نویسی چیزی درست و چیز دیگری غلط است؛ اما من معتقدم چنین چیزی اصلا صحیح نیست!

زاویه دید برتر، این را شنیده‌اید؟ دانای کل را این طور می‌نامند. می‌گویند برای سلطه‌ی بهتر دانای کل استفاده کنید، مخالفم! ژانر ملایم بهتر است اول شخص باشد.

و توصیف. توصیف بخش بخش و تکه تکه را عده‌ی زیادی شیوه‌ی صحیح می‌دانند، اما باز هم بستگی دارد به سبک نویسنده، قلمش، مهارتش، و داستان!

رمانی داریم با تعداد زیادی کاراکتر، اگر توصیف همه‌ی این‌ها را قطره‌چکانی انجام دهیم، شخصیت‌ها زنده نمی‌شوند. خواننده قاطی می‌کند چشم‌های لیا سیاه بود یا لوسی؟ کدام شخصیت جینجر بود؟ در این رمان‌ها کاراکتر باید در یک پاراگراف توصیف شود.

رمانی داریم با کاراکترهای کم، توصیف قطره‌چکانی انتخاب صحیح است.

و با این وجود، باز هم قلم نویسنده و قلم نویسنده و قلم نویسنده! اگر قلم جذابی در توصیف ندارید، اصلا، به هیچ عنوان، نباید سراغ توصیف یک جا بروید!

رمان شما به توصیفات قطره‌چکانی نیاز دارد، قلم شما در توصیف قوی نیست پس یک جا گفتن ویژگی‌ها خواننده را کسل می‌کند. توجه کنید که هر نویسنده نقاط ضعف و قوتی دارد، هیچ نویسنده‌ای در همه چیز خوب نیست. هر کس باید استعدادش را دنبال کند.

توصیف به این شکل، استعداد شما نیست. آن سبک توصیفی که قلمتان را به بهترین وجه به نمایش می‌گذارد برگزینید.

تحقیق کنید، مطالعه کنید، تجربه کنید، بنویسید و بنویسید و بنویسید، آنقدر تا سبک و ژانری که برای آن متولد شده‌اید پیدا کنید، و بعد منتشر کنید!

این قلم دلنشین آینده‌ی درخشانی خواهد داشت، اگر نویسنده کاهلی نکند.
با احترام فراوان و علاقه ی بی‌ پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان۹۸
۱۳۹۹/۴/۳۱


رمان جنگل اسرار | kameliaparsa (کاملیا پارسا) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، raha.j.m، Narín✿ و 10 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
با سلام وقت بخیر
رمانت رو دوست دارم و خیلی خوبه
بهتر میشه که بیشتر وارد جزئیات بشی.
مثلا میتونی فضایی که کاملیا داخلش هست رو بیشتر توصیف کنی
احساسات هرفرد رو
"حتی شمارش قدم ها تو رمان ها هم میتونه جذاب باشه"
(عزیز زود ب زود پارت بزار کنجکاویم گل کرده:l1b::گل:)


رمان جنگل اسرار | kameliaparsa (کاملیا پارسا) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و Kameliaparsa
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا